"پس از تبيين شرایط ازدواج گام بعدی برای ازدواج آسان و موفق، آشنایی با معیارهای انتخاب همسر است."
مشکلات و پیچیدگی تعیین معیارها
این مسأله ای است که بسیاری از جوانان مجرد در آستانه ازدواج، لااقل در بیان آن می مانند و وقتی در این مورد از آنها سؤال شود، می گویند: یک همسر خوب می خواهم. حتی پدر و مادرها هم می گویند: دنبال یک مورد خوب می گردیم.
۱ - ابهام مفاهیم
واژه «خوب» از جمله واژه هایی است که به دلیل گستردگی و ابهام، برای حل این مشکل راهگشا نیست. از آنجا که معیارهای خوب از دیدگاه افراد مختلف متفاوت است، ما نمی توانیم مصداق خوب بودن شخص مورد نظر آنان را شناسایی کنیم. در مرحله ی تحقیق برای ازدواج نیز از این سؤال که آیا فلان شخص جوان خوبی هست یا نه، نمی توان به پاسخی در خور تصمیم گیری دست یافت.
بنابر این توصیه می شود از این واژه در مباحث ازدواج استفاده نکنید. و اگر کسی از این واژه استفاده کرد، بهتر است از او معنی خوب بودن را بپرسیم. با ذکر یک مثال این مطلب کاملا روشن می شود. خانم ها وقتی برای خرید لباس یا وسایل منزل به بازار می روند، عادت دارند از فروشنده سؤال کنند آیا این کالا خوب است یا نه؟
آقایان نیز در خرید میوه و وسایل دیگر نیز همین گونه عمل می کنند و فروشندگان هم معمولا نمی گویند این کالا جنس بدی دارد و به قول معروف هیچ بقالی نمی گوید
ماست من ترش است»، مگر اینکه از او تقاضای ماست ترش کنید. معیار خوب بودن از دیدگاه فروشنده شاید آن است که آن لباس با پارچه زود فرسوده و پاره می شود و شما دوباره می آیید و از من خرید می کنید. به همین ترتیب، واژه ی خوب می تواند معنای متعددی داشته باشد و همه بستگی به دید اشخاص دارد. بنابراین، موضوع ملاک و معیار بحثی بسیار جدی در همسریابی است.
۲ - تفاوت معيارها
نکته ی دیگر در این خصوص تفاوت معیارهاست. آیا می توان برای همه ی دردها یک نسخه تجویز کرد؟ آیا باید معیارهای یک همسر شایسته در همه یکسان باشد؟
اگر معتقد به این نکته هستیم که هر پسری به درد هر دختری و هر دختری به درد هر پسری نمی خورد، چگونه می توان با وجود اختلاف سلیقه ها، ملاک و معیارهای ثابت و قطعی ارائه داد.
۳ - ضریب اهمیت معیارها
علاوه بر این، مشکل دیگر در تعیین معیارها، میزان و ضریب ملاکها و معیارهاست. به طور مثال اگر جوانی ده ملاک و معیار برای خود دارد، کدامیک اصلی و کدامیک فرعی است؟ اولویت این ملاکها چگونه تعیین می شود؟ از کدام ملاکها می توان صرف نظر کرد و کدام ملاک را باید شرط لازم تداوم زندگی برشمرد؟ و در یک کلام درصد ملاکها چگونه تعیین می شود؟
این مباحث و سؤالات، امر تعیین ملاک و معیار برای ازدواج را پیچیده و مشکل می سازد و حقیقت این است که اغلب ازدواج ها ملاک و معیار علمی و تئوریک ندارد. یعنی این نظریه پردازی ها در عمل رعایت نمی شود و در واقع آن معیارهای درونی که از بیان آن به دلایل مختلف اجتناب می شود، ملاک اصلی ازدواج قرار می گیرد و معیارهایی که گاه مطرح می شود به قول و اصطلاح عوام برای خالی نبودن عریضه است که حرفی زده باشند.
گاه، شرایط و معیارهایی که مطرح می کنند، برای آن است که از حواشی آن به خواسته ی اصلی به طور غیر مستقیم دست یابند و آخرین نکته قابل توجه در خصوص این موضوع که اغلب دچار آن می شوند، پیچیده شدن و سردرگم شدن و نامفهوم بودن معیارهاست که در نتیجه بسیاری از افراد از بس کار پیچیده می شود، قید آن را می زنند. یعنی اگر کار ارزشیابی دقیق بخواهد صورت پذیرد، کار از کنکور هم سخت تر می شود! و گاه انتخاب را آنقدر سخت می کند که از اصل موضوع چشم می پوشند! یعنی نمی توان برای ازدواج فرمولی تعیین کرد که حاصل آن همسر شایسته برای افراد مختلف باشد و بطور یقین نمی توان معیارهایی را در نظر گرفت و بعد بطور کلی نتیجه گرفت فلان شخص خوب یا بد است.
انتخاب صحیح وقتی سخت تر می شود که برخی ملاک و معیارها محرز می شود و برخی محرز نمی شود. در چنین مواقعی در حل مشکل در می مانیم؛ زیرا معیارهای معیار دقیقی نبوده اند.
اغلب ازدواج های ناموفق از آنجا ناشی می شود که دقت کافی در ملاک و معیارهای انتخاب صورت نگرفته است.
حال برای آنکه بتوانیم با این بحث اصولی و منطقی برخورد کنیم، باید به این سؤال اساسی پاسخ دهیم که هدف ما از ازدواج چیست؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید