در حال سپری کردن روزهای منتهی به اربعین حسینی هستیم. روزهایی که مسیر نجف تا کربلا غوغایی بالغ بر 20 میلیون جمعیت که نه فقط مسلمانان و شیعیان، بلکه هر آنکس که مخالف ظلم و طرفدار حق و حقانیت است را با خود همراه کرده تا با پای پیاده رو به سوی یک هدف که حرم آزادیخواه جهان حضرت سیدالشهدا(ع) روانه شوند.
در این فرصت بر آن شدهایم تا در رابطه با پتانسیلهای موجود این راهپیمایی عظیم به گفتوگو با عضو هیئتعلمی و مدیر گروه مردمشناسی دانشگاه تهران و متخصص انسانشناسی غرب آسیا نشسته و نکاتی را در این رابطه مرور کنیم.
لطفا از تأثیرات پیادهروی اربعین در نگاه کلان و پتانسیلهایی که در این حرکت قابل برداشت و بهرهبرداری است بفرمایید.
پدیده اربعین از مناظر مختلفی چون تئولوژیکال یا همان وجهه دینی و الهیاتی مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. شاهد هستیم روایات و احادیث فراوانی در این رابطه بیان شده است. زیارت اربعین بعد از شهادت امام حسین(ع) با حضور افرادی چون جابر ایجاد شده و در طول زمان جلو آمده و در طول زمان دچار تحولاتی شده است. اما برای بیان پدیده اربعین از نگاه دیگر باید گفت که؛ اربعین در درجه اول یک رسانه است و از طرفی ابزاری است برای بازتولید هویت مقاومت در برابر جهان نئولیبرال.
برای روشن شدن این منظور نیازمند یک بحث تاریخی در حوزه هویتی هستیم؛ از ابتدای جنگ سرد در سال 1945 تا فروپاشی شوروی صحنه هویتی دنیا دو نوع هویت کلان یا ابر هویت را تعریف میکرد و پیش پای جهانیان میگذاشت؛ نوع اول هویت لیبرال بود که غربیها با مرکزیت آمریکا این نوع هویت را دنبال میکرد که بلوک لیبرالیسم و کاپیتالیستی یا بلوک غرب را تشکیل میدادند و در واقع همه مناسبات هویتی کلان مردم غرب را مَفصَل بندی میکرد.
در نقطه مقابل این هویت لیبرال یک هویت سوسیالیستی، کمونیستی و مارکسیستی داشتیم که بلوک شرق نام گرفته بود با محوریت جماهیر شوروی، که البته نکته قابل توجه اینکه کشورهایی که در این بلوک بودند، تنها کشورهای غربی نبودند، خیلی از کشورهای مسلمان هم شامل این بلوک میشدند مخصوصاً کشورهای عربی و مناسبات هویتی گروه مردم شرق و همچنین کشورهای عربی را هم مَفصَل بندی میکرد.
لذا این دو نوع ابرهویت در جهان جنگ سرد تا زمان وقوع انقلاب ایران حضور داشت. انقلاب ایران در سال 1379 حدود 10-11 سال قبل از فروپاشی شوروی حادث شد و یک گفتمان هویتی جدید را به مردمان ارائه کرد که به واقع در تقابل دو ابر هویتی که گذشت، با شعار نه شرقی، نه غربی شکل گرفته بود. و این هویت کمکم تبدیل به یک ابر هویت شد و چون رفرنسهایش، رفرنسهای هویت کلان اسلامی و امت اسلام بود به هویت کلاناسلامی در پروسه رشد جمهوری اسلامی تبدیل شد که بعد از 4 دهه میبینیم به صحنه آمده و مناسبات هویتی را جهت دهی میکند.
از 1989 که دیوار برلین فرو پاشید و بعد از آن در 1990 که شوروی کاملاً فرو پاشید و کشورهای حوزه بلوک شرق، حوزه هویت سوسیالیستی، تجزیه شد نوعی از سردرگمی هویتی در کشورهای بلوک شرق قابل مشاهده است.
از طرف دیگر هجمه حمله بلوک غرب به این کشورها بود. در واقع یک سردرگمی در اثر فروپاشی هویتی از یک سمت و هجمه حمله علیه بلوک شرق و کشورهای بلوک شرق از سمت دیگر مناسبات پیچیدهای در سطح جهان به وجود آورد که بخشی هم در جهان اسلام بود. نوعی بحران هویت در فضای پسا شوروی می بینیم که این بحران هویت با هجمه بلوک غرب تشدید شد و کشورهای اسلامی و مردم مسلمانی که در آن حوزه بودند را وادار به روی آوردن به هویتهای جایگزین کرد و در این راه هویت برخواسته از انقلاب اسلامی ایران که یک هویت مسلمان با رفرنس امتگرایی، البته با هسته شیعی در سطح دنیا در حال عرضه بود.
اوج حرکت اربعین، سمبلی برای هویت مقاومت
این سطح از مناسبات هویتی ادامه پیدا کرد و کم کم جمهوری اسلامی ایران و هویت برخواسته از انقلاب ایران و اسلام تبدیل به مرجع شد. بعد از فروپاشی صدام در سال 2003 می بینیم که این هویت و مناسبات هویتی برخواسته از انقلاب ایران در کشورهای غربی ایران مخصوصا خود عراق شدیدتر شده و از سال 2005- 2006 به بعد که دولت دایمی عراق مستقر شد، این دولت مناسبات مناسک اربعین را بیش از پیش فراهم کرد.
از 2006 به بعد پدیده اربعین که اوج می گیرد و تبدیل به نوعی از هویتگرایی پدیده سمبلی برای هویت مقاومت؛ هویتی که برخواسته از انقلاب ایران است و مناسبات اسلامی در درجه اول و در درجه دوم در تقابل هویت نئولیبرال بعد از فروپاشی شوروی به سرکردگی آمریکا کار خودش را جلو می برد، لذا این تقابل هویت مقاومت و هویت نئولیبرال را ما در پدیده اربعین می بینیم.
اربعین؛ پدیدهای فرامذهبی و فرادینی
حضور ادیان غیراسلامی و غیرشیعی را در راهپیمایی اربعین چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که میدانید پدیده اربعین یک پدیده شیعی و درون مذهبی نیست و به پدیدهای فرامذهبی و فرادینی تبدیل شده است. چنانچه در این حرکت شاهد حضور اهل سنت و ادیان دیگر چون مسیحیان و حتی یهودیها، حتی کسانی که معتقد به دینی نیستند، هم هستیم. در حقیقت این پدیده به هویت مقاومت تبدیل شده است.
اگر بخواهیم تحلیل مذهبی و دینی بر فرامذهبی شدن پدیده اربعین داشته باشیم باید گفت؛ حقانیت اهل بیت و حرکت امام حسین سبب شده که کسانی که حق طلب هستند پای این حرکت حضور داشته باشند. اما اگر بخواهیم تحلیلی در فضای بازتر داشته باشیم باید گفت که همین مناسبات لیبرال و هجوم هویت تحمیلی نئولیبرال به مردم دنیا سبب شده مردم خسته شوند و به دنبال یک جایگزین هویتی برای ابرهویت خود بگردند.
این هویت جدید در اربعین به بهترین شکل ممکن مهیا و در حال عرضه است، چنانچه شاهد هستیم حرکاتی که در اربعین انجام می شود یا نحوه مودتی که بین مردم وجود دارد این هویت را جذابتر می کند.
در مجموع میبینیم که هویتهای خرد اعم از هویتهای شخصی، خانوادگی، مذهبی و گروهی تا هویت ملی از سراسر دنیا از نقاط مختلف در آن یک هفته ده روز ایام پیادهروی اربعین جذب شده و تبدیل به یک ابر هویت میشوند.
به عبارتی در پیادهروی اربعین یک از جا کندگی هویت های خرد و تلاش برای رسیدن به یک هویت کلان و برجسته شاهد هستیم که من از این تعبیر می کنم به؛ "وحدت در عین کثرت"؛ آداب رسوم مختلف، نژادها و پرچمهای مختلف، زبانها، لهجهها و فرهنگهای متفاوت جمع شده و در یک آیین منسکی تبدیل به یک کل هویتی که حرکت به سمت حرم امام حسین(ع) است،میشود.
در مجموع در پدیده اربعین یک رهایی از زندگی روزمره در سطح خرد هویتی داریم که البته با ارجاع به یک حافظه تاریخی این قصه در حال اتفاق است و از زندگی روزمره عبور کرده و روزمرگی را به تعلیق در میآورد و مردمان شرکت کننده با یک رفرنس هویتی کلان، پاسخ مقاومتی به جهان نئولیبرال میدهند.
جایگاه پیاده روی اربعین نسبت به مساله مهدویت و زمینهسایز برای ظهور را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
پدیده منجی و منجیگرایی در همه ادیان و مرامها و عقاید و در طول تاریخ بوده، چنانچه در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیی پدیده منجیگرایی یا آخرالزمانی یا هزارهگرایی وجود داشته و دارد.
در زرتشتیها انتظار برای شخصی به نام سوشیام برجسته است. در یهودیت به نوعی منتظر منجی بوده و در مسیحیت انتظار بازگشت مسیح تبلور خاصی دارد. حتی در اهل سنت هم منجیگرایی مصداق و مفهوم خاص خودش را دارد. در تشیع نیز ما منتظر امام زمان هستیم، اینکه ایشان خواهد آمد و مناسبات سرشار از ظلم جهان را به نفع یک گفتمان عدالت متحول خواهد کرد. پدیده اربعین به نوعی پاسخ به بحث انتظار و منجی گرایی است.
تطابق مناسبات درون پدیده اربعین با عصر ظهور
از منظر دیگر وقتی مناسبات درون پدیده اربعین را نگاه میکنیم میبینیم چقدر با عصر ظهور مطابقت داشته و نزدیک است. ما در رفرنسهای دینی، شرایط و اوضاع آخرالزمان و زمان ظهور حضرت را اینگونه تعریف میکنیم که؛ "مردم همه با هم مهربان هستند، مثل برادر هستند، رفتارها بر اساس مودت و اخوت است. اشخاص دست در جیب میکنند و به اندازه نیاز پول بر میدارند و به یکدیگر در حد بالای توان کمک میکنند." همه اینها در اربعین قابل مشاهده است. اربعین اشل کوچکی است در فضای 80 کیلومتر از جلوههای جامعه جهانی آخر الزمانی که در روایات به وفور از آن صحبت شده است.
در نگاه خرد، ما مردم و در نگاه کلان دولتها، چه نقشی را میتوانیم در جهت تقویت اسباب ظهور داشته باشیم؟
در نگاه خرد که ما مردم هستیم ارج نهادن به پدیده اربعین و مهم و جدی گرفتن پدیده اربعین بسیار مهم است که باید این تظاهر این هویت مقاومتی را حفظ کرد که هر چه با شکوه تر برگزار شود.
در سطح بالاتر دولت ایران و دولت عراق است که این دو باید تمام تلاش خود را بکنند که تنها در سطح سیاستگذاری های کلان در این موضوع وارد شده و جزییات باید مردمی باشد. مردم عراق را به عنوان میزبان کامل بپذیریم که اگر این رعایت نشود و پدیده اربعین آلوده مناسبات خرد قرار گیرد، شاهد خواهیم بود که در سالهای آینده از پدیده اربعین، جز ظاهر تهی از معنا، چیزی باقی نخواهد ماند.
ایران باید توجه کند که پدیده اربعین ایرانی و ایرانیزه نشود. باید فرهنگ عراقی از هویت اربعین حذف نشده بلکه در آن حفظ شود، چراکه زیبایی مردمشناختی این حرکت به لحاظ بصری و سنتهای مردمشناختی در همین عراقی بودن پدیده اربعین و میهمان بودن ایران و مردم دیگر در عراق است.
فراهم شدن چنین درصد بالایی از امنیت در این حرکت عظیم مردمی آنهم در شرایطی که دشمن درصدد ایجاد ناامنی است را چگونه میتوان توجیه کرد؟ به عبارت دیگر عواملی که منجر به ایجاد چنین درصد بالایی از امنیت در پیادهروی اربعین است چیست؟
امنیت اربعین در عراق پس از سقوط صدام با توجه به وجود مسائلی چون داعش و تکفیریها و گروههای سلفی و ناامن سازی منطقه توسط عربستان، یک پدیده برجسته بوده، چنانچه حفظ این امنیت در شرایطی با حضور بیش از 20 میلیون انسان، کار آسانی نیست.
حفظ این امنیت با مناسبات محور مقاومت در بعد نظامی و بعد امنیتی ارتباط دارد. چنانچه شاهدیم از قرن 21 به بعد محور مقاومت عملاً شکل صریح و نهایی خود را پیدا کرده و پیوندها محکم میشود. چرا که بعد از سقوط صدام، عراق تبدیل به یک متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران شده و از سمت دیگر سوریه را داریم که همچنان متحد با ایران باقی میماند و این اتحاد تا دریای مدیترانه و حزب الله و حماس و جهاد اسلامی گسترش پیدا میکند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید