غصب فدک از حضرت زهراء ـ سلام الله علیهاـ
مناظره حضرت زهرا(س) با ابوبکر
اشاره
پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به امر خداوند متعال، فدک را به دخترش فاطمه ـ علیها السّلام ـ بخشید و لذا به علی ـ علیه السّلام ـ دستور داد تا اینکه قباله ای در این مورد بنویسد و آن نوشته را علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ و امّ ایمن و امّ سلمه (دو تن از زوجات صالحه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ) امضاء نمودند و قباله فدک به حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ سپرده شد و از سال هفت تا اواخر سال دهم هجری که سال رحلت رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است به مدت سه سال در آمد این اراضی را برای فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ می آوردند و او به میل خود بین فقرا و مستمندان تقسیم می کرد.
چون سقیفه بنی ساعده ایجاد شد و ابوبکر به خلافت رسید، مسلمین اختلاف کردند و چند فرقه شدند، و یک دسته که حاضر به بیعت با ابوبکر نبودند زکات نمی دادند؛ ابوبکر پس از تسلّط بر اوضاع متوجه شد که درآمد او کفاف مخارج اداره مسلمین را نمی دهد، از طرف دیگر دیدند که از فدک همه ساله عائدات زیادی نصیب حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ و علی ـ علیه السّلام ـ می شود و آن مخدّره هم مازاد از نفقه خودشان را به مساکین و فقراء تقسیم می کند و از باب اینکه گفته اند «النّاسُ عبیدُ الدنیا»لذا جمع زیادی از اهل مدینه که غالباً هم فقیر بودند به منزل علی ـ علیه السّلام ـ آمد و شد داشتند.
ابوبکر به تحریک عمر بیم آن یافت که اگر فدک در دست فاطمه باشد ممکن است کم کم مردم به دور علی» ـ علیه السّلام ـ گرد آیند و خلافتی که با زحمات بسیاری به دست آورده اند بخطر افتد و لذا عاملین زهرا(س) را که در فدک کار می کردند بیرون نمودند و فدک را تصرف کردند.
سید شرف الدین عاملی در فصول المهُمّه می نویسد...
«طرفداران علی ـ علیه السّلام ـ و هواخواهان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ که تعداد آنها از 270 نفر تجاوز می کرد حاضر به بیعت با ابوبکر نبودند، ابوبکر ترسید که چون اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ درآمد سرشاری از خمس و نخلستانهای فدک دارند، یک روزی بر او بشورند و لذا در وهله اول تصمیم گرفت دست آنها را تهی نگاه دارد تا قدرت قیام نداشته باشند و دنیا پرستان از اطراف آنها پراکنده شوند.»
عماد زاده در چهارده معصوم می نویسد..
«چون عمر در حمایت از ابوبکر زمینه خلافت رابرای خود استوار می ساخت به ابوبکر گفت: جز از راه علی کسی در کار تو خللی نمی تواند بنماید، این مردم بنده پول ومال دنیا هستند، باید علی و خاندانش را تهی دست نگاه داشت تا مردم دنیاپرست از دور آنها متواری شوند و تا فدک در دست آنان است درآمد سرشاری خواهند داشت، و مردم اطراف آنان را می گیرند و شاید روزی بر حکومت تو قیام کنند بهتر است حق خمس و فدک را از آنها برگردانی تا پیروانشان از آنها روی بگردانند.» ابوبکر بی درنگ این پیشنهاد را به مرحله اجرا گذاشت و عُمّال فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ را از فدک بیرون کرد.[1] بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند:
«فاطمه چند نفر را فرستاد نزد ابوبکر و شکایت از عُمّال او کرد و پیغام داد فدک میراث من است و آنچه از خمس خیبر باقی مانده بهره ما می باشد، دستور بده تا فدک را برگردانند.»
ابوبکر به نمایندگان دختر پیغمبر گفت: «من از پیغمبر شنیدم که فرمود:
«نحنُ معاشرَ الانبیاء لا نُورَثْ» یعنی ما جماعت پیغمبران ارث نمی گذاریم.»[2]
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: «من از این حدیث و جواب ابوبکر در شگفتم زیرا فاطمه در احتجاج خود با ابوبکر بر سر فدک گفت تو وارث پیغمبری یا اهل او؟»
ابوبکر جواب داد: «اهل او.»
فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ فرمود: «اگر چنین است که اهل او ارث می برند این خلاف حدیثی است که از پدرم نقل می کنی[3]»
باری چون خبر برای فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ آوردند که ابوبکر چنین می گوید، دختر پیغمبر چادر و مقنعه خواست و زنان بنی هاشم را خبر کرد و خویشان و نزدیکان را طلبید و به اتفاق همه آنها به مسجد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شد. نکته قابل تأمل اینکه بانویی که در حیات پدر بزرگوارش حتی یکبار هم به مسجد نرفت و بلکه از باب«مسْجِدٌ المرءهِ بیتها» همواره در منزل نماز می خواند و از طریق دو فرزندش حسن و حسین ـ علیهماالسّلام ـ از منبر و سخنان پدرش در مسجد مطلع می گشت اینک باید عازم مسجد گردد تا حق مسلّم خود را از غاصبان و دشمنانش طلب کند.
خطبه حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ در مسجد و احتجاج او با ابوبکر
در کتاب ناسخ التواریخ در این مورد چنین آمده است..
«فاطمه زهرا ـ علیهاالسّلام ـ پس از کسب اجازه از علی ـ علیه السّلام ـ در حالی که جمعی از زنان بنی هاشم آن مخدّره را همراهی می نمودند وارد مسجد گردید و در پشت پرده قرار گرفتند.» چون چشم آن حضرت به قبر پدر افتاد و ملاحظه نمود که ابابکر در عرشه منبر به جای پدر بزرگوارش نشسته است، «أنَّتْ أنَّهً أجهَشَ القومُ لها بالبُکاء» ناله ای از دل پر درد کشید و ناله آن مخدره را چون اهل مجلس شنیدند، و دانستند که فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ است که با آنان قصد صحبت دارد، بی اختیار صدا به ناله بلند کردند؛ حضرت قدری مکث کرد تا اینکه صدای گریه مردم فرونشست، سپس شروع نمودند به انشاء این خطبه شریفه که ما به قدر حاجت از آن بیان می کنیم..
«فقالت (ـ علیهاالسّلام ـ) الحمدُلله علی ما اَنْعَمَ و له الشُّکرُ بما اَلْهَمَ مِن عمومِ نِعَمِ إبتلاها و مَسبوغِ آلاءٍ أسْلاها»
حمد خداوند راست که، ابر رحمت بی منتهای او بر ما ریزش دارد و سپاسگزاری می نمایم از نعمت های او که شامل حال ما گردیده و هرگز نعمت های او به بن بست منتهی نخواهد گردید.
«و أشهدُ اَنْ لا إله إلاَ اللّهُ وحده لا شریک له کلمهٌ جَعَلَ الاخلاصَ تأویلُها و ضَمّنَ القلوبَ موصولُها و أنارَ فی الفکرِ مَعقولُها»
شهادت می دهم که خداوند یگانه و بی شریک است و دلهای ما را به خلوص عمل و توحید و یگانگی خویش متصف نموده است و عقول بندگان خود را به صفت توحید و پرستش خویش منّور نموده است.
«و أشهد أنَّ أبی محمداً عبدُه و رسولُه، اِختارَهُ و اصْطفاهُ قَبْلَ أن بَعَثَهْ»
و شهادت می دهم که پدرم بنده و فرستاده خداست و خداوند قبل از تفویض رسالت به او، شخص برازنده و منزّه از هر عیب و نقص اخلاقی بود و لذا منتخب خدا بود.
«فلّما اختارَ اللهُ لِنبیه دارَ أنبیائه و مَأوی أصفیائِه، ظهَر فیکم حَسیکهُ النفاق. هذا و العَهْدُ قریبٌ و الکلِمُ رحیبٌ و الجرحُ لمَا یندمل و الرَّسول لمّا یقبر، کیف بکم أنّی تؤفکون؟ أم بغیر الله تحکمون؟ بئسَ للظالمین بَدَلاً، و مَنْ یبْتَغِ غیرَ الاسلامِ دیناً فلَن یقبلُ منهُ و هو فی الاخرهِ من الخاسرینَ»
و چون حضرت سبحان اختیار نمود از برای پیغمبر خود خانه ای را که از برای تمام پیغمبران و برگزیدگان از عباد خویش تهیه نموده بود، (شما ای مردم آتش فتنه ای را که در سینهتان نهفته بود ظاهر ساختید) و نفاق اندرونی خویش را بروز دادید و لذا از مرگ پیغمبر چیزی نگذشته بود و جرحه سینه ها از مصیبت آن جناب التیام نیافته بود و طولی از دفن پیغمبر نگذشته بود که اظهار نفاق کردید، به کجا می روید؟! آیا به غیر از حکم خداوند می خواهید حکمی را اجرا نمائید؟ بد راهی را انتخاب نموده اید و بد جایی از برای خود تهیه کرده اید، کسی که به غیر از راه دین اسلام راهی را بپیماید، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و اعمال او قبول نخواهد گشت و در روز قیامت از زیان کاران خواهد بود.
پس خطاب به ابوبکر فرمود:
«یابنَ أبی قحافه، أفی کتابِ الله أن ترِثَ اَباک ولا اَرِثُ أبی، لقد جئتَ شیئاً فرّیاً، افعلی عمد ترکتم کتاب الله و نَبَذْ تُمُوهُ وراءَ ظهورِکم اذ یقول عزَّ اسْمُه «و وَرثَ سُلیمانُ داودَ» و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی ابن زکریا اذ قال «ربِّ هب لی مِن لَدُنْک وَلیاً یرِثُنی و یرِثُ مِن آلِ یعقوبَ «و قال عَزَّ اسْمُه «و اولو الأرحامِ بعضُها أولی ببعضٍ فی کتاب الله» وقال عزّ اسْمه «یوصیکم اللهُ فی لولادکم للذّکر مثلُ خطّ الاُنثیینِ و قال عزّ اسمه «إنْ تَرَک خیراً الوصیهُ لِلوالدینِ و الأقربینَ بِالمعروفِ حقّاً علی المتقینَ» و زَعَمْتُم انْ لا خُطْوَهَ لی ولا أرِثُ من أبی و لا رَحِمَ بیننا، اَفَحُکمُ الله بآیه أخرِج منها أبی. أم هل تقولون أهل یقین لا یتوارثان و لستُ أنا و أبی من أهلِ مِلَّهٍ واحدَهٍ أم أنتم أعلَم بخصوصِ القرآنِ و عمومِه مِن أبی و ابْن عَمّی، تلقاک یوم حشرک، فنِعْمَ الحَکمُ اللهُ و الزّعیمُ محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و الموعد القیامه و عند الساعه ما یخسرون و لا نفعکم اذ تندمون و لِکلِّ نَبَاءِ مُسْتَقَرٌ و سوف تعلمون مَن یأتیه عذاب یخزیه و یحِلٌّ علیه عذابٌ مقیمٌ»
چه کسی گفته فاطمه از میراث پدر محروم است؟ آن کیست که حصار قانونی ارث را شکسته و آیات قرآن را طبق میل خود تفسیر کرده است، من از گفتار این پیرمرد غرق حیرتم، او فکر می کند که خود میتواند میراث ابوقحانه (پدرش را) را در اختیار گیرد اما میراث محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ بر فاطمه حرام است؟!
این قرآن است که بر هر چه مخالف حق است خط بطلان کشیده است، اکنون آیاتی از قرآن کریم را بر شما می خوانم تا بنگرید که روایت ابوبکر که می گوید «نحن معاشرَ النبیاء لا نُورِّث» با قرآن موافق است یا مخالف.
این مقاله ادامه دارد...
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . چهارده معصوم، ج1،ص 279. ِ
[2] . صحیح بخاری ج 3 ،ص40، چاپ مصر 1304ه. ق
[3] . شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 84
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید