زمان وفات پیغمبر
از امام رضا امام هشتم شیعیان نقل است که از زمان وفات پیغمبر ایرانیان در میان مسلمانان جایگاه خاصی یافتهاند. اگر عمر طرفدار عربها بود در عوض امام رضا محبت خاصی به ایرانیان داشت و اینان نیز در مقابل به او عشق میورزیدند.
حال این حکایات رنگارنگ درباره روزهای نخستین هر چه باشند حکم اسناد تاریخی آنست که مذهب شیعه تا قرن شانزدهم میلادی و روی کار آمدن سلسله صفوی مذهب مسلط در ایران نبود. صفویان نام خویش را از جدشان شیخ صفی الدین اردبیلی میگیرند که پیر و مراد صوفیان صفویه بود و نسبش را به امام موسی کاظم هفتمین امام شیعیان میرسانید. در آغاز قرن پانزدهم میلادی رهبری سیاسی شمال شرق ایران به دست نوادگان شیخ صفی افتاد. در 1501 میلادی شاه اسماعیل آخرین حاکمان مغول را شکست داد و سلسله صفوی را بنیان گذاشت. شاه اسماعیل هم شاعر بود و هم جنگجو و اصول عقاید مذهبیش مخلوطی بود از احکام شیعه و تصوف فرقه صفویه و جنگجویانش که قزلباش نامیده میشدند او را مانند نیمه خدایی میپرستیدند. صفویان به حکومت برمنطقه ای که مردمش سنی باشند راضی نبودند و به خاطر تعصبی که نسبت به تشیع داشتند قلباً میخواستند که ایرانیان را شیعه کنند. البته در این میان رقابتشان با ترکان عثمانی سنی مذهب در غرب و مغولهای سنی در شرق هم نقش مهمی بازی میکرد. از این دو نیز رقابت با ترکان عثمانی برای سلطه بر کانون جهان اسلام اهمیت بیشتری میداشت. به این ترتیب صفویه به امپراتوری شیعه تبدیل شد و امپراتوری عثمانی که تمامی سرزمینهای عرب را به سلطه خویش در آورده بود و خلافت را به ارث برده و پایگاهش را در 1517 میلادی به استامبول منتقل کرده بود نیز پرچم تسنن را برافراشت و رقابت دو امپراتوری رنگ فرقهای و مذهبی یافت.
البته در این دوران چیز زیادی از خلافت به معنی مذهبی آن باقی نمانده بود که شیعیان و سنیها بر سرش نزاع کنند. آنچه به عثمانیان به عنوان خلافت به ارث رسید نیز چیزی بجز رهبری صرفاً نمادین جهان سنی نبود. مسئله اصلی رقابت سیاسی شیعیان و سنیها بر سر تسلط بر کل منطقه بود و صفویان نقش نمایندگی شیعیان را در این رقابت بازی میکردند. مدل صفویان نه حکومت به واسطه امامان، که به واسطه شاهان بود و به این لحاظ شیوه جدیدی در اعمال حاکمیت شیعیان ارائه میداد.
صفویان و عثمانیان بارها با هم جنگیدند. کنترل عراق که جناح شرقی جهان عرب محسوب میشود برای مدت کوتاهی بدست صفویان افتاد اما سرانجام خط مرزی میان دو امپراتوری کم و بیش همان جایی قرار گرفت که امروز ایران را در شرق از عراق و ترکیه در غرب جدا میکند. همچنان که صفویها ایرانیان را با تشویق و به زور شیعه کردند عثمانیان شیعیان آناتولی را از دم تیغ گذراندند. تنها چیزی که از تشیع در سرزمین عثمانی باقی مانده فرقه علوی در جنوب ترکیه است . در چنین جو خصمانهای تشیع به یکی از عوامل هویت بخش ایرانیان تبدیل شد وایرانیان از ترکها و عربها نه تنها از طریق زبان و فرهنگ که از طریق مذهب هم جدا شدند. به این ترتیب مرز میان شیعیان و اهل سنت با مرز میان دو امپراتوری منطبق شد ، به استثنای جنوب عراق که از این قائده استثناء بود.
دوره صفوی دوره شکوفایی مذهب شیعه و هنر بود . صفویان اصفهان را پایتخت قرار دادند و معماری زیبا و شکوهمند آن شهر یادگار صفویها است. صفویان علامه شیعه را از کوههای جبل عامل در لبنان و منطقه قطیف در عربستان و جزیره بحرین به ایران آوردند و مراکز تدریس مذهب شیعه ایران را بنا کردند. برای گسترش و تعمیق مذهب در میان مردم نیز ارتشی از درویشان را به شهرهای دور و نزدیک و روستاها فرستادند و با این روش روایات مذهب شیعه را به گوش مردم رساندند. درویشان به جای فقه و احکام به اسطوره و شور مذهبی تکیه میکردند و به همین دلیل شیعه ایرانی ریشه عمیقی در روایت و اسطوره دارد. وظیفه دیگر درویشان دوره گرد ایجاد تنفر نسبت به اهل سنت بود که طبعاً در راستای منافع سیاسی حاکمان صفوی عمل میکرد.
علما، فقها و فیلسوفانی که باحمایت دربار صفوی رشد یافتند کتابها و رسالههای بسیار از خود به جا گذاشتند و مذهب شیعه را به لحاظ علمی پایه گذاری کردند. مساجد، مدارس علمیه و کتابخانههایی که در این دوران ساخته شدند تشیع را در ایران ماندگار و ریشه دارکردند و به آن عمق و وسعت نظری بخشیدند. سنت تشیع در تفسیر باطنی زمینه ساز مکتب فلسفی شیعه شد که با فلسفه مشائی ارسطویی و ابن سینا به رقابت برخاست. در ضمن علما و فقهای شیعه نیز بعنوان نمایندگان امامان به انجام وظایف عملی پرداختند. این خبرگان و فقها که در واقع پیش کسوتان آیت اللههای امروزی هستند هم نیازهای معنوی و مذهبی امت را برآورده میکردند و هم راهبر آنان در مسائل اجتماعی و سیاسیشان بودند. به این ترتیب از زمان صفویان دستگاه مذهبی شیعه ارتباط تنگاتنگی با ایران داشته است. البته این ارتباط در دوران عثمانی ظرایف و پیچیدگیهای خاص خود را یافت. همواره علمایی که در عراق امروز مستقر بودهاند در زندگی سیاسی و مذهبی ایران نقش بازی کردهاند و در مقابل فقهای درجه اول و با نفوذ عراق از ایران آمدهاند. دو مرجع بزرگ تقلید اخیر در عراق، ابوالقاسم خویی و علی سیستانی هر دو ایرانی هستند. سیستانی معمولاً از طریق نوشتار و یا گفتارهایی که توسط زیردستانش بازگو میشوند با مقلدینش ارتباط برقرار میکند و عربی را بالهجه محسوس فارسی صحبت میکند.
علمای شیعه نقش عملی امامان را در پیشبرد امور به عهده گرفتند و از آن بیشتر نقش حافظان شریعت ونیابت امام دوازدهم را نیز در دوران غیبت وی از آن خود کردند. شیعیان معتقدند که امام دوازدهم به خواست خدا غیب شده واز دسترس انسانی به دور است و ظهور مجدد او آغازگر دوره آخرالزمان و جاری شدن عدل مطلق خواهد بود. در دوران غیبت امامت به طور دائم متعلق به امام دوازدهم یا امام زمان (مهدی) است . با ظهور مجدد او دورانی از حکومت عدل آغاز میشود و تا بازگشت مجدد مسیح ادامه مییابد که با پایان جهان همراه است. آنچه که قرار است در حاشیه بازگشت امام دوازدهم اتفاق بیفتد بسیار به پیش گویی های مسیحیان و یهودیها در باره آخرالزمان و جنگ واپسین شباهت دارد. تاریخ نگاران بر این اعتقادند که مهدی باوری شیعیان ریشه در باورهای زرتشتی و یهودی- مسیحی دارد اما شیعیان بازگشت مهدی را حقیقتی معین از سوی خدا میدانند و هر گونه شباهتی را با پیش گویی های مذاهب دیگر دال بر حقانیت مهدی میپندارند.
در میان مسلمانان در مجموع تنها شیعیان هستند که چنین باوری به مهدی دارند. اهل سنت به بازگشت شخص خاصی که آغازگر دوره آخرالزمان باشد باور ندارند. به باور سنیها مهدی صرفاً یکی از نوادگان پیغمبر است که دین اسلام را احیا خواهد کرد. از جمله این احیا گران مهدی سودان است که جنگجویانش در 1885 میلادی ارتش انگلیس را در خارطوم شکست دادند و فرمانده آن ژنرال چارلز گوردون را به قتل رساندند.
هر چند شیعیان از ابتدای کار مانند مسیحیان و یهودیها ظهور مهدی را به آخر زمان حواله کردهاند و به این ترتیب نقشی برای این ظهور در زندگی روزمرهشان قائل نبودهاند اما در عین حال انتظارظهور او همواره با آنهاست و در زمانهای بحرانی به جستجوی نشانههای ظهور میپردازند. جهاد برای شیعیان بیش از هر چیز در بافتار ظهور مهدی معنا مییابد: پیش انداختن ظهور مهدی و شمشیر زدن در رکاب او.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید