در زمان جناب صمصام،1 تازه فوتبال در ايران رايج شده بود. ايشان سوار بر اسب بوده، ميبيند جمعيتي به تماشا آمدهاند و گروهي با توپ بازي ميكنند. ميپرسد: چرا اينها دنبال توپ ميدوند؟ ميگويند: ميخواهند توپ را وارد دروازه كنند. ميپرسد اين ملت براي چي اينجا نشستهاند؟ ميگويند: ميخواهند ببينند توپ وارد دروازه ميشود يا نه.
آقاي صمصام با همان لحن خاص همیشگیاش ميگويد «ملت ببينند نفتشان از كدام دروازه به غارت ميرود!»
کدام دروازهها؟
راستي ملتها چهقدر دغدغه دروازههاي اقتصادي را دارند كه پيوسته با واردات بیرویه، بمباران ميشود؟ آیا میدانند که مافياي ثروت به دروازههاي اقتصادي ملل مسلمان چنگ انداخته است؟ مردم چهاندازه در فكر دروازههاي فرهنگي هستند كه با هجوم شبكههای بیگانه سنتها، هويتها و اصالتهایشان فروپاشيده ميشود؟ مردم چه مقدار نسبت به دروازههاي سياسي حساساند؟
استكبار جهاني غيرت ديني، ناموسي و ملي را از مردم گرفته است و بهجایش «غيرت تيمي» نشانده است ببيند تا كجا:
در 12 بهمن سال 1390 و اول فوريه 2012 دو تيم المصری و الاهلي كشور مصر مسابقه داشتند. طرفداران آنها با هم درگير شدند، نتيجه درگيري 75 كشته و صدها نفر زخمي و چند نفر محكوم به اعدام و صدها نفر محكوم به زندان شد؛ همین مصريهايي كه نسبت به دشمن غاصب آنقدر بيغيرت شدهاند كه:
الف) به او گاز ارزانقيمت ميفروشند.
ب) سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره با امنيت کامل فرمانروايي ميكند.
ج) گردشگران اسرائیلی در سراسر این سرزمین آسودهخاطر قدم میزنند.
د) دولتهاي مصر با صهيونيستها صميمانهترين تعاملات را دارند، و...
حالا همينها كه غيرت ديني ندارند كه بگويند چرا قبله اول مسلمين سالهاست که در اشغال صهيونيستهاست، همينها كه نسبت به محاصره، تحريم و آوارگي برادران مسلمانشان آرامند. همينها كه آنقدر غيرت وطني ندارند كه صحرای سینای کشورشان را از چنگ دشمن خارج كنند، بر اساس تعصب تيمي، دهها نفر از هموطنان همكيش خويش را ميكشند.
بايد اينجا بگويیم: دروازههاي توري مهم نيست؛ دروازههاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي سرنوشتساز است. نمايندهاي به شهيد مدرس(ره) گفته بود: يقهات باز است. مدرس در پاسخ گفته بود: يقه من مهم نيست مرزهاي مملكت باز است!
فوتبال، آفتها و آسیبها
«هوادار رونالدو به دست هوادار مسي به قتل رسيد؛ درگيري دو هوادار دو آتشه بارسلونا و رئال مادريد منجر به قتل يك جوان در بمبئي هند شد.»2 با اینهمه تعصبآفرينيها نسبت به فوتبال، طبیعی است که تماشاگران هر تيم بازيگران و تماشاگران تيم ديگر را تحقير كنند، شعارهاي زشت و اهانتآميز سر دهند، با هم درگير شوند، گاه به داور پرخاش نمایند و گاه در خيابانها و ميدانها اموال عمومي را تخريب كنند. این دست خبرها بسیار است و فوتبال سالهاست که زايشگاه خشونتهاي گفتاري و كرداري شده است.
نوزاد ديگر فوتبال، استرس و اضطراب است؛ تماشاگراني كه هوادار يك تيم خاص هستند با دلبستگی تام به تماشا مينشينند؛ گويا سرنوشت خود را با توپ گره زدهاند و با رگهاي قلبشان به دروازه، دخيل بستهاند. هرچه توپ به دروازه نزديك ميشود تپش قلب آنها بيشتر ميشود. هيجان اوج ميگيرد بالا و پائين ميپرند وقتي توپ به تيرك دروازه ميخورد، بند دلشان پاره ميشود. گاه دچار ايست قلبي ميشوند و گاه حتی جان ميبازند.
فاجعه ديگري كه این ورزش در پي داشته ارائه الگوهاي مشهور ورزشي و در سايه قرار دادن اسوههاي بزرگ علمي، صنعتي، هنري، تاريخي، اجتماعي و سياسي است. چه تأسفبار است جوانان يك كشور، فوتباليستهاي كشور خويش و جهان را بشناسند، ولي مخترعان، دانشمندان، جراحان، كارآفرينان، مصلحان و مجاهدان کشورش را نشناسند. آزمايش كنيد ببینید مردم بيشتر رونالدو و مسی را ميشناسند يا پروفسور سميعي را؟
ارمغان ديگر فوتبال، پديد آوردن يك طبقه جديد تازه به دنيا رسيده به نام فوتباليستهاست که برخي از اينها افزون بر کلکسیون ماشینهای گرانقيمت حتی هواپيماي شخصي هم دارند.3
آسیب ديگر فوتبال، هزينههاي عظيم آن است؛ هزينه زمين ورزشي، حقوق ورزشكاران، مربيان، هزينه تمرين، سفرهاي گرانقيمت و... که همه از جيب ملت محروم میرود.
چالش ديگر فوتبال به تماشا نشاندن مردم دنياست. ورزش، مثل غذا خوردن است بايد غذا خورد نه غذا خوردن ديگران را تماشا كرد. بايد فوتبال كرد نه فوتبال دید. تماشای فوتبال استرس ميآورد و هيجان كاذب. عمر انبوهي از مردم جهان با تماشاي این ورزش به تباهي كشيده ميشود. گاه يك بازي مهم در دنيا بيش از يك ميليارد بيننده دارد. اكنون شما حساب كنيد يك ميليارد ضرب در نود دقيقه چهقدر ميشود و شما حساب كنيد اين تماشا چهقدر تكرار ميشود. با اين ميلياردها ساعت ميشود چه کارها که نکرد و چه فرهنگها که نساخت.
نقشآفرین یا تماشاگر؟
حقيقت اين است كه زندگي هر شخص يا هر ملت مثل زندگي در سالن تئاتر است. در آنجا عدهاي تهيهكنندهاند، گروهي كارگردان و تعدادي بازيگر. اينها همه نقشآفرينند ولي بقيه تماشاگرند يعني بينقش، تأثيرپذير و هزينهپرداز. استكبار جهاني ميخواهد ما تماشاچي باشيم نه نقشآفرين. ميخواهد ما هزينهپرداز باشيم نه هزينهخواه. ميخواهد ما به دروازههاي توري بنگريم نه دروازههاي واقعي. براي تماشاچي شدن ما هم بیشتر از چند چيز استفاده ميكند؛ فوتبال، سینما، سكس و...
پيامد فاجعهآميز ديگر فوتبال و ورزشهاي غربي اين است كه ورزشهاي ديني و ملي ملتها به حاشيه رانده شده است يا بهطور كلي فراموش شده. مثلاً ورزشهاي اسلامي و باستاني ما مثل ورزشهاي زورخانهاي اكنون سالهاست که در سايه است. نکته افسوسزای دیگر آنکه این ورزشهای وارداتی بهجای عمومي شدن و برای همه بودن، در مسیر حرفهای شدن قرار گرفتهاند.
و پایان آنکه مهمترین آفت فوتبال، انحراف افكار عمومي جهان از مسائل حياتي است؛ استبداد، استكبار، فقر، تبعيض، جنگ و هزاران مسئله حياتي چون اژدها دهان باز كرده است و هستي مردم جهان را ميبلعد و مردم در دهان اژدها فقط چشم به توپ و گوش به سوت دوختهاند! و این بیشک، غمانگیزترین بخش این قصه پر غصه است.
پینوشتها
1. سید محمد موسوي قلمزن از علمای مشهور اصفهان بود که به صمصام يعني شمشير شهرت داشت.
2. خبرگزاری فارس، 17 اسفند 94.
3. دريافت 7 ميليون يورو به همراه جت اختصاصي، قسمتي از امتيازهايي بود كه ديهگو آرماندو مارادونا ستاره سابق آرژانتینی فوتبال دنیا براي حضور در باشگاه الوصل امارات دريافت كرد. (كيهان، پنجشنبه، 15 خرداد 1390) و اين گزارش را نيز بخوانيد «حقوق سالانه برخي از فوتباليستها برابر حقوق سي سال يك رئيسجمهور است.» (روزنامه جوان، شماره 3307، ص 3).
مجله آشنا، شماره 211، صفحات 74تا 75
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید