ازدواج اجباری
برای دختر یکی از اقوام، خواستگار آمده و ازدواجشان تا پای رسمی شدن پیش رفته، اما مادر دختر پریشان و ناراحت اشک میریزد که «چی بگم؟ اولش دلم رضا بود، اما اینقدر زخمزبون شنیدم که دیگه جا زدم. میترسم بدبخت بشه، نتونه...» دخترش 17 سال دارد. میشناسمش، یک خانم محجوب و متین و عاقل. میپرسم «مگه ساجده مخالف بود؟ مجبورش کردین؟» جواب میدهد «نه بههیچ وجه، حرف زدن، فکر کرد. خودش گفت راضیه که ازدواج کنه...». لبخند میزنم و آرامش میکنم، اما یکی از دخترهای فامیل کاسه داغتر از آش میشود که «همهجای دنیا ازدواج زیر بیست سال ممنوعه، اما توی ایران چی؟ ساجده هنوز باید عروسکبازی بکنه، خوش باشه. کاش زودتر طرح ممنوعیت کودکهمسری تصویب میشد. انگار قبلاً ممنوع بوده و امام خمینی برش داشته.» 19 سال دارد. آرایش غلیظ صورتش توی ذوق میزند. مادر ساجده با واهمه نگاهم میکند. من میپرسم «شما خودتون چند سالگی ازدواج کردید؟»
- من 15سالم بود. هفده سالگی هم ساجده به دنیا اومد.
- الان احساس بدبختی میکنید؟
- نه. واقعاً نه، خداروشکر شوهر خوب، بچههای سالم. بعدشم که درس خوندم و معلم شدم. چند سال دیگه هم بازنشسته میشم.
نگاهی به دختر بزککرده میاندازم و میگویم «شما که روانشناسی میخونی، تفاوتهای فردیرو که حتماً میدونی چیه؟ آدمها باهم متفاوتن بعضی زود به بلوغ میرسن و بعضی نه. اصلاً بگو ببینم چند درصد از دوستات با پسر نامحرم دوستن؟»
شانه بالا میاندازد که «دوستی با ازدواج فرق داره!»
- بله فرق داره، ولی چهطور یه دختر 16 ساله میتونه وارد یه رابطه نادرست و بیقانون بشه، ارتباط عاطفی برقرار کنه و از نظر شما هیچ عیب نیست، اما ازدواج کردنش ظلم محسوب میشه؟ این کشورهای خارجی که مثال میزنی چهطور همجنسبازی و رابطه نامشروع و پارتیرو برای زیر بیست سال عیب نمیدونن؟
دختر صدایش را بالا میبرد «میدونی چهقدر آمار طلاق این سن بالاست؟»
گوشیام را بیرون میآورم و از روی خبری که بهتازگی دیدهام میخوانم «طبق گزارش سال ۱۳۹۶ دفتر آمار، بیش از ۳۳ درصد ازدواجهای کشور در سنین زیر ۲۰ سال رخ میدهد. در مقابل، ۵۰ درصد طلاقها مربوط به زنانی است که در بالای ۳۰ سالگی ازدواج کردهاند و نسبت طلاق به ازدواج در زنان بالای ۳۰ سال ۹ برابر زنان زیر ۲۰ سال است.»
دختر حرفی نمیزند و رو به مادر ساجده میگوید «از ما گفتن» و میرود. من میمانم و مادر ساجده و دنیایی از تردیدهایش.
رو به مادر ساجده میگویم «خانم طاهره دباغ یه انقلابی به تمام معنا بود. توی نوفللوشاتو همنشین و همراه امام خمینی بود و بعد از انقلاب فرمانده سپاه همدان شد و مسئول بسیج خواهران، سه دوره هم نماینده مجلس بود و کلی مسئولیت دیگه. میدونید خانم دباغ چند سالگی ازدواج کرده بود؟ 14 سالگی. هشتتا هم بچه تربیت کرد. ازدواج اگر با آمادگی دو طرف و کمک شما باشه اصلاً بد نیست. بد شدن زندگی و طلاق و... توی هر سنی امکان پیش اومدنش هست.» برق امید را در چشمان مادر ساجده میبینم و فکر میکنم کاش میشد جلوی ازدواج اجباری را در هر سنی گرفت. از طرفی، ازدواج بیشتر از قانون، به تربیت نیاز دارد؛ تربیت دختران برای همسری، مادری و... وگرنه ممنوعیت، دوای درد نیست.
مجله آشنا، شماره 210، صص 70و71.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید