نشانه های بی انگیزگی در یک فرد برای انجام کار
احساس افسردگی و بی میل به هنگام صبح
اخمو و خسته بودن در طول روز
احساس نفرت داشتن از کار خود
صرف انرژی خود برای تحمل رئیس کار خود
تکرار جملاتی مثل اینم زندگیه من دارم آخه!!!
علائم با انگیزه بودن در زندگی
با خوشحالی از خواب بیدار شدن به هنگام صبح
لذت بردن از انجام کارهای دلخواه و مورد علاقه تان
داشتن هدف از انجام کارهای خود در طول روز
وقت گذاشتن برای کارها و سرگرمی های مورد علاقه
علت رکودتان را پیدا کنید.
از انجام کاری که میدانید مجبور به انجام آن هستید، میترسید. انجام این کار را به تعویق میاندازید چون در حقیقت از آن کار خوشتان نمیآید.
خستهاید. جای غذای خوب، خواب کافی و ورزش در زندگی شما خالی است یا اینکه بیمار هستید و حال و روز درست و حسابی ندارید.
اعتماد به نفس شما پایین است. میترسید از منطقهی آسایش خود خارج شوید و خود را به چالش بکشید.
هر روز در خود انگیزه ایجاد کنید.
روزی مردی خطاب به زیگ زیگلار(از سخنرانان برجسته ایجاد انگیزه) گفت: «شما سخنرانان مردم را تهییج می کنید، اما با رفتن شما، انگیزه هم در آنها از بین می رود. این هیجان و انگیزه، دائمی نیست و فرد باید دوباره آن را در خود ایجاد کند.» زیگ در پاسخ به آن مرد گفت: «استحمام هم همین طور است! یعنی اگر بخواهیم تمیز و پاکیزه باشیم، بهتر است هر روز دوش بگیریم!»
درست است که انگیزه دائمی نیست و ما باید هر روز آن را در خود احیا کنیم، اما این هیچ اشکالی ندارد!
فقط کافی است بدانیم که اگر بخواهیم در دراز مدت انگیزه را در خود زنده نگه داریم، باید هر روز آن را در خودمان ایجاد کنیم.
درست کردن یک دفترچه موفقیت برای خود.
برای با انگیزه شدن بهتر است کارهای انگیزشی هم انجام بدهید. برای این کار یک دفترچه کوچک موفقیت برای خود مشخص کنید و تمامی موفقیت های کوچک خود را در آن یادداشت کنید. یاد آوری این کارهای کوچک برای شما لذت بخش خواهد بود. با نوشتن شادی های هر چند کوچک در این دفترچه و خواندن آن بعد از مدت ها شما انگیزه فراوانی برای انجام کارهایتان خواهید داشت. بی شک این دفترچه برای شما منبع انگیزه تلقی خواهد شد.
تصویری برای زندگی تان داشته باشید.
واژه انگیزه به معنای ترغیب و تحریک کردن است. به بیان دیگر انگیزه، عاملی است که شما را به حرکت وا می دارد. این مسئله به تصور شما مربوط می شود. تصویری که در نظر دارید باید آن قدر بزرگ باشد که شما را ترغیب کند و به حرکت وا دارد. اگر درآمد سالانه شما ۵۰ میلیون تومان باشد و کسب ۵۲ میلیون تومان در سال را هدف خود قرار دهید، انگیزه چندانی در شما ایجاد نمی شود، زیرا پاداش آن قابل توجه نیست. شاید ۷۰ میلیون تومان در سال انگیزه مناسبی را در شما ایجاد کند. پس تصویر مناسبی را در نظر داشته باشید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنید و طبق آن برنامه پیش بروید.
وقتی از انجام کاری میترسید، طوری برنامهریزی کنید که نتوانید از زیر انجام دادنش در بروید.
مثلا فرض کنید که تصمیم میگیرید صبحها ورزش کنید. برای اینکه بتوانید بر نفس امّارهی خود غلبه کنید، لباسهای ورزش را کنار تختخوابتان بگذارید تا صبح کلهی سحر که بیدار شدید، با لباسها چشم در چشم شوید. برای محکمکاری، با دوستان خود قرار بگذارید تا در باشگاه همدیگر را ببینید. دوستی با یک آدم مسئولیتپذیر انگیزهی رسیدن به موفقیت را در شما بالا میبرد.
تلاش کنید نتایجی حاصل کنید.
دستیابی به نتایج مطلوب، انگیزه شما را تقویت می کند. هر چه بیشتر تلاش کنید، نتایج بیشتری حاصل خواهید کرد و هر چه نتایج بیشتری حاصل کنید، انگیزه بیشتری در شما ایجاد می شود. اینها، لازم و ملزوم یکدیگرند. اگر می خواهید وزن کم کنید، در ابتدا همین که دو سه کیلو کم کنید کافیست. وقتی کمربندتان یک درجه عقب تر بسته شد، ترغیب می شوید که باز هم آن را یک درجه عقب تر ببندید!
وقتی به میانهی راه رسیدید، ثابت قدم بمانید.
وقتی برنامهریزی میکنید که به هدفی معین دست پیدا کنید، معمولا اول راه حفظ انگیزه و حرکت رو به جلو کار سادهای است. در ابتدای راه، وقتی به نتایج نهایی کار فکر میکنید و شور و شوق و افکار مثبت به ذهنتان میآیند. در انتهای راه هم حفظ انگیزه کار بسیار آسانی است. وقتی به انتهای راه نزدیک میشوید، دیدن نقطهی پایان شما را هیجانزده میکند و باعث حرکت رو به جلو میگردد.
به نظر من، میانهی راه سختترین قسمت راه است. در میانهی راه، اگرچه هیجان اولیه از بین رفته است، اما هنوز برای رسیدن به هدف نهایی راه زیادی باید رفت. تازه در میانهی راه است که شما میفهمید برای اتمام راه چقدر زحمت و زمان نیاز دارید. در این وضعیت، ناامید میشوید و گاه و بیگاه برای خارج شدن از ناحیهآسودگی و حرکت رو به جلو به مشکل برمیخورید.
در میانهی راه، به این فکر کنید که از اول اصلا چرا وارد این راه شدید؟ علل شخصی، منطقی و مهمی که باعث شدند بخواهید به این هدف برسید چه بودند؟ اغلب به یاد آوردن همین «چراها» به ما کمک میکنند وقتی دچار رخوت میشویم بار دیگر انگیزه پیدا کنیم.
در این حال، يك فیلسوف چینی، مي گويد: «مهم نیست چقدر کند حرکت میکنید، مهم این است که از حرکت کردن باز نایستید.» وقتی به میانهی راه رسیدید به حرکت رو به جلو ادامه دهید. خودتان را متعهد کنید که در روز برای رسیدن به هدفتان کاری، هرچند کوچک، انجام دهید.
برای داشتن انگیزه یک الگوی موفق داشته باشید.
هر آرزو و رویایی که در سرتان دارید حتما فرد موفقی پیش از شما به آن دست یافته است. پس برای انگیزه گرفتن آن فرد موفق را الگو و سر لوحه خود قرار دهید. از کتاب ها ،فیلم ها، وب سایت ها و اینترنت راه های موفقیت را دنبال کرده و از شکست ها درس بگیرید. در راه موفقیت توکلتان به خدا باشد و کلام و عمل خود را هم راستای یکدیگر قرار دهید. از چیزهایی که دارید شکرگزاری کنید و چیزهایی را که می خواهید از خداوند طلب کنید.
فردی از آینده خود خبر ندارد و نمی داند تا کی زندگی خواهد کرد، پس حیف است که زندگی مان را صرف انجام کارهایی کنیم که لذتی از آن ها نمی بریم با عملی کردن موارد گفته شده انگیزه و امید را به زندگی و لحظات خودتان هدیه بدهید.
وسط انجام یک پروژه هستید. از آن پروژههایی که اول برای انجاماش هیجان داشتهاید، ولی حالا که به سختترین قسمت، یعنی میانهی پروژه رسیدهاید، هیجان خود را از دست دادهاید و هنوز تا رسیدن به ته پروژه راه زیادی در پیش دارید.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید