مقدمه :
خواهرم بر تو از فاطمه اینگونه خطاب است
زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
فاطمه (علیهاالسّلام) آن بانوی بزرگ ما شهید شد و نه تنها شیعیان جهان، بلکه همه دوستان و آزادمنشان را عزادار ساخت. او زنی در خور احترام و بانویی نمونه و بیمانند در جهان بشریت بود. عمری کوتاه داشت، ولی از همه ساعات و ایام آن در راه بندگی خدا، و نجات انسانها از قیود و انحرافات استفاده کرد. اینک مائیم و خاطرات فاطمه (علیهاالسلام)، مائیم و روح جهان و تلاش قرآنی فاطمه (علیهاالسلام) که برای زنده داشتن آن خاطرات، سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانی برپا میسازیم و به یاد عظمت و بزرگواریهای او احساس غرور میکنیم و جهت رنجها و مصیبتهای وارده بر او اشکها میریزیم و یا او را وسیله گرانقدری در پیشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت مینشینیم.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره نالههای دردمندانهاش که به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر میآمد هنوز در گوشها طنینانداز است. و شهادت مظلومانهاش حاکی از مقاومت و خطابه جانانهاش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. این تلاشها و برنامهها خوب و ارزندهاند ولی جهتدهنده به سوی مقصود نیستند و نقش سازندگی و تحولانگیزی آنها اندک است.
فاطمه (علیهاالسلام) برای این، تلاش نکرد که به او احسنت و مرحبا بگوئیم و بدان خاطر به شهادت نرسید که اشک ما را بدرقه راه کند و یا مجالس عزای او صرفاً برای عزاداری و توبه نیست که مقصدی فوق آن مطرح است. بهترین توسل: بهترین توسل برای نجات از مشکلات و همّ و غمّی که در سر راه ماست توسل به راه و رسم حیات فاطمه علیهاالسلام است. فاطمه علیهاالسلام قافله سالار زنان جهان و مایه افتخار دنیای اسلام است. زندگی او بر اساس ایمان و اعتقاد و باور راستین است. عرضه کننده بهترین ایدهها و سنتهاست و راه او، راه نجات است. و از رمز پیروزیها و انحطاطها در پیروی یا عدم تبعیت از راه و رسم اوست.
گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این که من گنهکارم چرا که میتوانستم پاک و سالم باشم. چرا گنه کردهام؛ و گریه حسرت که چرا از کاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتادهام. و در پس این گریه تصمیمگیری بر این امر که دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را که بر ذمه دارم ادا کنم. راه فاطمه (علیهاالسلام) تنها راه دیروز نبوده و نیست که راه امروز است و هر روز. و تنها راه. شریعت خاص و آئینی ویژه نیست که راه فطرت است و بدین سان در همه جای جهان قابل اجرا و عملی است.
اگر ما راه فاطمه (علیهاالسلام) را راه اسلام میخوانیم بدان خاطر است که در باور ما اسلام، آئین فطرت است. تعالیم آن با زمینههای فطری سازگار است و فاطمه (علیهاالسلام) آنچه را که دارد از عطایای الهی است که در سایه تطابق خود با اندیشههای اسلامی آن را به دست آورده است. هم او سند مظلومیت است، سند حقطلبی است. کبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای کوتاه کردن دست او از دامن حق و این خود یک سند است. اثر ضربههای تازیانه بر بدن، خطوط کبودی در آن پدید آوردند که هر کدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
ذکر یک هشدار بجاست که گمان نرود نجاتبخشی انسان تنها در سایه گریه بر فاطمه علیهاالسلام حاصل است و یا با گریهٔ تنها، میتوان آلودگیها را از خود زدود. گریه عاطفی و ناشی از دلسوزیها و به خاطر تصویر مصائب جانکاه و دردهای انسانی ستمدیده نمیتواند گرهی از مشکل بگشاید و عامل نجات گردد که اگر چنین بود عمر سعد نجات یافته است. زیرا در عصر عاشورا از دیدن مصائب بازماندگان حسین دلش به رقّت آمد و سوخت و قطرات اشک هم نثار کرد. گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این که من گنهکارم چرا که میتوانستم پاک و سالم باشم. چرا گنه کردهام؛ و گریه حسرت که چرا از کاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتادهام. و در پس این گریه تصمیمگیری بر این امر که دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را که بر ذمه دارم ادا کنم.
و سختگیری بر خود از طریق عبادتی چون عبادت فاطمه (علیهاالسلام)، که لذت گناه را فراموش کنم و حتی گوشت روئیده از گناه را ذوب نمایم و حال و عملم خلاف آن باشد که بوده است. یاد فاطمه علیهاالسلام: فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد کردن و ذکر است؛ بدان خاطر که تصویر آزادگی او به ما درس آزادی میدهد، خاطره حقطلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت میدهد و یا مبارزهاش در ما روح مبارزات حقطلبانه را احیاء میکند.
او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمی با همسر در تعقیب هدف مشترک، درس صفا و اخلاص در کارها، درس انجام وظیفه هدایت برای زنان، درس کمککاری برای مردم، درس زیر بازوگیری، درس بیان حق، درس از خود گذشتگی و ایثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچمافرازی و گاهی پرچم ساختن مظلومیت، حتی پنهان کردن جنازه و قبر خود برای هشیار کردن. ما با یاد فاطمه علیهاالسلام و موضعگیریهایش باید این درس را داشته باشیم که به موضعگیری اندیشه در شرایط گوناگون و متفاوت زندگی دست یابیم و در هر مساله و مشکل از خود سوال کنیم اگر فاطمه (علیهاالسلام) با این مشکل مواجه میشد چه میکرد؟
و هم با مطالعه تاریخ زندگیش از او و از راه و روش او الهام میگیریم و طریق خود را روشن و هموار کرده و به پیش رویم. او ولی خدا بود دارای ایمان و عصمت، علی (علیهالسلام) او را یکی از دو رکن جهان اسلام معرفی کرد که رکن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز که فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیهالسلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان رکن دومی بود که از دست رفت (هذا رکن الاخر) و چنانچه پیامبر اکرم در مورد فاطمه علیهاالسلام فرموده بود: هذا احدالرکنین [1] و آدمی برای استواری نیایش، ناگزیر به ستون و رکنی نیاز دارد.
هر قدر آن رکن مهمتر و سنگینتر، استحکام بنا و اعتماد ما بدان بیشتر و زیادتر است و این خود نیز اسوهآموزی و الگوپذیری است که آیات قرآن و روایات، ما را بدان توصیه میکنند. علی (علیهالسلام) او را یکی از دو رکن جهان اسلام معرفی کرد که رکن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز که فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیهالسلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان رکن دومی بود که از دست رفت (هذا رکن الاخر) فاطمه علیهاالسلام؛ سندیت حق فاطمه علیهاالسلام سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامی در برابر غیر آن است. او سندی است برای معرفی زن و ارزش او و رشد او، و کمال او، و نمونهای از یک همسر ایدهآل، مادر ارزنده و عضوی برای جامعه، هادی زنان، الگوی نیایش، اسوه پوشش... .
فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد کردن و ذکر است؛ بدان خاطر که تصویر آزادگی او به ما درس آزادی میدهد، خاطره حقطلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت میدهد و یا مبارزهاش در ما روح مبارزات حقطلبانه را احیاء میکند. و هم او سند مظلومیت است، سند حقطلبی است. کبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای کوتاه کردن دست او از دامن حق و این خود یک سند است. اثر ضربههای تازیانه بر بدن، خطوط کبودی در آن پدید آوردند که هر کدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره نالههای دردمندانهاش که به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر میآمد هنوز در گوشها طنینانداز است. و شهادت مظلومانهاش حاکی از مقاومت و خطابه جانانهاش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. حجاب نزد فاطمه: چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام: حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.» رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)» وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.» امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟» فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند » رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی. فاطمه علیها سلام میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.» روزی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید