بر اساس آمار موسسه "هاريس"، فقط 76 درصد از زنان، اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنوني شان ازدواج کنند.
بخشي از تفاوت هاي مردان و زنان را به صورت زير مي توان عنوان نمود:
* زنان تشريفات را دوست دارند.
* مردان کمتر تشريفاتي هستند.
* زنان، رابطه گرا بوده و تمايل به تماشا و نظر دارند و استعداد بيشتري براي بينش و شهود از خود نشان مي دهند.
* مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمايش، بيشتر تمايل نشان داده و استعداد بيشتري براي ارائه دليل و منطق دارند.
* زنان نفوذ همسران خود را راحت تر مي پذيرند.
* مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان مي دهند.
* ترس زنان بيشتر است تا خشم شان.
* مردان بيشتر از اين که بترسند، خشمگين مي شوند.
* زنان تحمل بيشتري در برابر رنج بدني نشان مي دهند تا رنج روحي.
* مردان در برابر رنج روحي، مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهند.
* زنان سعي دارند فرزندانشان، همواره راضي و راحت باشند.
* مردان، فرزندانشان را براي استقلال، مقابله با خطر و سختي ها آماده مي سازند.
* مادر، همه فرزندان خود را به طور تقريبي يکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد نيست.
* پدران، فرزنداني را که از آنان حرف شنوي داشته و در امر تحصيل، اجتماعي و حرفه اش موفق تر باشند، بيشتر دوست دارند.
* زنان در انتخاب همسر، مسايل بسياري از جمله: وضع مالي، آينده، موقعيت اجتماعي، شغلي و ... را در نظر مي گيرند.
* مردان سريع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمي آيند.
* در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت هاي ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبي قابل رويت است.
* مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغييرهاي زيادي نمي شود.
* زنان هنگامي که انديشه هاي غم انگيز و ناراحت کننده اي دارند، واکنش هاي هيجاني تر و احساسي تري را نسبت به مردان از خود بروز مي دهند.
* مردان در برخورد با افکار غم انگيز و رويدادهاي ناراحت کننده، احساس هاي خود را بروز نداده يا کمتر بروز مي دهند.
* زنان در هنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهاي مختلف، مسايل منطقي را با عواطف و احساسات خود در هم مي آميزند و از رفتارهاي کلامي و غيرکلامي خود، بيشتر و قوي تر استفاده مي کنند.
* مردان در هنگام گفت و شنود، جروبحث و بگومگوها، بدون اينکه عواطف و احساسات خود را بروز دهند، مي توانند خويشتن دار باشند، منطقي سخن بگويند و مستقل از احساسات خود عمل کنند.
* در صحنه زندگي اجتماعي، زنان بيشتر تساوي طلب هستند و همدردي، همدلي و ملاطفت بيشتري از خود نشان مي دهند.
* در صحنه زندگي اجتماعي، مردان برتري طلب و مبارزه جو بوده و براي برتري خود، بيشتر تلاش مي کنند. مردان بيشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمي هستند و رفتار خطرناک و غيراخلاقي بيشتري از خود نشان مي دهند.
* احساس موفقيت در زنان، زماني حاصل مي شود که مورد تاييد و تصديق قرار گيرند.
* مردان زماني خود را موفق و باارزش مي دانند که به هدف هايشان برسند و اعتماد به نفس آنان زماني بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود را ثابت کرده باشند.
* در جريان زندگي، زنان، بيشتر به گذشته توجه مي کنند و گوشه چشمي نيز به آينده دارند.
* مردان بيشتر به آينده توجه نشان مي دهند و به راحتي مي توانند گذشته را فراموش کنند.
* مسايل مالي و ثروت از نظر زنان، ايستا و غيرديناميک هستند. زنان با محافظه کاري در حفظ و نگهداري آن مي کوشند و به طور کلي، بيشتر به نگه داري چيزهاي موجود، دلبستگي دارند و نسبت به مردان کمتر ريسک مي کنند.
* مسايل و ثروت از نظر مردان، ديناميک و غيرايستا هستند. مردان همواره در جهت افزايش و کسب پيروزي بيشتر، تلاش مي کنند و به طور کلي، مردان فزوني طلب بوده و در جست و جوي پيروزي بيشترند و براي تحقق آرزوها و اهداف خود بيشتر ريسک پذير هستند.
* زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بيان مسايل، از فشار ناراحتي خود مي کاهند.
* مردان سکوت را دوست دارند و به تنهايي به حل مسايل خود مي پردازند.
* زنان شنونده خوبي هستند.
* مردان شنونده خوبي نيستند.
* زنان کارهايشان را با يک روند آرام، تدريجي، حرکت هاي ملايم، ظريف و ... به انجام مي رسانند.
* مردان، کارهايشان را با نوسانات زياد ولي آگاهانه و با حرکت هاي فراوان، مطمئن و محکم انجام مي دهند.
* بدون درخواست کمک، اگر به خانمي پيشنهاد کمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذيراي آن مي شود.
* در نظر يک مرد، پيشنهاد کمک به او، به منزله اين است که قدرت انجام کاري که به عهده گرفته است، ندارد و او از اين پيشنهاد، آزرده شده و آن را نوعي توهين به خود تلقي مي نمايد.حتي ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصور مي کند که خود مي تواند از عهده کارهايش برآيد.
* براي بيشتر زنان، گفت و شنود و هم دلي وسيله ارتباط عاطفي و احساسي است و زن با زبانش مي خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
* براي بيشتر آقايان، گفت و گو وسيله ارتباط و تبادل اطلاعات به حساب مي آيد. مرد با بدنش مي خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
* مرکز گويش زنان در دو نيم کره مغز قرار دارد و آنان براي صحبت کردن، هم زمان از دو نيم کره خود استفاده مي کنند.
* مرکز گويش مردان فقط در نيم کره چپ مغز قرار دارد و نسبت به مرکز گويش زنان، کوچک تر است.
* دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع مي کنند. تا 3 سالگي، 99 درصد صحبت، جامع است.
* پسران ديرتر از دختران حرف زدن را شروع مي کنند. تا 4.5 سالگي، 99 درصد صحبت آنان جامع است.
* زنان در برقراري ارتباط، گوش دادن و فراگيري زبان، قوي تر از مردان عمل مي کنند.
* مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگيري زبان، ضعيف تر از زنان عمل مي کنند.
* ارتباط بين دو نيم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بيشتر از مردان است. زنان بين دو نيم کره مغز، ارتباط بهتري برقرار مي سازند و توانايي بيشتري در انجام کارهاي مختلف و چند وظيفه اي در يک زمان را از خود نشان مي دهند. (در مجالس زنان، هم زمان چند نفر با هم صحبت کرده و حرف هاي يکديگر را هم گوش مي دهند.)
* ارتباط بين دو نيم کره مغز در مردان کمتر از زنان است؛ توانايي مردان در انجام کارهاي مختلف و چند وظيفه اي هم زمان، از زنان کمتر است. (در مجالس مردان به طور معمول يک نفر صحبت کرده و بقيه گوش مي دهند.)
* زنان انديشه استقرايي دارند و از جزء به کل مي رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بيشتري هستند در تصميم گيري مرددند؛ براي تصميم گيري به اطلاعات بيشتري نياز دارند، ولي به آساني اشتباه هاي خود را قبول مي کنند.
* مردان با شيوه قياسي، استدلال مي کنند و از کل به جزء مي رسند و خواهان اطلاعات بيشتري هستند، سريعتر تصميم مي گيرند و کمتر حاضر مي شوند به اشتباه هاي خود اعتراف کنند.
* زنان بيشتر از راه گوش (شنيدن) تحت تاثير قرار مي گيرند و محبت خود را بروز داده و عشق را انتخاب مي کنند.
* مردان بيشتر از راه چشم (ديدن) عاشق مي شوند.
* زنان به زندگي عشق مي ورزند، عشق براي خانم ها همه زندگي محسوب مي شود. زنان به احساس عشق، عنايت بيشتري دارند، همراه با آزاردوستي.
* مردان به روابط جنسي توجه دارند، همراه با ديگرآزاري. عشق براي مردان بخشي از زندگي است، مردان به کارشان عشق مي ورزند و آن را عاشقانه انجام مي دهند.
* توليد هورمون استروژن (هورمون جنسي زنانه) باعث کمتر شدن خشونت، کاهش پرخاشگري، ابراز وجود، رقابت و ... در زنان مي شود. توليد هورمون زنانه، پيوندجويي را در زنان تقويت مي کند.
* توليد هورمون تستسترون (هورمون جنسي مردانه) ميل جنسي، پرخاشگري، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکت هاي تند و ... را در مردان سبب مي شود. توليد بيشتر اين هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهاي جنسي و بدرفتاري جنسي، حس رقابت، اتکا به نفس و رسيدن به هدف، سوق مي دهد.
* ميل جنسي در زنان کمتر از مردان است. زنان قلب مردان را مي خواهند.
* ميل جنسي در مردان بيشتر است. مردان جسم زنان را مي خواهند.
* زنان جزئي نگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگ هاي ظريف صدا، علائم ظاهري، حالت ها و تغييرهاي چهره شده و از اين طريق به علاقه ها، انديشه ها و روحيه طرف مقابل به خوبي و سريع پي مي برند؛ راست و دروغ حرف هاي طرف مقابل را به سرعت کشف مي کنند.
* مردان کلي نگر هستند و به جزييات زياد توجه نمي کنند لذا تمايل، احساسات و هيجان هاي طرف مقابل را از چهره اش به خوبي درک نمي کنند.
* زنان تصاوير معمولي و هيجاني را بهتر از مردان به خاطر مي آورند.
* به يادآوردن تصاوير معمولي و هيجاني براي مردان، به آساني صورت نمي گيرد.
* زنان در به خاطر آوردن چهره ها و اسامي، بهتر از جنس مذکر عمل مي کنند و کمتر از مردان دچار فراموشي مي شوند.
* مردان چهره و اسامي افراد را زودتر فراموش مي کنند و بيشتر از زنان دچار "آلزايمر" مي شوند.
* زنان در جواني، مهربان و در پيري، تهاجمي و خشن مي شوند.
* مردان در جواني، خشن و خودخواه و در پيري، مهربان مي شوند.
* بر اساس آمار موسسه "هاريس"، فقط 76 درصد از زنان، اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنوني شان ازدواج کنند.
* بر اساس آمار موسسه "هاريس"، 87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اند که اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنوني شان ازدواج کنند.
* در يک ازدواج شکست خورده: زنان مسايل جدايي را به طور عميق احساس مي کنند، ولي چون رابطه گرا هستند، غم ناشي از تنها شدن و بيان مسايل شخصي و زندگي مشترک خود را به راحتي با ديگران بازگو مي کنند و همچنين با گريه کردن، از فشارهاي روحي و رواني خود مي کاهند، در واقع، درد جدايي را کم مي کنند.
* در يک ازدواج ناموفق: مردان احساس شکست از زندگي مشترک، درد جدايي و تنهايي را به طور عميق احساس مي کنند و غمگين مي شوند، ولي پس از جدايي گريه نمي کنند و درد و غم ناشي از تنها شدن را در خود مي ريزند؛ چون خصوصي ترين مسايل شخصي و زندگي مشترک خود را کمتر با ديگران در ميان مي گذارند، بنابراين ممکن است دچار ناراحتي هاي روحي و رواني شوند و جهت رهايي از فشارهاي دروني، به مواد مخدر، الکل و ديگر تسکين دهنده ها پناه ببرند و دچار ناراحتي و انواع بيماري ها و ... هم مي شوند.
از مقايسه خصوصيات و ويژگي هاي زنان و مردان، مي توان نتيجه هاي زير را به دست آورد:
1- زنان و مردان، مکمل يکديگر هستند؛ ويژگي مردان، کمبودهاي زنان و ويژگي هاي زنان، کمبودهاي مردان را تکميل مي کند. به عبارت ديگر، هر کدام کمبودهاي ديگري را برطرف مي سازند، بنابراين اگر با يکديگر هماهنگ شوند، در بسياري از موارد، مسايل و مشکلات منطقي تر، عاقلانه تر و اصولي تر برطرف مي گردند.
2- وقتي زن و مرد تفاوت هاي يکديگر را بدانند و آنها را بپذيرند، ارتباط قوي و موثري بين آنان برقرار مي شود و عشق، فرصت شکوفايي پيدا مي کند. بنابراين، آگاهي از ويژگي هاي رفتاري زنان و مردان، در بهبود روابط همسران و ايجاد آرامش بيشتر و تنش کمتر، موثر مي باشد.
3- يکي از علت هاي اصلي ستيزه ها و کشمکش هاي دائمي، عذاب آور و جان فرسا بين زن و شوهرها، اين است که مردان، زنان را با "ويژگي هاي خود" ارزيابي مي کنند و زنان، مردان را با "مقياس خود" مي سنجند. سنجش مايعات با متر و منسوجات با ليتر، همان قدر صحيح است که مردان و زنان، خصوصيات خود را با يکديگر مقايسه کرده و به سنجش و ارزيابي هم بپردازند. چنين سنجش هايي به طور معمول، حس تحقير يا برتري کاذب به دنبال دارد.
4- زنان در برخورد با مسايل و مشکلات، به جزئيات، توجه بيشتري داشته و احساسي تر عمل مي کنند، ولي مردان در مقابله با مشکلات و مسايل، کلي نگري کرده و منطقي تر عمل مي کنند.
5- در قياس بين ويژگي هاي زنان و مردان، نبايستي فکر کنيم که خصوصيات مردان، از خصوصيات زنان بهتر است و يا برعکس. براي نمونه: آيا زايمان، رابطه گرايي، دوست داشتن تشريفات، محافظه کاري در حفظ ثروت ها، کارها را با يک روند تدريجي انجام دادن و ... صفت هاي خوب هستند يا بد؟ (ويژگي غالب در زنان). آيا مشکلات را در تنهايي و سکوت حل کردن، کمتر تشريفاتي بودن، کلي نگري در امور، از راه چشم عاشق شدن، به دنبال مسايل مالي، غيرايستا نگريستن و ... خوب هستند يا بد؟ (ويژگي غالب در مردان).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید