بسیاری از والدین تصور اشتباهی از کلاس های خلاقیت دارند و به تصور اینکه نمی خواهند فرزندشان هنرمند شود از این کلاسها دوری می کنند. در حالی که اگر کلاس بر پایه آموزش نباشد بسیار مفید بوده و کودک زمینه بسیار خلاقی خواهد یافت که در هر زمینه شغلی که در آینده وارد شود موفق تر عمل خواهد کرد. به زبان بهتر خلاقیت بزرگترین و دیعه الهی به انسان می باشد که باید آن را از کودکی شکوفا کرد. به امید نهایت استفاده از این هدیه بزرگ
اگر اندکی در دنیای اطراف خود دقت کنید متوجه می شوید توانگرترین مردم کسانی هستند که می توانند چیزهای تازه به وجود آورند. آنها مفاهیم تازهای را خلق می کنند و می توانند برای مشکلات بزرگ، از هیچ راه حل بسازند و جالب ترین مردم هستند. آنان در حداقل زمان، حداکثر کار را انجام می دهند و از بقیه ی مردم خوشحال ترند زیرا زیر بار مشکلات کمر خم نمی کنند. همیشه ذهن آنها در برخورد با مسائل و معضلات جدید، در حال ساختن پرونده هایی است که کاملاً تازه است. علاوه بر اینها آنان کسانی هستند که باعث شده اند زندگی برای خودشان و دیگران آسانتر گردد. وجود چنین انسانهایی باعث گردیده که تمدن اولیه انسان غارنشین به تمدن پیشرفته امروزی بدل گردد. فرق این افراد در این است که آنها ذهن خلاق خود را پرورش داده اند و همواره سعی کرده اند مقلد و پیرو نباشند.
روند رشد و رسیدن به چنین زمینهای از کودکی آغاز می گردد. آنها فرصت این را داشته اند در زمانی که خردسال هستند خود را پیدا کنند و در سالهای بعد استعدادشان را شکوفا کنند. مخاطب من در این سخن تمام کسانی هستند که با کودکان سرو کار دارند اعم از والدین و مربیان عزیز کودک، تا با کلیتی از اهمیت نقاشی کودک و نوع برخورد با آن آشنا شوند. انسان سالم انسانی است که در مورد غذای ذهن یک حرکت دورانی را در وجود خود انجام دهد و ذهن خود را انبار عقاید، نظرها و خاطرات در نیاورده، بلکه از آنها استفاده می کند و به صورت دیگری تخلیه می نماید. در غیر این صورت به صورت انسانی مریض جلوه می کند.
کودک به طور ذاتی این حرکت دورانی را در وجود خود دارد و هر چه را وی از اطراف می گیرد به شکل بازی و نقاشی و کارهای عملی پس میدهد. مثلاً: یک دختر کوچک، صحبت های مادرش را که به او گفته است، برای عروسکش می گوید. خاطرات، ذهنیات، علائق، ترس ها و نگرانی هایش را، که به او منتقل گردیده با نقاشی و بازی بازگو و از خود گذر می دهد و این گونه ذهنش را تخلیه نموده و این عمل تضمین کننده سلامت او خواهد بود.
والدین و مربیان نباید با دخالت از روی ناآگاهی در کار کودک، و با آموزش و یا تصحیح نقاشی او، این روند تخلیه روانی را تخریب کنند. آنها با این کار روزنه ی خروجی ذهن کودک را می بندد و موجب انباشتگی ذهن او می شوند که این باعث بروز عوارضی است که عمل «خود درمانی» را قطع میکند.
در بین فعالیتهای کودک نقاشی بسیار مهم است، چون تماماً از درون کودک سرچشمه میگیرد. و آنها فعالیتهای خود را با آن شروع می کنند. و این می تواند یک سوال اساسی را در ذهن ما ایجاد کند که پاسخ به آن بسیاری از مسیرها را برای ما روشن می کند. والدین و مربیان نباید با دخالت از روی ناآگاهی در کار کودک، و با آموزش و یا تصحیح نقاشی او، این روند تخلیه روانی را تخریب کنند. آنها با این کار روزنه ی خروجی ذهن کودک را می بندد و موجب انباشتگی ذهن او می شوند که این باعث بروز عوارضی است که عمل «خود درمانی» را قطع می کند. ابتدا کودک با بازی شروع می کند و سپس به خط خطی کردن می پردازد خط خطی کردن مرحله تکامل یافته تر و خلاق تر همان بازی است. کم کم با رشد او نقاشی اش نیز از مرحله خط خطی خارج شده و پیشرفته تر می گردد. دیگر نقاشی فقط وسیله لذت و بازی نیست بلکه با آن به طور ناخودآگاه مسائل و مشکلاتش را بیان می کند. حتی اگر او شی رنگ دانه ای یا نوک تیزی بیابد با آن روی دیوار نقاشی میکند. این حالت تقریباً غریزی میباشد در واقع نقاشی به عنوان یک ابزار- بیانگر تحول کودک- و سبب و وسیله تکامل او است. نقاشی در تشکیل شخصیت و روان کودک اهمیت بسزایی دارد. نه تنها سوالاتی برایش مطرح می سازد و به او امکان شناسایی محیط و حضور در آن را فراهم می کند، بلکه به او امکان می دهد تا مسائلی را که به صورت نامنظم از همه طرف برایش مطرح می شود به شکل صورت بندی شده، منظم کند.
نکته دیگر این که پرورش خلاقیت، در «نقاشی خود انگیخته» کودک نوعی پیشگیری است شاید نوعی «واکسن روانی» و بسیاری از مواقع یک «درمانگر بزرگ» که جلو رشد بسیاری از مشکلاتی که از کودکی سرچشمه می گیرد را سد می کند و انرژی او را به مسیر درست هدایت می کند تا آیندهای بهتر را در پیش بگیرد. به زبان بسیار ساده اگر خلاقیت از سمتی وارد شود و به صورت عادت گردد، تمام مشکلات فرد از زندگیش رخت بر می بندد و بهترین زمان شروع این تمرین از خردسالی و بهترین وسیله نقاشی است.
هنر کودکان را قادر می سازد تا به تجربه هایی دست یابند که هیچ منبع دیگری توانایی تولید این تجربه ها را ندارد. همچنین آنها را توانا می کند تا از این طریق تجربه های گسترده و گونه های احساسات خود را کشف کنند و به شخصیت منحصر به فرد خود برسند. این آثار گرافیکی علاوه بر ارزش بیانی، منعکس کننده ی پیچ و تاب های فکری کودک نیز می باشد.
توانگرترین مردم کسانی هستند که می توانند چیزهای تازه به وجود آورند. آنها مفاهیم تازهای را خلق می کنند و می توانند برای مشکلات بزرگ، از هیچ راه حل بسازند و جالبترین مردم هستند. آنان در حداقل زمان، حداکثر کار را انجام می دهند و از بقیه ی مردم خوشحال ترند زیرا زیر بار مشکلات کمر خم نمی کنند.
به این دلایل است که زندگی انسان با هنر آغاز میشود و کودک از این راه اولین تجربه ها را کسب می کند یعنی از طریق تجارب تجسمی و نقاشی. جای تاسف بسیار دارد که والدین و مربیان کودک به دلیل عدم آشنایی با روانشناسی کودک و اصول بنیادی هنر کودکان، این مسیر درست را تخریب می کنند. متاسفانه پرورش خلاقیت و هنر کودک در آموزش و پرورش ما شناخته شده نیست و از مقوله «آموزش و پرورش» فقط «آموزش» وجود دارد و «پرورش» اگر هست، بسیار ضعیف می باشد که در نتیجه کودکان را از هدف بزرگ خلاقیت جدا کرده و به «مقلد و پیرو» تبدیل می کند که عوارض آن از قبیل تنش، عدم خلاقیت، عدم اعتماد به نفس، وابستگی و روان پریشی است.
پرورش خلاقیت در این راستا یعنی «به فعل در آوردن» و «هماهنگ کردن» تمام قسمتهای ذهن کودک در جهت «نوآوری»، که توسط مدیریت و نظارت مربی متخصص میسر می گردد و نتایج آن بطور خلاصه هماهنگی، سلامتی، خلاقیت و ابتکار می باشد کلاس نقاشی کودک باید هماهنگ با روانشناسی کودک باشد و مربی علاوه بر این شناخت، خود نیز با هنر مدرن آشنایی داشته و در این مسیر فعالیت کرده باشند تا تشخیص درستی از روند کودک داشته باشد. یعنی از دورهای که کودک خود محور است تا زمانی که به دیگر محوری تغییر دوره می دهد با او هماهنگ بوده و او را از مسیر جدا نکند و به نوعی به بازیابی و کشف توانایی درونی کودک بپردازد تا زمانی که کودک «تاثیر خود» را بر دیگران کشف کند.با این توضیح والدین باید کلاس نقاشی کودک خود را بسیار با مطالعه و دقت انتخاب کنند.
منابع:
ابراهیم اکبری- ماهنامه کودک
تنظیم برای تبیان: کهتری
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید