علىرغم اينكه افراد ناآشنا به مبانى دينى، اسلام را بدان متهم مىكنند كه مخالف حضور دختران در اجتماع است، احاديث صريحى داريم كه طالب علم و دانش و فراگيرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدايند و براى كسب دانش و كارهاى مفيد اجتماعى، دختران و پسران مىتوانند با حفظ پوشش و عفاف، بهراحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظيفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، يكى نيست. روابط اجتماعى به سبكى كه دنياى غربْ آن را پذيرفته است و رواج مىدهد، اختلاط دختر و پسر است و پيامدهاى زيانبار آن را نيز مىبيند و به روى خود نمىآورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شركت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حريم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحيح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اكرم(ص)، در جامعه مسلمين، غالباً سنّت جارى بر اين بوده كه حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صيانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاكدامنى و بزرگمَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هيچگاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمىشدهاند ؛ ولى هميشه حفظ «حريم» و «حرمت» و «كرامت» و «عفاف»، به عنوان يك اصل در جامعه حكومت كرده و رعايت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى كوچه و خيابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى كه همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.
آزادى دختر و پسر
اسلام به اهميت و ارزش فوق العاده پاكى و سلامت شخصيّت دختر و پسر و لزوم رعايت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاهها، شنيدنها و مكالمات مستمر تأكيد دارد و به هيچ عنوان راضى نمىشود كه حريم قُدسى دختر، خدشه بردارد يا پسر از دايره عفت و پاكى خارج شود. امّا دنياى امروز، تحت تأثير فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صريحتر بگويم: «آزادى روابط»)، روح پاك جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هيجانات بيهوده مىكند. آزادى مورد نظر هم به جاى اينكه به شكفتن استعدادها و خلاقيتها كمك كند، موجب هدر رفتن نيروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دايره زندگى و انديشه متعادل، خارج ساخته است.
دخترى كه از آغوش خانواده بيرون مىآيد، به كجا روى بياورد كه به دام سودجويانى كه عواطف پاك و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مىگيرند، نيفتد و سرنوشت و شخصيّت و سلامتىاش به خطر نيفتد؟
برخى از سنّتها و آداب اجتماعى ما كه جوانان را از اجتماعىشدن، ارتقاى شخصيت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفكر و همسر مناسب بازداشتهاند، نه دينى و نه منطقىاند ؛ امّا در عين حال، كنار گذاشتن تمامى سنّتها و پذيرش بىقيد و شرط فرهنگ حاكم بر جهان پيشرفته نيز رفتار عاقلانهاى به نظر نمىرسد.
فرهنگ غربى، خواسته يا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسيدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و كانون خانواده را متزلزل نموده است. در نين فضايى، هيجانات كاذب و عطش كامجويىها، فرصت انديشيدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خويشتندارىهاى عفيفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، كمتر مىشود و جوانان به كار و حرفه، رغبت نشان نمىدهند و از رعايت قوانين و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شدهاند.
در اين جوامع، بر اثر بىبندوبارىها و تلاشهاى دائمى شهروندان براى رسيدن به منافع و رفاه بيشتر و ناديده انگاشتن حريمهاى انسانى و پيامهاى انبيا، هر روز، جنايات تازهاى در شرف تكوين است، كه عشقهاى دروغين خيابانى و دوستىها و ارتباطهاى كوچه وبازارى، تنها نقطههاى آغاز شمرده مىشوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بيشترين تبليغات رسانهاى براى مصرف بيشتر محصولات تجارىاند (لباسهاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرايش و خودآرايى، خوردنىهاى جديد، نوشيدنىهاى تازه، فيلمها و آوازهاى سبُك يا غير اخلاقى، موادّ انرژىزا و توهّمزا و...) بدون آنكه فرصت انتخاب داشته باشند و يا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونهاى كه درونش قرارگرفتهاند، خارج شوند.
در جامعهاى كه به هيچ اصل اخلاقى يا آرمان غير مادّى پايبند نيست، همگان قربانىاند، مگر آنكه به شكارچى تبديل شوند. بدين ترتيب، روشن است كه روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى اينكه هميشه در جهان، حرف اوّل را در توليد بزنند، بايد جهانيان را به مصرف كنندگان دائمى محصولات ارزشمند يا بىارزش خود تبديل كنند و شكسته شدن حريمها (حريم خانه، حريم خانواده، حريم شخصى، حريم سنّتهاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترويج محصولات و تربيت نسل تخدير شده و مصرف كننده است. نسلى كه در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها كه استقلال و عزت خود را پاس مىدارند، خواهد جنگيد!
اكنون بنگريد كه در جوامع غربى و كشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه كسانى هستند؟ آيا افراد عالم و دانشمند و متفكّر و هنرمند واقعىاند يا هنرپيشههاى جلف و فاقد ابتكار و بىانديشهاى كه تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آيا اين روند، سقوط اخلاقى و دليل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر يك جامعه نيست؟ آيا متفكّران و مربّيان بزرگ غرب در دههها و سَدههاى گذشته، با آن همه مبارزات پيگير و تحمّل آنهمه رنج، چنين فضاى فرهنگسوز و مادّيتزدهاى را آرزو كرده بودند؟ و آيا شايسته است كه ما به جاى تصحيح و ارتقاى فرهنگ خويش، خود را به چنين فضاى وهْمآلودى بسپريم؟
حريم
جامعه دينى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ويژه به حصار عفاف و حريم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، اين است كه انسان، معتدل و متعادل زندگى كند و از هر افراط يا تفريطى به دور باشد. خداوند نيز مسلمانان را «امت متعادل» مىنامد (1). و افراد اجتماع را به روش صحيح زندگى فرامىخواند و در مقرّرات خود، همه جنبههاى نياز دختر و پسر را در نظر مىگيرد. از جمله، دختران را تا حدودى كه منجر به زيانديدن و انحراف آنها نشود، از شركت در اجتماع، نهى نمىكند.
رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مىدادند كه حتى درجنگها براى امداد و كمك به مجروحان و سربازان، شركت كنند و در تاريخ اسلام، نمونههاى بسيارى براى مشاركت زنان و دختران در فعاليتهاى اجتماعى ذكر شده است. روشن است كه رعايت حريمها از سوى زنان و مردان، تضمين لازم براى دوام چنين مشاركتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى يك جامعه، مشروط به صلاحيت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.
روابط آزاد
اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر كاملاً آگاه است و نهايت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى كه منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشاركت دختران و پسران در جامعه به شكل معقول و با حفظ حريم است.
اسلام، در عين اينكه اجازه شركت در محافل، مدارس، دانشگاهها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مىدهد، دستور مىدهد كه به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاستها از يكديگر جدا باشد.
پيامبر اكرم (ص) در زمان زندگى خويش دستور دادند كه درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نيز نقل شده است كه پيامبر اكرم (ص) آن زمان كه مسجدشان يك در داشت، فرمودند كه شب هنگام كه نماز تمام مىشود، نخست خانمها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مىبينيم كه در روزگار پيامبر(ص) نيز زنان در كنار مردان، در صحنههاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمينههاى پيدايش كششهاى جنسى، تا نهايت ممكن، كاسته مىشود.
راهنمايى هايى كه در احاديث و آيات براى حريم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بيان شده است، بيانگر اين حقيقت است كه از نظر روانى - تربيتى، رها كردن دختر و پسر در فضاى جذّابيت و كشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زيانبار است و بلكه پُل يا گردنهاى است كه پهلوانها نيز در آن مىلغزند. با اين مبنا، دعوت به روابط آزادتر و كسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمىشود ؛ بلكه آنها را از رسيدن به آرامش و ثبات از طريق تشكيل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مىسازد.
آنچه كه اسلام به صورت يك توصيه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مىدارد، اين است كه اجتماع مدنى، تا حدّ ممكن، غير مختلط باشد. در مدينة النبى شرايطى فراهم گرديد كه روح آدمها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئوليّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبيعى و كنترل غرايز، رشد كردند و خويشتندارى و عفاف، زمينهساز ظهور چهرههاى فكرى و معنوى برجستهاى در ميان آنان گرديد.
در شرايط مساعد فكرى - معنوى كه حريم دختر و پسر رعايت شود و جوان، مجال انديشيدن و انگيزه و امكان به كمال رسيدن داشته باشد، گلهاى زيبايى همچون يوسف(ع) و مريم(ع) مىرويند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همهجايى شدن كششها و انگيزشهاى جنسى و خروج روابط جنسى از حريم خانواده (يعنى نظام اخلاقى ارضاى اين غريزه)، ما كمتر شاهد ظهور چهرههاى خويشتندار و پاكدامن هستيم.
چه لزومى دارد كه در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جريان فعاليتها و تلاشهاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (يعنى عملاً با تداخل حريمهاى شخصى)، فعاليتهاى خود را انجام دهند؟ آيا اگر همين تلاشها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذيرد، نقصى در كار و اُفتى در فعاليتها حاصل مىشود؟
اين يك واقعيّت است كه در جريان فعاليتهاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از كار و توليد و فعاليت، باز مىدارد. و اين، در مورد جوانان، بيشتر صادق است ؛ چرا كه در ميان آنها به خاطر قوىتر بودن غريزه و سرعت هيجان، خيلى زود، پاى جنسيّت به عرصه كار و توليد و تلاش فكرى، باز مىشود ؛ چيزى كه در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پايبند به آن، كمتر و ديرتر اتّفاق مىافتد.
نگاهى گذرا به پژوهشهاى روانشناسى - تربيتى و بولتنهاى «روانشناسى كار» و آنچه هم اكنون در كارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگير شدن است (يعنى فاصلهگذارى مناسب ميان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پيشنهادى خودشان)، تأييدى بر مدّعاى ماست.
معيارهاى اخلاقى براى معاشرت
الف) در نگاه
رسول اكرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا كه ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زيان توست». (2) حقيقتْ اين است كه در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پيشنهاد دين و اصل اخلاقى، ترك نگاههاى شهوانى دختر و پسر به يكديگر و پرهيز از لذّتجويىهاى بىضابطه و بازىكردن با عواطف يكديگر است.
جوانى كه چشمش به جنس مخالف مىافتد و احياناً از وى خوشش مىآيد، مىخواهد كه براى بار دوم نيز به وى نگاه كند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غير عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از ديگرى و بهرهجويى از سرمايه ديگرى است ، جايز نيست.
امام صادق(ع) فرمود: «نگاه كردن به نامحرم، تيرى زهرآگين است كه از ناحيه شيطان پرتاب مىشود».(3) و «چه بسيارند نگاههاى كوتاه و لذّتهاى زودگذرى كه بعدها حسرتها و تأسّفهاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه اين مرزبندىها و سفارشهاى خيرخواهانه، در اسلام، نگاه كردن دختر و پسر به يكديگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (يعنى رفتن به سمت تشكيل كانون خانواده و رسيدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.
ب) در پوشش
پوششى كه اسلام براى دخترها مقرّر كرده است، بدين منظور نيست كه جلوى فعاليتهاى اجتماعى آنان را بگيرد و از خانه بيرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، اين است كه دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دستها) بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد.
حقيقت، اين است كه در مسئله پوشش كه در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان يك عامل مؤثّر مطرح است، يك پرسش
جدّى پيش روى ماست: آيا براى خودِ دختر، بهتر است كه پوشيده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، يا نيمه عريان؟ آيا با توجه به احساسات و كششى كه دختر و پسر به يكديگر دارند و با آسيبپذيرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبيعى دخترها در دفاع از خويش و حريم خويش، بايد هر پسرى حق داشته باشد كه از هر دخترى در هر محفلى حدّاكثر تمتّعات را (بجز يك مورد خاص) ببرد يا نه؟ چرا مردان بايد آزاد باشند تا همچون كالا به زن بنگرند؟ آيا همين نگرش نيست كه نظام خانواده را در غرب، متزلزل كرده است؟ راه حل چيست؟
اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمين كرده است. به اين ترتيب، حجاب زن، حقيقتاً مصونيتبخش و پاسدار حريم اوست. مگر نه اينكه: «هر آنچه ديده بيند، دل كند ياد»؟
در آيين اسلام، پسران فقط در موقعى كه تشكيل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب كردند و مسئوليت پذيرفتند، در كانون گرم و صميمى خانواده است كه مىتوانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پيوند كاميابى برقرار كنند. قبل از آن، نبايد فكر و ذهن هيچ دختر يا پسر جوانى به اين موضوع، مشغول باشد و مانع فكر و تحصيل و كارهاى زندگى او و ديگران شود.
در جامعه اسلامى، هر نوع كامجويى بدون قبول مسئوليت يا كاميابى هيجانى و بدون تعقّل و تفكّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مىشود ؛ اصلى كه اتفاقاً به تازگى در روانشناسى جديد غرب نيز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مىتوان گفت كه اسلام، نهتنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناك كه بايد محدود شوند، نمىنگرد، بلكه حتّى غريزه جنسى را نيز در راه تشكيل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (يعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به كار مىگيرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرايز مختلف او (حقيقتجويى، علمخواهى، زيبايىطلبى، آفرينشگرى، و...) همگى نيرومندند. كدام انسان خردمندى مىپذيرد كه تمامى اين غرايز، در پاى غريزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذيريم كه آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و كل جامعه را به خطر مىاندازد و انضباط اخلاقى آنها و كل جامعه را مختل مىسازد، ناگزير بايد به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهيم ؛ محدوديتهايى كه براى افراد سالم جامعه، يك انتخاب عاقلانهاند و براى بيماران هوس، يك اجبار، تا نتوانند آزادانه از ديگران بهرهكشى كنند و روح و جسم ديگران را بيازارند.
اوّلين فايدههاى اين روش، امنيت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعيّت زنان و دختران، شكوفايى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند كه مهمترين نشانههاى «بهداشت روانى» يك جامعه محسوب مىشوند كه زمينه لازم براى توليدات فكرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.
ج) در انديشه و قلب
نبودن حريم بين دختر و پسر، و آزادى در معاشرتها، هيجانات و التهابهاى جنسى را افزايش مىدهد و با خارج كردن ميل جنسى از تعادل و مسير طبيعىاش، آن را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرىناپذير و اشباع نشدنى در شكل و تنوع فراوان درمىآورد.
غريزه جنسى، غريزهاى نيرومند، عميق و پردامنه است كه هرچه انسان به آن ميدان بيشترى بدهد، آتش آن، شعلهورتر مىگردد و نه خاموشتر. مثل افراد آزمندى كه هرچه پول بيشترى به دست بياورند، حريصتر مىشوند.
تاريخ از آزمندىهاى جنسى، بسيار ياد مىكند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّك زيبارويان، در هيچ نقطهاى متوقف يا سيراب نشدهاند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شكاركردن شكار ديگرى براى خود بودهاند.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه، توجه كامل كرده و هشدارهاى زيادى درباره خطرناك بودن نگاه جنسى بىضابطه و خلوت كردن پسر و دختر با هم و معاشرتهاى كنترل نشده آنان مىدهد و از طرفى تدابيرى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و براى هر يك از دو جنس، تكليفها و مقرراتى معين نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن كريم مىفرمايد: «به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آيه 31)
آيين ما از ما مىخواهد كه انديشهمان را هوسآلود نكنيم، خيال گناه را در ذهن خود نپروريم، به نامحرمانْ خيره نشويم و دزدانه نگاه نكنيم، به قصد لذّتهاى جنسى به نامحرمى ننگريم و با چنين قصدى به معاشرتهاى اجتماعى قدم نگذاريم.
د) در گفتار
شنيدن صداى دختر براى پسر، در صورتى كه قصد لذّتبردن و خوشآمدن در كار نباشد، اشكالى ندارد. در عين حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» كه گفتيم، مادام كه ضرورتى در كار نباشد، ترك آن، عاقلانهتر است.
براى دختر، شايسته نيست كه در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازك كند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگويد. خداى متعال در قرآن، به زنان مىفرمايد: «در حرف زدن، صدا را نازك و مهيّج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مىفرمود: «به دختران جوان، سلام نمىكنم كه مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افكند». (6)
ه) در رفتار
احتياطها و توصيههاى دين مبين اسلام، مبنى بر دور نگهداشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از يكديگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاكى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظهاى، فكر آلوده به ذهن پسر و دختر عفيف، راه نيابد و افكار آنها مشغول به مسائلى كه وقت آن نرسيده است، نشود.
روح جوان، فوقالعاده تحريكپذير است. اشتباه است كه گمان كنيم تحريكپذيرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مىگيرد. همان قدر كه انسان از رسيدن به جاه و مقام و ثروتْ سير نمىشود، در ميل جنسى(سِكس) نيز چنين است.
در محيطهاى آزاد و باز، هيچ پسرى از تصاحب زيبارويان و هيچ دخترى از متوجّه كردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سير نمىشود. از طرفى، هوس، در هيچ نقطهاى توقف نمىكند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امكان برآوردن همه خواستهها هيچگاه براى بشر، ميسّر نيست.
دست نيافتن به آرزوها و هوسها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بيمارىهاى روانى مىگردد. به محيطهايى كه بىبند و بارى در آنها زياد است، بنگريد. خواهيد ديد كه در آن محيطها، آمار بيمارىهاى روانى و مشكلات روحى، بالاست. شايد مهمترين علت، همين آزادى جنسى و تحريكات فراوان روانى است كه به وسيله عكسها، مجلّات، فيلمها و سىدىها و محافل مختلِط تفريحى و حتّى در كوچه و خيابان و تبليغات كالاها و مُدها و... دامن زده مىشود و غالباً بىپاسخ مىمانَد ؛ چرا كه تخليه جسم و روان از اين هيجانات فزاينده، عملاً ممكن نيست و بدين ترتيب، پيرى زودرس و روانپريشى و اختلالات روحى ديگر، پيامدهاى طبيعى آن فضا هستند.
چرا دخترها بيشتر بايد خود را بپوشانند؟
يافتههاى روانشناسى نشان مىدهند كه توسّل به خودنمايى و خودآرايى، بيشتر در بين دخترانْ رواج دارد. همچنين تجربه بشرى نشان مىدهد كه در تصاحب قلبها، پسر، شكار است و دختر، شكارچى! همچنان كه در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شكار است و پسر، شكارچى! ميل دختر به خودآرايى، از اين حسّ شكارچىگرى او ناشى مىشود كه خداوند براى هدف متعالى «پيوند همسرى» در طبيعت و سرشت او نهاده است.
كمتر اتفاق افتاده است كه پسران، لباسهاى بدننما و آرايشهاى تحريك كننده به كار ببرند. بعضى از دختران، بيشتر به حكم طبيعت خاص خود، مىخواهند دلبرى كنند و پسر را دلباخته خود سازند. اين ويژگى، البته فرصت تفكّر و انتخاب عاقلانه را از طرفين مىگيرد.
بنابراين، مىتوان گفت كه انحراف برهنگى، از انحرافهاى مخصوص دختران يا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبيعت لطيف آنان، سختگيرانهتر است.
كسانى گفتهاند كه اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مىشوند و عطش آنها كمتر مىشود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است كه اين چنين نيست. مگر چشمچرانىها و روابط غير قانونى و خشونت عليه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، كمتر شده است؟ جسم سالم و روح زيبا و شخصيّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمايههاى دختران و پسران جواناند. كدام انسان خردمندى بهترين سرمايههاى خويش را در معرض استفاده هر كس و ناكس قرار مىدهد؟
علّتِ بيشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع كامجويى جنسى از آنان است كه قطعاً به دوام بيشتر كانون خانواده و صميميت و محبت و دلبستگى بيشتر آنها در زندگى مشترك آيندهشان خواهد انجاميد.دختر و پسرى كه قبل از ازدواج، عفيفانهتر زيستهاند و ازدواجشان نخستين تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوشبختتر زندگى مىكنند. پس در واقع، دختران، با رعايت حدود پوشش، به سلامت زندگى آينده و سالمتر ماندن همسر آينده خود، كمك كردهاند و البته چنين خويشتندارى و عفافى از سوى پسران نيز تضمين خوبى براى زندگى آينده خود آنهاست.شايد يك علّت اينكه جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گريزان هستند، همين باشد ؛ زيرا آنان ازدواج را براى خود، يك محدوديت مىدانند و اكثر كامجويىهاى آنها در غير محيط خانواده و در غير كادر رسمى و در جريان معاشرتهاى آزاد و در محيطهايى غير از خانه انجام مىپذيرد. طبيعى است كه براى چنين كسانى، ازدواج، آغاز محروميت است. برخلاف فرهنگ اسلامى كه در آن، ازدواج جوانان، پايان محروميّت و آغاز يك زندگى نوين و نيز كانون محبّت و فضايى براى كمالجويى و پيشرفتِ دوشادوش است. براى رسيدن به چنين سعادتى است كه اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مىكند.
آيا پوشش دختران، مانع رشد آنها نيست؟
پوشش مطلوب اسلام (بدون آنكه بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزيم)، براى دختر، مانع هيچگونه فعاليت فرهنگى و يا اجتماعى و اقتصادى و سياسى نيست. آنچه موجب بههم ريختگى جامعه و فلج شدن نيروهاى فعال اجتماع مىگردد، آلودهشدن محيط كار و تحصيل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجويىها و چشمچرانىهاى مردان و ميدان دادن به عشوهگرىها و خودنمايىهاى دختران در محيط عمومى است.
اگر در محيط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشى نداشته باشند، بهتر درس مىخوانند، فكر مىكنند و به سخن استادْ گوش مىدهند، يا وقتى كه در كنار هر پسرى يك دختر آرايش كرده و با وضع نامتناسب (با كلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً كدام روش، التهاب را در دختران و پسران، كاهش مىدهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، كدام را تصديق مىكند؟
آيا اگر پسران ما در خيابان و كوچه و بازار و مدرسه و اداره و كارخانه و... با رفتارهاى فريبنده و سخنان و وعدههاى شعارگونه و غير واقعى، دائماً در صدد يافتن دختران پاك و ساده و صميمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشقهاى سطحى و خامشان به ديگرى رو كنند، آرامش و امنيّتى براى دختران ما خواهد ماند؟به تجربه ثابت شده است كه هر محيطى كه در آن، رفت و آمد و آميزش كمترى ميان دو جنس بوده و پوشش صحيح و حريم خصوصى افراد رعايت شده، در آنجا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بيشترى داشتهاند و در كار و تحصيل، موفقتر بودهاند.
عفاف، مصونيت است
تقريباً در تمامى فرهنگها و جوامع، دختر، هر اندازه متينتر و با وقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را پوشيدهتر نگه دارد و كمتر در معرض تماشاى بيگانگان قرار گيرد، بيشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بىبندبار هم هنگامى كه سر عقل مىآيند و مىخواهند تشكيل خانواده بدهند، براى گزينش همسر، به دنبال دخترى پاك و عفيف كه تا قبل از آن با هيچ پسرى رابطه نداشته باشد، مىگردند.اصولاً افراد پاك و عفيف كه به عفاف، شناخته شدهاند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مىفرمايد: «رعايت حريم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى اين است كه به عفاف و پاكى شناخته شوند و از آزار و اذيت بيماردلان، به دور باشند». (احزاب، آيه 59)
خودنمايى يا عرضه كردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُكوه دختران مىكاهد و علاوه بر آنكه زمينه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مىسازد، پسران جوان را كه بايد مظهر اراده و فعاليت و شجاعت و مردانگى و تصميم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بىاراده و ضعيف، تبديل مىكنند.البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، كفش ساده به پا كنند و با چادر يا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بيشترى خواهند داشت و بهتر درس مىخوانند.
چهقدر خوب است كه دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آنچنان رفتار كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينى و پاكى از او هويدا باشد و به اين صفات، شناخته شود. تنها در اين صورت است كه بيماردلان (كه به دنبال شكار مىگردند) از او مأيوس مىشوند.اين، تقريباً يك اصل هميشگى است كه پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبك و خودنما مىگردند. اينگونه دختران، گويى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بىزبانى مىگويند: به من توجه كن! بهسوى من نگاه كن! مرا تعقيب كن! و... درحالىكه عفاف و رفتار و حركات سنگين و با وقار دختر ديگر، مىفهماند كه دست تعرّض از اين حريم، كوتاه است و هيچ پسرى جرئت نمىكند به او تعرّض يا بىاحترامى كند.
دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند كه آيا حقيقت، جز اين است؟
________________________________________
1. سوره بقره، آيه 143.
2.كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 19، ح 4971 .
3. همان، ص 18، ح 4969 .
4. الكافى، ج 5، ص 559
5. سوره احزاب، آيه 32 .
6. الكافى، ج 2 ، ص 648.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید