1- یارو ميره قنادي، ميگه: ببخشيد كيك هفتاد طبقه داريد؟! قناده ميگه: نخير نداريم. فردا دوباره یارو مياد، ميپرسه: شرمنده، كيك هفتاد طبقه داريد؟ باز قناده ميگه: نخير نداريم. خلاصه يك هفته تمام هر روز كار یارو اين بوده كه بياد سراغ كيك هفتاد طبقه بگيره و قناده هم هرروز جواب ميداده كه نداريم. آخر هفته قناده با خودش ميگه: اين بابا كه مشتري پايس... بگذار يك كيك هفتاد طبقه براش بپزيم، يك پول خوبي هم شب جمعهاي بزنيم به جيب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو ميگذاره يك كيك خوشگل هفتاد طبقه رديف ميكنه. شنبه اول صبح یارو مياد، ميپرسه: ببخشيد، كيك هفتاد طبقه داريد؟! قناده با لبخند بر لب ميگه: بعله كه داريم، خوبشم داريم! یارو ميگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بيست چهارمش به ما بده!
2- يارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چي؟ مرده ميگه: دارم ولي مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنه، ميره سريع به مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنه از تو داشبرد گواهينامه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: ميتونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسي كنم؟ يارو ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره در صندوق عقب رو باز ميكنه، ميبينه اونجا هم خبري نيست. برميگرده به مرده ميگه: ولي زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونه! يارو ميگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. به خدا اين افسره عقدهايه! دوست داره بيخودي به ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت ميرفتم!
3- به یه نفر ميگن يه معما بگو، ميگه: اون چيه كه درازه، زرده، موزه؟!
4- از یارو ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!
5- بچه: بابا، هواپيماي به اين بزرگي رو چطور مي دزدند؟ - پدر: اول صبر مي كنند بره بالا، كوچيك كه شد بعد مي دزدنش!!!
6- به یارو ميگن: با كوشش يه جمله بساز.ميگه: شلوار من كوشش؟ - ميگن: نه يعني اينكه توش از كار و تلاش و كوشش استفاده شده باشه. ميگه: شلوار كار من كوشش !!!
7- یارو زنگ ميزنه خونه دوست دخترش, باباي دختره گوشي رو برميداره...! یارو ميگه: ببخشيد منزل آقاي اصگري؟ باباي دختر ميگه اشتباه گرفتيد. یارو ميگه:اگه ايشتباه گرفتم چرا شما گوشي رو برداشتي؟؟؟...
8- به یارو ميگن با شيشه يه جمله بساز؟ ميگه: ساعت يك ربع به شيشه!!
9- یارو مي خواسته پشتش بخارونه دستش نمي رسه زير پاش آجر مي زاره
10- یارو داشته کيسه هاي سنگين سيمانُ رو کولش حمل مي کرده.يکي ازش مي پرزه جرا از فرغون استفاده نمي کني ترکه جواب مي ده والا از فرغون هم استفاده کردم ولي چرخاش پشتمُ زخم مي کنه
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید