فردی با نوشتن نامه به یک مددکار اجتماعی از وی کمک خواسته و چنین نوشته بود: پنج سال پیش ازدواج کردهام و همسرم مدیر یکی از دبیرستانهای دخترانه است. او زندگی و جوانی خود را وقف کارش کرده و از صبح تا شام در مدرسه است. موقعی که پا به خانه میگذارد آنقدر خسته و کوفته و کسل است که نه یک لبخند خشک و خالی در چهره او دیده میشود و نه دو کلمه حرف میزند. خانه ما مثل یک گورستان سوت و کور است. از همه مهمتر این که او به خاطر کارش حاضر نیست بچهدار شود.
قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم و جایگاه واقعی زن را از نظر قانونی مورد مطالعه قرار دهیم، این سوالات را مطرح میکنیم که چرا این مرد از همسرش شکوه داشت؟ آیا توقع او از زنش بیش از حد انتظار بود؟ آیا هدف اصلی وی از ازدواج تنها ارضای غریزه جنسی بود؟ یا او دنبال چیزی میگشت که قاعدتا در همه خانهها باید وجود داشته باشد؛ مثل صفا و صمیمیت، سکون و آرامش، خنده و نشاط و شادمانی. آیا اگر همسر این فرد مانند سایر زنان در محیط خانوادگی نشاط و خرمی به وجود میآورد و خانه آنان همانند سایر خانهها سرشار از نشاط و خرمی بود باز هم به شکایت میپرداخت؟
امروزه قشر وسیعی و گستردهای از زنان در امور اجتماعی شرکت دارند و این امر از این باب است که ضرورت زندگی آنان را واداشته همانند مردان به کار و تلاش بپردازند، حال آن که در صورت تأمین مادی، بسیاری از زنان در امور اجتماعی مشارکت نمیکردند و خویشتن را به رنج و تعب نمیافکندند.
به اعتقاد ما زن، مسئولیت دشواری را به عهده دارد که در رأس آن ایجاد سکون و آرامش در محیط خانوادگی و تعلیم و تربیت کودکان یا به عبارت دیگر، انسانسازی است. برای پی بردن به ارزش و کمال این رسالت، همین بس که روانشناسان همه اتفاق نظر دارند که هرگونه جرم و بزه و فساد و تباهی در محیط اجتماعی به وجود میآید، بیشتر آنها از محیط خانوادگی نشئت میگیرند. چه کمبودهایی که در محیط خانوادگی ایجاد میشود، خود زمینه ساز مشکلات اجتماعی است. روی این اصل نمیتوان رسالتهای اصیل خانوادگی را که برعهده زنان است امری سهل و ساده و بیارزش تلقی کرد؛ بلکه در پرتو تلاشها و کوششهای مادران دلسوز و آگاه است که فرزندان برومند و سالم پرورده میشوند و به زندگی اجتماعی قدم میگذارند. بنابراین آنان که کار زنان را سبک و ساده میانگارند در حقیقت به اصالت و ریزهکاریهای کار تربیتی پی نبردهاند. آنان خیال میکنند که کار تربیت کودک را میتوان توسط مهدکودکها انجام داد، درحالی که همان طور که هیچ چیز جای شیر مادر را نمیگیرد، هیچ کس نیز نمیتواند جایگاه مهر و محبت مادر را پر کند. یک لبخند طبیعی مادر به مراتب از چهره خندان هزار مربی موثرتر است. نکته دیگر این که آیا مشارکت زن خانهدار در امور اجتماعی از نظر قانونی مشروعیت دارد یا نه و در صورت اول، زن چه بهایی را میپردازد؟
در حقوق مدنی که بر مبنای فقه اسلامی تدوین یافته، اشتغال زنان در امور اجتماعی منع نشده است. همچنین در قانونی مدنی آمده است که شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا شغلی که منافی مصالح خانوادگی و یا حیثیات خود یا زن او باشد، منع کند.
خانواده سازمانی است که از زن و مرد تشکیل یافته و بین آنان حق و حقوقی برقرار است.عواملی که منافی مصالح خانوادگی میباشد، اموری است که موجب سستی یا از هم پاشیدگی زندگی زناشویی میگردد، در حالی که زن و مرد مکلف به تشدید و استواری مبانی آن هستند. اموری که منافی با حیثیات شوهر و زن میباشد، اموری هستند که از نظر رسوم و عادات اجتماعی از مرد یا زن انتظار انجام آن نمیرود. البته تشخیص عمل و کاری که منافی مصالح خانوادگی میباشد و یا به حیثیت زن و شوهر لطمه میزند، با عرف است؛ ناگفته نماند که حیثیتهای افراد به اعتبار موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی آنها متفاوت است و به اعتبار زمان و مکان نیز فرق میکند. روی این اصل، اگر زن حرفه یا شغلی اختیار کند که مانع از انجام بعضی از وظایف زناشویی گردد یا منافی مصالح خانوادگی و حیثیات شوهر و زن باشد، شوهر میتواند او را منع کند و هرگاه زن به کار خود ادامه دهد، چنین زنی ناشزه محسوب میگردد و حقق نفقه او از شوهرش ساقط میگردد. بنابراین اگر چه اشتغال زن از نظر قانونی منعی ندارد، ولی اگر شالوده و اساس خانوادگی را متزلزل سازد، ممنوع خواهد بود؛ زیرا به اعتقاد برخی، زن آفریده شده است که در محیط خانوادگی به تربیت فرزندان خود مشغول باشد. علاوه بر این بخش مهمی از رسالت زن معطوف ایجاد آرامش و سکون برای همسرش میباشد. بدیهی است کوفتگی و خستگی حاصل از کار در خارج از محیط خانوادگی این دو اصل اساسی را تحت تأثیر قرار میدهد. در نتیجه، زن خانه نمیتواند مادر مهربانی برای فرزندان و همسری دل سوز برای شوهرش باشد. از همه اینها گذشته، فشار کار بیش از اندازه به تدریج سلامت جسم و روان او را برهم میزند و نشاط و خرّمی را از وی سلب میکند.
نکته بسیار ظریف که نوعاً از آن تخلف میشود این است که زنان با به دست آوردن امکانات مادی، قیّم بودن مرد را به تدریج متزلزل میسازند؛ زیرا وقتی زنی با تلاش و کوشش به امکانات مادی دست بیابد، خواهی نخواهی مدیریت مرد در محیط خانوادگی متزلزل میگردد. نتیجه آن که خانواده از دو نوع مدیریت پیروی خواهد کرد. در این صورت باید اعتراف کرد که وقتی مدیریت خانواده تضعیف گردد، استحکام آن متزلزل خواهد شد، سکون و آرامش خانوادگی به هم خواهد خورد و تربیت کودکان به آسانی ممکن نخواهد بود. البته ناگفته نماند که برخی از زنان شاغل با کمال صفا و صمیمیت همه درآمد خود را در اختیار همسران خود قرار میدهند و مدیریت خانواده را متزلزل نمیکنند.
نکته دیگری که در مورد اشتغال زنان نادیده گرفته میشود این است که زن بر اساس ویژگیهایی که دارد بسیار حساس است. نتیجه آن که عده زیادی از زنان همه درآمد خود را صرف تهیه لوازم پوشاک و لباس خود مینمایند و چیزی از درآمد آنان در مسیر مشکلات زندگی قرار داده نمیشود. و آخرین نکته این که زن موجود ظریف و حساس و دارای طبع بلند و منشی متعالی است، روی این اصل اشتغال او در امور اجتماعی به وقار، طمأنینه و حشمت او لطمه وارد میسازد؛ زیرا اشتغال به کار مستلزم آن است که زن کارمند در برابر دیگر کارمندان به خضوع و تواضع بپردازند و این کار کرامت او را زیر سوال میبرد.
در هر حال اگر زن به دلیل ضرورت در فعالیتهای اجتماعی شرکت جوید، باید توجه داشته باشد که آثار وضعی و طبیعی کار در خارج از خانه از بین نمیرود و آثار آن خواهی نخواهی مترتب خواهد شد، چنان که داروها ضمن شفابخش بودن، عوارض و آثار جنبی خود را از دست نمیدهند. بنابراین شایسته آن است که از فعالیتهای اجتماعی جز مقدار ضرورت اجتناب شود.
در پایان باید اذعان داشت که شرکت بانوان در برخی از فعالیتهای اجتماعی مثل امور فرهنگی، پزشکی و غیره لازم و ضروری است که در غیر این صورت ضایعات جبران ناپذیری عاید اجتماع خواهد شد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید