زندگی ظاهر
تاریخ در توصیف شمایل و وضع ظاهر او نقل از این دارد که او فردی معتدل القامه، با چهره و صورتی گندمگون و زیبا با محاسنی انبوه و آراسته، با چشمانی درشت و جذاب و شبیهترین فرد به رسول خدا (ص) بود. در روابط با مردم نگاهی توأم با متانت و مهر داشت و با چهرهای گشاده با آنان برخورد مینمود آنچنان که افراد جرأت مییافتند حرف و سخن خود را با او در میان نهند.
زندگی و خدمات امام
امام را در آوردن به ایران رنجی عظیم بود و عظیمتر از آن قبول و لایتعهدی مأمون» که دوست ودشمن از آن سوء استفاده میکردند و توجیه آن برای افراد معترض کاری دشوار بود. او از این رنج و زحمت آفرینی ناراضی بود. میخواستند او را بدنام کنند و با جرائم و انحرافات خود را بامشروعیت امام بپوشانند ودشمن در این امر مصر بود بعضی افراد دوست هم جداً از امام گله داشتند که او چرا در وادی حکومت افتاد و چرا با آن همه عظمت و شأن ولیعهدی مأمون را پذیرا شد. تنها عبادات و راز و نیازها» تهجدها و سخن گفتن با خداوند بود که او را دلگرم میکرد.
زینت و خضاب
اصولاً رسیدگی به خود و آراستن سر و زندگانی خود و مراقبت در لطافت و ظرافت جسم خود در سنت اسلامی جداًمورد تأکید است. در شرح امام رضا (ع) نوشتهاند که او موی سر و صورت خود را میآراست و دستور خاصی برای آرایش صورت خود به سلمانی میداد او سروصورت خود را به رنگ مشکی خضاب میکرد و طبیعی است که چنین وضعی عامل افزایش متانت و وقار در آن روزگار به حساب میآمد.
سختگیریها
سختگیری بر امام زیاد شد تا آن حد که آمد و شدها مورد مراقبت قرار گرفت و این زمانی بود که قرار ولایتعهدی امام در تمام قلمرو اسلامی پخش شده بود. فشارها ازهر سو به امام وارد میشد هم از سوی مأمون و هم از سوی بنی عباس و هم از طرف مردم.
سخنی از بداء
امام میفرماید: خدای را دو گونه علم است:
علم مخزون که آن را خود داند و بس و به کسی آن را تعلیم ندهد.
علمی که آن را به فرشتگان و پیامبران خود میآموزد و آگاهیهای موردنیازشان را در امر رسالت عرضه میدارد.
بداء: عبارت از این است که خدای به اقتضای مصلحت، تعلق اراده اش را به امری اعلام مینماید در حالی که به واقع و نفس امر اراده اش متعلق به دیگری است که حتی ممکن است در جهت مخالف و ضد آن باشد و آن اراده را پس از رفع موانع و گذشت مصلحت ظاهر میسازد.
سفرهای ارشادی
او علاوه بر سفر حج و سفر مرو، سفرهای دیگری هم به کوفه و بصره داشت حتی سفری محرمانه هم به قزوین در ایران داشت. در طول سفر سعی داشت مسائل دینی مردم را پاسخ گوید و به حل و رفع مشکلات مردم بپردازد. در مسیر سفر گاهی 10 روز در محلی توقف میکرد تا مردم در آن فرصت، پرسشهای خود را مطرح کنند. در شرح احوالش نوشتهاند که او در سفر خراسان پس از هر نمازی روبروی مردم مینشست و ضمن موعظه و ارشاد به سؤالات آنها پاسخ میداد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید