1- یارو زمين ميخوره، براي اينكه سه نشه تا خونه سينه خيز ميره!
2- یارو ميخواسته زيردريايي آمريكاييا تو خليج فارس رو غرق كنه، در ميزنه فرار ميكنه!
3- یارو از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: به جان خودم منم تازه رسيدم!
4- یارو ميره راهپيمايي، ميبينه شلوغه برميگرده!
5- یارو 9 تا بچه داشته، بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رُند شه؟! ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر!
6- دو نفر ميرن يك رستوران كلاس بالا، دو تا كوكا سفارش ميدند، بعد هم يكي يك ساندويچ از كيفشون درميارند، شروع ميكنند به خوردن. گارسونه مياد ميگه: ببخشيد،شما نميتونيد اينجا ساندويچ خودتونو بخوريد. اونا هم يك نگاهي به هم ميكنند، ساندويچاشونو باهم عوض ميكنند!
7- یه روز یه میخه میفته تو آب زنگ میزنه فرار میکنه
8- یه نفر میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتیه
9- به یارو میگن ساعت چنده؟ بلد نبوده میگه بدو بدو دیرت شده
10- سه نفر میرن مهمونی دوتاشون میرقصیدن یکیشون نشسته بوده میگفته قرمز، سبز، زرد، آبی. بهش میگن تو چرا نمی رقصی؟ میگه آخه من رقص نورم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید