بلوغ اشد
در قرآن کریم در مبحث ازدواج از اصطلاح «بلوغ أشد[1]». استفاده شده است .
هنگامی که از واژه بلوغ سخن به میان می آید، به ذهن ما بیش تر بلوغ جنسی خطور می کند. که در دوران ما در پسران در حدود سنین دوازده و سیزده سالگی رخ می دهد و بلوغ دختران در حدود سنین یازده و دوازده سالگی اتفاق می افتد. لازم به توضیح است مقصود از سن بلوغ سن تکلیف نیست. البته هر کس به بلوغ برسد، حتما به تکلیف هم رسیده است، ولی هر کس به تکلیف رسید، معلوم نیست به بلوغ جنسی رسیده باشد. اغلب دختران در سن ۹ سالگی به تکلیف می رسند ولی سن بلوغ جنسی آنان هنوز شروع نشده است. برای این دختران از نظر شرعی انجام واجبات واجب است هر چند بلوغ جنسی در آنان رخ نداده است. پسران هم در دوران ما خیلی زودتر از سن پانزده سالگی قمری به بلوغ جنسی می رسند، در حالی که یکی از اشتباهات خانواده ها این است که تکلیف پسران خود را در همان سن پانزده سالگی می دانند؛ در صورتی که اغلب پسران دو سال زودتر به تکلیف رسیده اند زیرا به بلوغ رسیده اند.
بلوغ اشد، صرفا بلوغ جنسی نیست؛ هر چند بلوغ جنسی شرط لازم برای بلوغ اشد است و هنگامی بلوغ، به تعبیر قرآن کریم بلوغ اشد می شود که فرد به حدی از بلوغ روانی و عقلی نیز رسیده باشد.
اینچنین نیست که اگر کسی به بلوغ جنسی برسد، همان لحظه هم به بلوغ روانی و اجتماعی و عقلی برسد. دختران بطور متوسط در سن هفده، هجده سالگی به این بلوغ اشد راه می یابند و پسران ما معمولا در سن بیست و یک، بیست و دو سالگی به این بلوغ می رسند و گاه بعضی تا سن ۲ سالگی هم به این بلوغ نخواهند رسید.
بلوغ اشد مجموعه ای از بلوغهای جنسی، روانی، اجتماعی و عقلی است که هر یک شاخص مخصوص خود دارند. بطور مثال شاخص بلوغ جنسی، رشد قوه غریزه جنسی است و بسیار واضح و روشن است که این حس در پسران و دختران بر اثر عوامل فیزیولوژی بروز می کند و در این مسأله کسی تردیدی ندارد. اما از مشکلاتی که در خصوص شناسایی این نشانه ها در جوانان در جامعه کنونی ما وجود دارد، این است که محرک های بلوغ جنسی در جامعه زیاد شده است. این محرک ها - اعم از محرک های غذایی، ارتباطی، تصویری و ... - رو به افزایش است و از این رو متأسفانه شاهد بلوغ زودرس جنسی جوانان در سنین پایین شده ایم. در حالی که متأسفانه سن رشد و بلوغ عقلی و اجتماعی آنان کاهش نیافته است و به عبارتی دیگر، باید گفت میان بلوغ جنسی جوانان با بلوغ عقلی و اجتماعی فاصلهی زیادی افتاده است.
بطور مثال نوجوان در دوازده سالگی در جامعه کنونی به بلوغ جنسی می رسد ولی تا ۲۲ سالگی هنوز به بلوغ عقلی راه نمی یابد و بدیهی است تا جوان به بلوغ فکری و عقلی نرسد، زمینه ازدواج در او فراهم نمی گردد. این بلوغ جنسی زودرس عواقب خطرناکی را برای جوانان ما بوجود می آورد که از جمله ی آنها بحران های روانی و اختلالات رفتاری این جوانان است.
متأسفانه بعضی در همین حالات بحرانی توصیه ای غیر منطقی و جاهلانه برای بهبود اوضاع روانی آنان می نمایند که به او زن بدهید تا حالش بهبود پیدا کند؛ یا اینکه زود شوهرش بدهید تا حالش خوب شود. در حالی که این دختر یا پسر در حال حاضر اصلا در وضعیت عادی و طبیعی از نظر فکری قرار ندارد و گاهی شرایط را با تصمیم نابجا برای او سخت تر و شدیدتر می کنند.
از جمله اینکه: گاه دیده می شود متأسفانه برخی افراد جاهلانه یا عمدا بیماری فرزند خویش را از خانواده ی عروس یا داماد مخفی می کنند تا ازدواج صورت گیرد.
و دلیل این کار را در این می دانند که این بیماری هیجانات ناشی از غرایز جنسی است که با ازدواج بر طرف می شود. بطور مسلم چنین ازدواجی آینده ی روشنی نخواهد داشت و پدر و مادرانی که مبادرت به چنین کاری می کنند خیانت بزرگی را نسبت به طرف مقابل روا می دارند.
از این رو، اولین نیاز ضروری و شرایط ورود به مرحله ی ازدواج به ویژه برای جوانان پسر بلوغ عقلانی است.
تا جوانی به این حد بلوغ نرسد، شرایط ازدواج موفق را ندارد و بلوغ عقلی، توانمندی جسمی نیست. بلوغ عقلی با توانمندی روحی و فکری و احساس مسؤولیت کردن و بزرگ منشی سروکار دارد. همان چیزی که روحیات یک فرد بزرگ را از بچه جدا می کند؛ به این معنی که بچه ها در خانواده هیچ احساس مسؤولیت نمی کنند. مثلا اگر قرار باشد امشب تعدادی میهمان به خانه بیایند، مادر از روز قبل با نگرانی و تلاشی مضاعف در حال سر و سامان دادن به اوضاع خانه است تا محفل میهمانی بخوبی برگزار شود. ولی این بچه فارغ از دغدغه های مادر در کوچه به بازیگوشی خود مشغول است. هر چه مادر نگران است که حالا میهمان ها می آیند، عزیزم بر و میوه بخر، نان بخر. این بچه اصلا در فكر نگرانی مادر نیست. گاهی شاهد هستیم در محفل میهمانی مادر نگران است که از میهمانان درست پذیرایی شود اما این جوان با حالاتی کودکانه احساس مادر را درک نمی کند.
پی نوشت:
1. قصص(۲۸)/۱۴
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید