غصب فدک از حضرت زهراء ـ سلام الله علیهاـ
مناظره حضرت زهرا(س) با ابوبکر
و اما کتب معتبره اهل تسنن که متعرض قضیه غصب فدک گردیده اند بسیارند و اگر کسی خواسته باشد به آنها مراجعه کند به کتاب شریف الغدیر، تألیف علامه امینی (رحمه الله علیه) مراجعه کند و مع ذلک ما در اینجا به چند کتاب اشاره می کنیم...
فتوح البلدان، البلاذری ص38ـ صواعق، لإبن حجر ص22ـ شرح نهج البلاغه لإبن ابی الحدید المعتزلی، ج4 ص78 تا 106،ـ صحیح بخاری، کتاب فرائض ج4 ص101 و کتاب الجهاد، ج1 ص115 و ج3 ص40 سیره حلبی، ج3، ص 390، صحیح بخاری، ج3، ص40، چاپ مصر، سال 1304 ه.ق.
آنگاه از سوره نمل (آیه 15)خواند: «وَ وَرِثَ سُلیمانُ داودَ»، که قرآن از میراث خواری سلیمان و میراث گذاری داود سخن می گوید و آیه 5 و 6 از سوره مریم که در مورد زکریا ـ علیه السّلام ـ می فرماید: آنجناب به خداوند عرضه داشت: «پروردگارا؛ به من فرزندی عنایت کن تا از من و اولاد یعقوب ارث ببرد» و در سوره انفال آیه 75 می فرماید: «اقارب و ارحام میت بعضی در ارث بردن بر برخی دیگر مقدم اند» و در سوره نساء آیه 11 می فرماید:
«ارث و سهم پسر را دو برابر دختر بدهید» و در سوره بقره آیه 180 می فرماید: «هر گاه کسی از دنیا رفت ارث او را در ما بین پدر و مادر و منسوبین او بدرستی تقسیم نمائید.» با چنین آیات روشنی که خداوند راجع به ارث می فرماید چطور می گویید من از پدرم ارث و نصیبی ندارم؟ آیا بین ما رابطه پدر و فرزندی وجود ندارد؟ آیا من دختر او نیستم؟ یا اینکه می خواهید بگویید من با پدرم از یک ملت نیستیم و از این جهت ارث او را به من نمی دهید؟ یا می خواهید بگویید من از دین پدرم بیرون رفته ام و کافر از مسلمان ارث نمی برد؟ یا می خواهید بگویید شما به احکام قرآن از عموم و خصوص آن بهتر از پدرم و پسر عمویم علی ـ علیه السّلام ـ اطلاع دارید؟
آنگاه با نگاه تندی به ابوبکر گفت:
«من در روز رستاخیز گریبان ترا خواهم گرفت و حق خویش را از تو باز خواهم ستاند، در آن روزی که حاکم خداست و شاهد محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ است، روزی که ندامت و پشیمانی بی فایده خواهد بود، زود است که متوجه شوید، چه کسی را عذاب آخرت خوار و ذلیل می کند.» پس از این احتجاج محکم باز خطاب به انصار فرمود:
«یا معشرَ الفتیه و أعضادَ المِلّه و أنصارَ الاسلام! ما هذه الغمیزهُ فی حقّی؟ أما کانَ رسولُ الله ـ صلی الله علیه و آله ـ یقول «المرءُ یحْفَظُ فی وُلْده» أاُهْضَمُ تُراثُ أبی و انتم بمَرْیءً منّی و مُسْمِعٌ و انتم ذوالعدد و العده و عندکم السّلاحُ و الجُنَّه و تأتیکم الصّرخه، فلا تغیثون «ألا تُقاتِلونَ قَوْماً نَکثُوا أیمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخراج الرَّسولِ وَ هُمْ بَدَؤُکمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ، أتَخْشَوْنَهُمْ؟ فاللهُ اَحَقُّ أنْ تَخْشَوْهُ إن کنْتُمْ مؤمِنینَ»[1] و أنا إبنهَ تذیر لکم بین یدَی عذابٍ شدیدٍ.»
ای گروه مسلمین و ای بازوهای اسلام! این چه سستی است که درباره من اعمال می کنید؟ مگر از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نشنیدید که میفرمود: «مقام عظمت پدر، درباره اولادش باید رعایت گردد.» آیا ارث پدر را از من می گیرند و شما متوجه هستید و صدای مرا می شنوید و با اینکه صاحب قدرت و نفوذ می باشید و سلاح های برّنده در دست دارید از من دادرسی نمی کنید و مبارزه و جنگ آغاز نمی نمائید، با مردمی که نقض پیمان نمودند و پیروی می کنند از مردمی که در صدر اسلام پیغمبر را از خانه خود (مکه) بیرون کردند، آیا از این مردم می ترسید با اینکه سزوار است فقط از خدا بترسید اگر واقعاً به او ایمان دارید. و اینک من دختر پیغمبر شما هستم (و در صورتی که مرا در گرفتن حقّم یاری نکنید) شما را از عذاب سختی که در پیش دارید می ترسانم.
پاسخ ابوبکر به فاطمه ـ علیها السّلام ـ :
فقال: «یا ابْنهَ رسول الله، لقد کان أبوک بالمؤمنینَ عطوفاً، کریماً، رَؤُفاً، رحیماً و علی اکافرین عذاباً الیماً و عقاباً عظیماً، لا یحِبُّکمْ إلاّ کلّ سعیدٍ ولا یبْغِضُکم إلاّ کلّ شقی، فأنتم عِترهُ رسول الله وأنتِ یا خِیرَهِ النساءِ و ابْنَهَ خِیرَه الأنبیاء، صادقهٌ فی قَوْلُک، سابقهٌ فی وُفورِ عقلُک، غیرُ مردودهٍ عن حقِّک، انّی اُشْهِدُ اللهَ و کفی به شهیداً، إنی سمعتُ رسولَ الله ـ صلی الله علیه و آله ـ یقول: «نحن معاشرَ الأنبیاء لا نُوَرِّثُ ذَهَباً و لا فِضَّهَّ ولا داراً و لا عقاراً و إنما نُوَرِّثُ الکتابَ و الحکمهَ و العلمَ و النُّبُوَّهَ و ما کان لنا من طُعْمَهٍ فَلِوَلی الأمرِ بعدنا أن یحْکمَ فیهِ بِحُکمِهِ» و أنتِ سیدهِ اُمَّهِ أبیک و الشجره الطَّیبهِ لنبیک، لایدْفَعُ مالُک من فَضْلک و لا یرْصَعُ من فَرْعِک و أصْلِک، حُکمُک نافِذٌ فیما مَلَکتُ یدای، فَهَلْ ترینَ أن اُخالِفُ فی ذالِک أباک»
ابابکر گفت: «ای دختر رسول خدا، همانا پدرت نسبت به مؤمنین، بسیار مهربان و با گذشت و رحیم دل و نسبت به کفار، بسیار شدید الغضب وسخت گیر بود و شما (خاندان پیامبر را) دوست ندارد، مگر شخص با سعادت و دشمن ندارد، مگر شخص شقی و بد عاقبت؛ شما عترت پیغمبر ما هستید و تو ای فاطمه بهترین زنان عالم و پدرت بهترین انبیاء گذشته بود، و تو راستگو می باشی و هرگز دروغ نمی گویی و در عقل و خرد مقام شامخی را دارا هستی و هرگز سزاوار نیست که کسی تو را از حقّت محروم کند، و من خدا را شاهد می گیرم ـ و خداوند بعنوان شاهد کافی است ـ که من خود از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: «ما انبیاء هرگز چیزی به ارث نمی گذاریم، از طلا و نقره و خانه و زمین و فقط از ما دانش و نصیحت و علم و فضیلت باقی می ماند، و آنچه از متاع دنیویه از ما باقی بماند مربوط به خلیفه بعد از ما خواهد بود و بهر نحو که خواسته باشد در آن تصرف می کند». آنگاه ابوبکر چنین ادامه داد: ای فاطمه! تو بزرگترین زنان عالم هستی و بمنزله درختی هستی که طیب و طاهر است و صاحب گل های طیب است، هرگز کسی حق ندارد تو را از مال و اموالت منع کند و تو را از اصلت (که از نسل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هستی) جدا کند، حکم تو ای فاطمه نسبت به اموالت نافذ است و حتی تمام اموال من در تحت اختیار توست و امر تو در مورد اموال من هم نافذ است لکن هرگز گمان مبر که من نسبت به دستورات پدرت قدمی بر خلاف بر می دارم. (یعنی بی جهت، استدلال می آوری و من هرگز فدک را به تو باز نخواهم گرداند.)
پاسخ زهرا ـ علیهااسّلام ـ به أبابکر:
مضمون کلمات حضرت فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ در پاسخ أبابکر به نحو فشرده بدین شرح است: «سبحان الله! آیا پدر من بر خلاف قرآن مجید سخنی می گوید؟ پس با اینکه در قرآن آیات ارث بسیار است، (چنانچه اشاره شد) و بخصوص اینکه قرآن بالصراحه می فرماید: «اولاد های انبیاء گذشته از پدرانشان ارث می برند» چطور ممکن است که پدر من بر خلاف صریح قرآن فرموده باشد: «ما انبیاء ارث نمی گذاریم.»
و اما اینکه ادعا کردی پیغمبران ارث نمی گذارند و آنچه از آنان باقی بماند صدقه است و امر آن صدقات بعد از پیغمبر محوّل به خلیفه او خواهد بود، از چند جهت مخدوش و باطل است:
اول آنکه: این حدیث را پیغمبر کجا فرموده که به غیر از تو و چند نفر از حامیانت، کسی دیگر نشنیده است؟ اگر بگویی من این حدیث را در حضور مردم، در بالای منبر در جواب تو گفتم و اگر حدیث حقیقت نداشت مسلمین اعتراض می کردند خواهم گفت:
«اولاً اکثر اهل مسجد مردمی منافقند و اسلامشان بغیر از لقلقه زبان چیزی نیست و این کسانی که در مسجد در گرد منبر تو نشسته اند همان کسانی هستند که می خواستند پیغمبر را در درّه «عقبه» شهید کنند.
ثانیاً: وقتی عمر خالد را موظف کرده تا با یکصد نفر با شمشیرهای برهنه روی زانوان، به گرد منبر تو بنشینند، چه کسی جرأت می کند بر سخنان تو ایرادی بگیرد، هر چند بر خلاف قرآن باشد؟»
دوم اینکه: می بایست این حدیث که جعل نموده اید ـ در مورد اینکه پیغمبران ارث نمی گذارد، طوری جعل می کردید که بر خلاف صریح قرآن نباشد و لذا باید می گفتید: «أنا مِن بین الأنبیاء لا أُوَرَّثُ» یعنی فقط من از میان انبیاء ارث نمی گذارم، اما اینکه جعل کرده اید «نحن معاشرَ الأنبیاء لا نُوِّرَّث» یعنی «ما طائفه انبیاء ارث نمی گذاریم» بر خلاف منطق قرآن است زیرا قرآن می فرماید: «و وَرِث سلیمانُ داودَ»[2] و «أولوا الأرحام بعضُها أولی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللهِ»[3] و «یوصیکمُ اللهُ فی أولادِکم للذَّکرِ مثلُ حَظِّ الأُنْثَیینِ»[4] و «إنَّ تَرَک خَیراً الوصیهُ لِلْوالِدَینِ و الأقرَبینَ بالمعروفِ حقاً علی المتّقینَ»[5] و از قول یحیی می فرماید: «ربَّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلیاً، یرِثُنی وَ یرِثُ مِن آلِ یعقُوبَ»[6]
سوم اینکه می گویی ارث پیغمبران اموال نیست بلکه فقط علم و حکمت و نبوت است، اگر می خواستی حدیث جعل کنی لا أقل «نبوت، را جزو میراث پیغمبران قرار نمی دادی، زیرا یکی از پیغمبران پدر من است و هرگز از آن حضرت نبوت به کسی بعنوان ارث انتقال نیافت، زیرا بر همه معلوم است که او خاتم پیغمبران است و پس از او پیغمبری نخواهد آمد.
چهارم اینکه: چطور همسران پدرم همه از شوهر ارث می برند و اکنون در منزل پدرم از باب به ارث بردن منزل ساکنند، لکن من که دختر او می باشم از پدرم ارث نمی برم؟!
پنجم اینکه: مگر فراموش کردی روزی را که شوهرم علی ـ علیه السّلام ـ با عمویش عباس از برای احتجاج نزد تو آمدند و هر یک ادعای ارث پیغمبر را می نمودند، تو در پاسخ آنان گفتی: پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرزند دارد و با وجود فرزند نه عمو ارث می برد و نه پسر عمو.»
ششم اینکه: اگر پیغمبر ارث نمی گذارد پس چرا دختر تو عایشه، گفت: پیغمبر را در حجره من دفن نمائید و بنابر عدم ارث خانه های آن حضرت باید تمامی فروخته شود و جزو صدقات تقسیم بر فقراء و مساکین گردد، پس چرا زوجات آن حضرت را از خانه هاشان بیرون نمی کنی تا فقراء و مساکین مدینه در خانه، جایگزین شوند؟!
هفتم اینکه: اگر (بنابر قبول حدیث جعلی) پیغمبران فرموده باشند ما خانه و عقار و ذهب و فضه به ازث نمی گذاریم مراد آنان این است که مال دنیا آنقدر ارزش ندارد که ما به آن دل خوش کنیم و بعنوان ارث به کسی دهیم بلکه ارثی که از ما باقی می ماند برازنده و در خور شأن ماست و آن ارث، علم و حکمت و دانش و فقاهت است.
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] . سوره توبه آیه 13
[2] . سوره نمل آیه 15.
[3] . سوره انفال آیه 75.
[4] . سوره نساء آیه 11.
[5] . سوره بقره آیه 180.
[6] . سوره مریم آیه 5 و6
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید