ازدواج پیوندی مقدس است که بنیان خانواده را پیریزی میکند و به سبب تاثیر شگرفی که بر سلامت و بالندگی جوامع انسانی دارد، از هر دیدگاهی به آن بنگریم، امری پسندیده و موکد محسوب میشود.
علاوه بر آن، ازدواج به نیازهای اصیل و اولیه فرد بالغ پاسخ میدهد و به جهتدهی نیازهای ثانویهای میپردازد که به اقتضای سن و شرایط برای وی پدید میآید.
حالا باید پرسید چه بر سر این رابطه عمیق میآید که کارکردهای سازنده و مطلوبش عقیم میماند، عمر آن کوتاه میشود و به طلاق و جدایی میانجامد. باید دانست در دنیای امروز مسائل متنوع و پیچیدهای پیشروی رابطه زناشویی وجود دارد که پایه و اساس ازدواج را سست و معلق میکند و ریشه بسیاری از آنها در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روانشناسی، علوم رفتاری و آموزشی قابل بررسی و جستجوست.
در جامعه ما نیز افزایش نسبی آمار طلاق نشان میدهد این مسائل بویژه در سالهای اخیر با وجود آموزههای قوی مذهبی و فرهنگی بسیار تاثیرگذار ظاهر شده و گسست پیوند عاطفی و رسمی میان زوجین را رقم زدهاند.
در این مقاله به آسیبشناسی ازدواج و مسائل پیشروی تداوم و مطلوبیت رابطه زناشویی پرداخته شده است و علل ناکامی در آن به طور مختصر واکاوی میشود.
یکی از آسیبهای ازدواج نگرش تکبعدی درباره آن است. این که فرد صرفا برای ارضای نیازهای جنسی ازدواج کند یا با انگیزه صرف برای دستیابی به شان اجتماعی، استقلال مالی و رفتاری، تشکیل خانواده و بچهدار شدن به پیوند زناشویی تن بدهد، شرایطی را مهیا میکند که مشکلات پیشبینی نشده بسیاری برایش رقم میزند.
همه این مسائل و موضوعات جزو تبعات ازدواج محسوب میشود که در جای خودش بجا و مناسب است ولی نباید یکی از آنها به تنهایی دلیل ازدواج تلقی شود. متاسفانه گاهی دلیل اولیه ازدواج به انگیزههای نادرستی تنزل مییابد و فرد ممکن است برای پز دادن، برانگیختن حسادت دیگران، چشم و همچشمی یا ثابت کردن چیزی ازدواج کند. پدیده ازدواج برای ازدواج نیز در این حوزه قابل بررسی است.
عدهای برقراری پیوند زناشویی را نتیجه طبیعی سیر زندگی پس از بلوغ میدانند و با دلایل واهی نظیر باید ازدواج کرد یا همه ازدواج کردهاند، به این کار مبادرت میورزند. این آسیب درباره دختران حادتر است و آنها براساس تفکر سنتی رد کردن خواستگاران یا نپذیرفتن تقاضای بیش از یک یا ۲ خواستگار را جایز نمیدانند و براساس یک باید سنتی به پیوندی ناآگاهانه و بدون شناخت جواب مثبت میدهند، در حالی که درباره ماهیت و تبعات آن اطلاع کافی ندارند.
حقیقت آن است که ازدواج باید طی فرآیندی آگاهانه و مبتنی بر شناخت ماهیت وجودی و عرضی این رابطه و شخصیت و شرایط شریک آینده زندگی صورت گیرد و فشار روحی و روانی ناشی از توقعات و انتظارات اطرافیان نباید آن را از مسیر درست و منطقی خارج کند.
دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیبشناس اجتماعی در اینباره معتقد است: در پارهای موارد افراد برای گریز از فشارهای خانوادگی اعم از موانع و مشکلات مالی، رسیدن به آزادیهای فردی یا فرافکنی محرومیتها و کمبودها به ازدواج تن میدهند. گاهی نیازهای جنسی و برخی ضرورتهای کوتاهمدت دلیل اصلی ازدواج محسوب میشود و بالطبع پس از گذر از این نیازها واقعیتهای زناشویی و شرایط و مشکلات آن رخ مینمایدو موجب اختلال روابط میشود. چشموهمچشمی و حسادت، به رخ کشیدن امتیازات خود یا دیگران و مقایسه تحریکات رفتاری شایع در ازدواج تکبعدی هستند که به احساس حقارت، خوی پرخاشگری و تزلزل عاطفی منجر میشود. انگیزه واقعی ازدواج باید تلاش برای ارتقای زندگی فردی و جمعی در حوزههای رفتاری، اقتصادی، معنوی و فرهنگی باشد.
● فرار از مشکلات موجود
در سالهای اخیر به دلایل بسیار، تنگناهای اقتصادی و نارساییهای رفتاری و رابطهای نزد جوانان افزایش یافته است و برخی از آنان هنگامی که در بنبست این مشکلات گرفتار میآیند، ازدواج را چاره کار و راه فرار از آنها میپندارند. پذیرفتنی است که پیوند زناشویی و آغاز یک زندگی مستقل ۲ نفره شرایط را متحول میکند اما تجربه نشان میدهد مشکلات حل نشده قدیمی در شکل و شمایل اصلی یا با هیبتی تازه به زندگی جدید فرد وارد میشود و بر مشکلات شرایط نوین وی میافزاید.
براستی پسر جوانی که در دوران مجردی نمیتواند وضعیت مالی خود را سر و سامان دهد، چگونه هزینههای یک زندگی مستقل را تامین خواهد کرد و فردی که برقراری رابطه درست با والدین، اعضای خانواده یا دوستان را نیاموخته و تجربههای تلخی از آن بر دوش دارد، چگونه به شوون رفتاری ازدواج مودب خواهد شد؟ در این حوزه نیز دختران جوان آسیبپذیرترند.
برای برخی دختران که در ازدواج ناموفق بودهاند، پیوند زناشویی و تغییر شرایط زندگی صرفا یک کلید طلایی و راه نجات برای فرار از مشکلات خانوادگی و نارساییهای زندگی با والدین است.
اگرچه میتوان امیدوار بود بخشی از این مشکلات در آستانه ازدواج با تلاش یا ایجاد تفاهم متقابل حل شود، اما بیشک فرار از آنها و مهار گسیخته واگذاشتن مشکلات قدیمی به زندگی نوپای زناشویی آسیب میزند.
دکتر ابهری در این باره میافزاید: گاهی برخی دختران به دلیل سختگیریهای والدین و خستگی از محیط متشنج یا بیروح خانواده خویش با اولین خواستگار پیوند ازدواج میبندند که نوعی ازدواج اجباری و تحمیلی محسوب میشود.
متاسفانه این آسیب در جامعه ما رواج گسترده یافته است و نکته دیگر این که ازدواج «خونبس» که برای صلح عشیرهای و خانوادگی صورت میگیرد نیز مانند عقدهای آسمانی و نافبریهای سنتی در برخی نظامهای هنجاری اقوام و گروههای اجتماعی شیوع دارد و به بروز مشکلات بعدی میانجامد که مدام دامنهدار میشوند و طلاق و جدایی تنها یکی از آنهاست.
● مشکلات اقتصادی
برخی جامعهشناسان و متخصصان علوم رفتاری ازدواج را یک بنگاه اقتصادی ۲ نفره میدانند که با ایجاد انگیزه و تحرکی برای کسب درآمد بیشتر و انجام صرفهجویی به افزایش دارایی و توان مالی زوجین منجر میشود. آموزههای دین اسلام نیز بر این جنبه ازدواج مهر تایید میزند و در حدیثی از امام جعفر صادق(ع) رزق و روزی همراه زن و فرزند معرفی میشود. در حقیقت ازدواج بر استقلال مالی مبتنی است و زوجین را برای دستیابی به آن ترغیب و تشویق میکند.
با این حال، لازم است طرفین میان شرایط موجود، تواناییها و توقعات خویش تعادل مطلوبی برقرار کنند تا مشکلات اقتصادی پیشروی دستیابی به این استقلال مالی به رابطه زناشویی و شوون آن آسیبی نرساند. در جامعه ما مشکلات اقتصادی بسیاری پیشروی جوانان وجود دارد و مسیر دستیابی به استقلال مالی و رهایی از معضلات ناشی از کمبودها و محرومیتهای مادی در زندگی زناشویی طولانی و پرفراز و نشیب است. محرومیت مادی بویژه اگر حاد و طولانیمدت باشد، بر نگرش و تلقی زوجین درباره یکدیگر و رابطهشان تاثیر میگذارد و بخشی از دلایل طلاق و جدایی را به خود اختصاص میدهد.
ایدهآلگرایی آرمانگرایی بیشتر در بدو زندگی مشترک به آن آسیب میزند و پایههایش را میلرزاند. این پدیده چنان که به نظر میرسد، از عشق و تمایلات درونی فرد ناشی میشود و در سنین ازدواج تا بالاترین مرحله پیش میرود.
برخی افراد بویژه دختران جوان به عشقهای آرمانی و رمانتیک پناه میبرند که آسمانی و خدشهناپذیر پنداشته میشود. اغلب نیز به تقدیس و بزرگنمایی آن میپردازند، ولی در مواجهه با واقعیات عاطفی و شرایط ملموس زندگی مشترک همه آرزوها و تصورات را بر باد رفته میبینند. علاوه بر آن، ایدهآلگرایی هنگامی که با احساسات میآمیزد، بسیار شکننده میشود و کوچکترین ناملایمات و رفتارهای نامطلوب را به تنش مبدل میکند یا به دلزدگی عمیق میانجامد. البته آرمانگرایی به طور نسبی مطلوب انگاشته میشود و انگیزهای برای پیشرفت و ارتقای مادی و معنوی محسوب میشود که جای بحث و بررسی دارد.
به هر ترتیب این پدیده در این شکل حاد و مخرب هیچگاه به نتیجه مطلوب نمیرسد و رضایتمندی ایجاد نمیکند و بیشتر نیز در سالهای ابتدایی زندگی مشترک از بین میرود و جای خود را به واقعگرایی میدهد. ولی ممکن است تاثیر آن تا سالها و حتی تا پایان عمر در نحوه رفتار فرد، پندارهای شخصی، علایق عاطفی و رابطه زناشویی وی باقی بماند.
دکتر ابهری ضمن آن که ایدهآلگرایی را نتیجه نداشتن بلوغ فکری و رفتاری زوجین یا یکی از آنها میداند، در این باره توضیح میدهد: مرد و زن در زندگی مشترک باید واقعیتها را بپذیرند و از همان ابتدا مناسبات رفتاری و انتظارهای ذهنی خود را از ایدهآلگرایی و خیالات طلایی و رویایی دور نگه دارند، چرا که همواره میان رویاها و واقعیتهای ملموس زندگی و روابط زناشویی فاصلهای تلخ و مهیب وجود دارد.
ازدواجهایی که براساس معیارهای غیرواقعی و ناخالص انجام گیرد، در کمتر از ۵ سال به اختلافات گسترده منجر میشود و در مقابل اگر این پیوند آسمانی براساس اصالتهای فردی و رفتاری، حقایق زندگی و تفاهم فرهنگی انجام گیرد، زندگی زناشویی شیرین، بالنده و طولانی را به همراه خواهد داشت.
● انحصارگرایی
نادیده گرفتن آزادی و شخصیت انسانی هر یک از طرفین رابطه زناشویی از سوی دیگری تداوم آن را با تهدید جدی مواجه میکند. این که فردی برای نحوه معاشرت، لباس پوشیدن و رفت و آمد همسرش محدودیتهای من درآوردی اعمال کند و حقوق و آزادیهای مشروع وی را به صرف سلیقه شخصی از بین ببرد، یک نوع انحصارگرایی است که در شکل حاد به ابزارگرایی و احساس مالکیت تبدیل میشود.
این محدودیتها که گاهی به ریزترین مسائل زندگی و شوون رفتاری نیز کشیده میشود، با شدت و ضعف مختلفی اعمال میگردد، ولی در صورت پیشرفت میتواند شرایطی را به وجود آورد که در آن یکی از زوجین به ویترینی برای نمایش عقاید و سلیقههای همسرش تبدیل شده است.
شاید واژه بردگی تعبیر درستی نباشد، اما اعمال محدودیتها به صورت مهار گسیخته و اطاعت خواسته یا ناخواسته که بر شدت آن میافزاید، سودای تربیت دوباره یکدیگر را میان زوجین به وجود میآورد. در جامعه امروزی ما معمولا چنین محدودیتهایی پذیرفته نمیشود و دستاویز قرار دادن استدلالهای واهی نیز راه به جایی نمیبرد اما اگر اعمال آنها با انتظار اطاعت همراه باشد و با ریشههای پیوند زناشویی درگیر شود، کار را به جاهای باریک میکشاند. به هر حال، احترام به حقوق انسانی، سلیقه شخصی و شأن اجتماعی همسر و آزادیهای مشروعی که تا پیش از ازدواج از آنها برخوردار بوده، ضرورتی است که هر یک از زوجین در تمام مراحل زندگی مشترک باید به آن پایبند باشند.
دکتر ابهری انحصارگرایی را آفت بزرگ زناشویی میداند و میافزاید: بیاعتنایی به حقوق فردی طرف مقابل آسیب بسیاری از ازدواجهاست که از درک نادرست زوجین درباره زندگی زناشویی و پیوند ۲نفره ناشی میشود.
انحصارگرایی و کشاندن مسیر عاطفی زناشویی به مسائل فردی و منافع شخصی انتظارهای نامعقول و یکطرفهای ایجاد میکند و ادامه عشق واقعی و تفاهم را به مخاطره میاندازد. فروتنی، توقعات معقول و انتظارهای مناسب به همراه درک شرایط همسر و همدلی و احترام به خواستههای وی ضمانتهای اجرایی یک زندگی سالم و شاد هستند و هرجا سخن از اختلاف و جدایی باشد، میتوان ردپایی از نادیدهگرفتنها و انحصارگراییها را مشاهده کرد.
امتیازطلبی نیز از آسیبهای دیگر انحصارگرایی است. هنگامی که رابطه طرفین براساس امتیازطلبی ناشی از عمل طبق سلیقه یکدیگر بنا شود، پیوند زناشویی از مسیر اصلی و درست منحرف میشود و چنین رابطهای را میتوان به بازی کودکانهای تشبیه کرد که جرزدن و دلخوری پای ثابت آن است.
● نیازهای جنسی
ارضای جنسی یکی از کارکردهای اولیه و تاثیرگذار ازدواج است که بخشی از آمار طلاق در جامعه ما به طور مستقیم به آن مربوط میشود. در این حوزه کارشناسان علوم رفتاری و روانشناسی معتقدند نارضایتی ناشی از عدم ارضای جنسی مطلوب بتدریج به دیگر مناسبات زندگی تسری مییابد و عمده طلاقها را باید نتیجه نارساییها در این کارکرد ازدواج دانست.
در حقیقت وضعیت آموزشهای جنسی در نظام اجتماعی، نامطلوب است و در کمیت و کیفیت از کارآمدی نسبی فاصله دارد به طوری که ضعفهای اطلاعاتی برخی افراد متاهل نیز در این باره مایه شرمساری و آمیخته با تصورات بیاساس و خرافات واهی است. در شرایط موجود ۲ مبحث کلیدی در این باره مطرح میشود.
مبحث اول بهداشت جنسی جامعه است که باید در حالت عام شرایط ارضای جنسی مطلوب برای افراد متاهل را دربر گیرد و مبحث دیگر به ایجاد تعادل در توقعات جنسی زوجین از یکدیگر مربوط میشود.
القای تفکرات فرامدرن به افراد جامعه در این حوزه که از دسترسی احتمالی به منابع و رسانههای پورنوگرافی ناشی میشود بر میزان و تنوع توقعات جنسی زوجین از یکدیگر میافزاید و انتظارات یکطرفه یا بیپاسخ رابطه زناشویی را به مخاطره میافکند.
● ستیزههای کوچک
اختلافات کوچک به دعواهای بزرگ منجر میشود چنانکه گناهان کوچک به سیئات کبیره میانجامد.
ستیزههای کوچک همواره وجود دارند و در صورتی که از طریق عقلانیت و بلوغ شخصیتی زوجین حل نشود و به فراموشی نرود، راه را برای خردهگیری، دلخوری و کنایهزدن باز میکند و با تعمیم به اساس رابطه آن را با تهدید جدی مواجه میکند.
چه بسیار اختلافات بزرگی که از یک سخن نسنجیده یا رفتار ناپسند شروع شدهاند و طلاقها و جداییهای همیشگی که از یک اختلاف سلیقه جزئی یا لج و لجبازی کودکانه ناشی شده است.
آسیب دیگر در این حوزه تصور خامی است که ازدواج را کمال عشق معرفی میکند در حالی که عشق و آنچه رابطه عاطفی عمیق نامیده میشود، با ازدواج تازه شروع میشود و نضج میگیرد. برای قرار گرفتن رابطه زناشویی در مسیر درست، چشمپوشی یک مفهوم اساسی است.
کسی که توان بخشایش ندارد، نباید انتظار بخشوده شدن داشته باشد. البته اگر جایزالخطا بودن هر انسان و خویشتن را قبول داشته باشد. تنها در صورتی که خطاهای جزئی، اخلافنظرها و سوءتفاهمهای زودگذر نتواند به رابطه عاشقانه زوجین صدمه بزند، باید به بلوغ شخصیتی و معنوی طرفین ازدواج اذعان کرد وگرنه در بهترین شرایط نیز چیزی جز تاسف برجا نمیماند. معروف است که میگویند: «یک دهم دوام زندگی زناشویی از عشق و ۹ دهم از چشمپوشی ناشی میشود.»
باوری عرفی در فرهنگ ایرانیان نیز ۵ سال اول ازدواج را سخت توصیف میکند چرا که به شناخت طرفین از یکدیگر و شناسایی ضعفها و قوتها در روحیه و خلقیات زوجین نسبت به هم سپری میشود و این مهلت را در صورت موفقیت در آن مایه قوام رابطه زناشویی برای یک عمر میداند.
● آسیبهای پیش از ازدواج
برخی آسیبها را زوجین با خود به محیط نوپای خانواده میآورند و آن را به آشوب میکشند.
آسیبهای پیش از ازدواج گسترهای فراگیر و پیچیده دارند و مشکلات مزمن روانی یکی از آنهاست که متاسفانه با وجود آمار بالای آن در جامعه بسیاری از افراد از ابتلای خویش به آنها مطلع نیستند. ازدواج رابطهای عمیق و درونی برقرار میکند و بستری به وجود میآورد که در آن بیماریها و امراض مزمن یا نهفته روانی نظیر بدبینی، شکاکیت، وسواس ذهنی، خودبزرگبینی، منفیبافی و... مجال ظهور مییابند.
اگر چه برقراری رابطه عاطفی میان زوجین در شکل درست و آگاهانه میتواند برخی از این مشکلات را در دورههای مختلف ظهور یا به کلی برطرف کند، اما توصیه روانشناسان به افرادی که قصد ازدواج دارند، مشاوره کردن و برطرف نمودن این بیماریها پیش از ازدواج است.
با انجام این نوع مشاوره حداقل میتوان امیدوار بود فرد مبتلا بیماریاش را بشناسد، از تبعات رفتاری و روانی آن آگاه باشد و در بستر زندگی زناشویی بر آنها غلبه یا برای برطرف کردنشان تلاش کند.
درباره آسیبهای پیش از ازدواج سخن بسیار است و خلا‡های عاطفی، قربانی خشونت بودن، تجربه تلخ طلاق والدین، فرار از خانه، نارساییهای تربیتی و... بخشی از آنها هستند. دوستیهای خیابانی نیز در این حوزه قابل بررسی است. آمارها نشان میدهد تنها ۴ درصد این نوع دوستیها به ازدواج منجر میشود که بیشتر آنها نیز به طلاق میرسد.
با چنین شرایطی میتوان گفت اگر دوستیهای خیابانی به ازدواج منجر نشود، بهتر است. هر چند در هر صورت بر روح و روان طرفین رابطه تاثیر منفی میگذارد و بعید نیست تصورات آنان درباره جنس مخالف را مخدوش کند یا با احساسات، دریافتها و اطلاعات غلط بیامیزد.
دکتر ابهری در این باره چنین توضیح میدهد: ازدواج یکی از اصلیترین گذارهای زندگی هر مرد و زن و لازمه آن بلوغ جسمی و تکامل روحی است. براساس پژوهشهای میدانی ۸۵ درصد از ازدواجهایی که با نظر و راهنمایی والدین و مشاوره سازنده آنان صورت میگیرد بادوام هستند. متاسفانه شوون دوستیهای خیابانی، تلفنی، اینترنتی و ... در سالهای اخیر با خودکامگی برخی جوانان همراه شده و آداب و سنتهای پسندیده ازدواج را کنار زدهاند.
این نوع دوستیها و آشناییهای کاذب برای جوان اغفال شده شرایطی پیش میآورد که با وجود درک نارساییها و اختلافات فاحش فرهنگی، رفتاری و... با فرد مورد علاقهاش، هرگونه مشاوره و خیرخواهی والدین و اطرافیان را برنمیتابد و آن را به دخالت و نصیحت بیفایده تعبیر میکند.
نتیجه هم همان میشود که همه میدانیم و از آسیبهای آن آگاهیم. بهرهمندی از مشاورههای مرتبط پیش از ازدواج یک توصیه عمومی برای جوانانی است که قصد ازدواج دارند و میتوان از طریق آن به اختلافات و تفاوتهای اخلاقی و رفتاری، بیماریهای روانی و نارسایی شخصیتی طرف مقابل پی برد و از آسیبهای آن در زندگی مشترک پرهیز کرد و در امان ماند.
● آسیبهای حین ازدواج
در این باره مسائل مربوط به برگزاری مراسم ازدواج اهمیتی ویژه دارد که دربارهاش سخن بسیار گفتهاند و تنها به ذکر این نکته اکتفا میشود که اختلافات، تضادها، توقعات و دلخوریهایی که حین ازدواج بر سر مهریه، تجملات مراسم و... میان زوجین یا خانواده آنان رخ میدهد، بذر نفاق و آشوب را در رابطه آینده همسران میپاشد و سندی میشود برای آن که طرفین گمان کنند از روز اول با یکدیگر مشکل داشتهاند و ادامه زندگی زناشویی از پایه و اساس بیفایده است.
● فردگرایی در رابطه زناشویی
اینکه ازدواج صرفا رابطه میان ۲ نفر باشد، تلقی اشتباهی است. پیوند زناشویی موجد و خالق رابطه سببی و نسبی میان ۲ خانواده و فامیل است و به احتمال زیاد تبعات گستردهای در پی دارد.
در حقیقت ایجاد رابطه زناشویی پلی برای برقراری رابطه میان دستهای از افراد محسوب میشود که به ۲طبقه، فرهنگ یا حتی جهانبینی متفاوت تعلق دارند و تعادل اولیه یا اکتسابی میان این ۲ گروه نباید نادیده گرفته شود. هر یک از زوجین فردی برآمده از یکی از این گروههاست و زندگی سالم خانوادگی با بی اعتنایی، بیارزش انگاشتن ، تمسخر یا توهین به کل یا بخشی از اعضای گروه مقابل نظیر والدین، خانواده یا بستگان شکل نمیگیرد و تداوم نمییابد.
ازدواج رابطهای بزرگتر و اجتماعیتر از آن چیزی است که تصور میشود و رعایت شوون این رابطه فراگیر و تعیین حدود و قصور آن نقش و تاثیری بنیادین بر پیوند زناشویی دارد.
خشک سری و جمود فکری و عملی در پذیرش آداب و رسوم و باورهای فرهنگ و قومیتی که همسر فرد به آن تعلق دارند، نادیده گرفتن ریشههای وی و افکار هویتش از بیخ و بن تلقی میشود و به طور مستقیم یا غیرمستقیم، آشکارا یا پنهان رابطه میان آنها را دستخوش تغییرات نامطلوب و ناخواسته میکند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید