عوامل رویگردانی کوفیان از امام حسین(ع)
چه شد آنانی که امام را دعوت کردند، در روز عاشورا آب را بر اهل بیت بستند، معجرها را به غارت بردند. چه عواملی منجر به این تغییرات فجیح در تاریخ شد؟ اگر امروز روزی امام زمان (ع) ندای "انا المهدی" سر بدهند ما در خیمه امام میمانیم یا امام را تنها گذاشته و با او مقابله میکنیم؟
منشأ یکی از مهم ترین تحولات جهان اسلام وجود امام حسین است با قیام و حرکتی که نسبت به آن اقدام کردند.
مردم معاصر امام حسین (ع)در رابطه با امام و این تحول به 3 گروه تقسیم می شوند؛
گروه اول؛ مردم شام هستند. سپاهی که در مقابل سید الشهدا قرار گرفت و امام را شهید کرد یک نفر هم از مردم شام نبود.
مردم شام موجودات خاصی بودند این ها نه امام را می شناختند و نه به حرکتش اعتقادی داشتند و نه وضع موجود را وضع بدی می دانستند.
مردم شام مسلمان بودند اما نه مسلمان وحی، مسلمان معاویه ای، چرا که اینان هر چه معاویه می گفت می پذیرفتند و کمترین تردید نسبت به صحت صحبت های معاویه نداشتند.
آنان از هنگامی که شهر شام به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را.
و از طرفی هم معاویه در طول 40 سال زمامداری خود طوری عمل کرده بود که وقتی علی (ع) در محراب مسجد به شهادت رسیدند، مردم شام گفتند مگر علی نماز هم می خوانده است؟!! در حقیقت معاویه در این چند سال دین جدیدی را به مردم عرضه کرده بود؛ دینی که در آن امام علی (ع) کافر قلمداد می شود و معاویه به عنوان یک قدیس مورد پرستش قرار می گیرد.
نفوذ جریان تبلیغاتی معاویه در میان افکار عمومی به نحوی بود که مردم شام بدون هیچ گونه تردید و شبهه ای کلام معاویه را می پذیرفتند و در راه آن از هیچ وظیفه ای کوتاهی نمی کردند، چنانچه می بینیم وقتی معاویه نماز جمعه را 4شنبه خواند پذیرفتند و اعتراضی نکردند.
این سخن از معاویه معروف است که: سپاه من مردمی هستند که فرق بین شتر نر و ماده را تشخیص نمی دهند پس طبیعی است که این مردم همیشه به دنبال رهبرانشان باشند و همیشه مطیع آنان. این مردم در حماقت و جهالت بی نظیر بودند.
امروز هم چنین افرادی داریم که اسلام معاویه ای دارند، البته معاویه زمان. این کد را فراموش نکنیم ادعای معنویت مبتنی بر غیر منبع وحی؛ اسلام معاویه ای است .
گروه دوم: کسانی بودند که امام را می شناختند؛ می دانستند که او فرزندپیامبر(ص) و علی و فاطمه است و هدف امام را هم قبول داشتند و باور و یقین داشتند حکومت موجود فاسد است و باید قیام کرد. حرف حسین(ع) برای این ها سند بود، یقین داشتند که اسلام واقعی حسین (ع) است چرا که مبتنی با وحی است. پای امام هم ایستادند اما تعدادشان خیلی کم بود.
گروه سوم: این ها هم امام را می شناختند و به هدف امام هم اعتقاد داشتند و نیز می دانستند حاکمیت ظلم و ستم است و به حسین (ع) اعتقاد داشتند اما این ها در موقعیت حساسی که باید باشند، جا زدند. این ها کسانی بودند که در 60 هزار نامه که نقل شده بعضی از این نامه ها 140 امضا بر آن خورده شده بود. بیان شده که گاه در یک روز 600 دعوت نامه به امام به جهت آمدن به کوفه برای بدست گیری رهبری جامعه می رسید که در آن نوشته بود که؛ ما با تو هستیم و با ما 100 هزار شمشیر همراه است". این گروه این گونه امام را دعوت کردند، اما جا زدند.
در کوفه شخصیت هایی مثل شبث بن ربعی،زید بن حارث، اشعث بن قیس که دشمن امام هستند ولی رهبری جامعه را حق امام می دانتد و او را قبول دارند. آن ها به امام با این بیان نامه نوشتند که؛ بیا، باغ و بوستان ها سبز شده، میوه ها رسیده و نهرها لبریز شده، به این مفهوم که همه چیز برای آمدن شما آماده است.
در تاریخ آمده که شب عاشورا 2000 نفر در خیمه با امام بودند که در آن شب با صحبت هایی که امام فرمودند، همه رفتند جز تعداد اندکی که به نقل تاریخ 45 نفر از آن سپاه عظیم باقی ماندند و در روز عاشورا نیز 32 نفر به امام می پیوند. و آن هایی که رفتند نه تنها امام را رها کردند، بلکه مقابل امام ایستادند و آن فاجعه را به بار آوردند.
در این فرصت بر آن هستیم تا ببینیم چه شد آنانی که امام را دعوت کردند، در روز عاشورا آب را بر اهل بیت بستند، معجرها را به غارت بردند. چه عواملی منجر به این تغییرات فجیح در تاریخ شد؟ این ها را در خودمان جستجو کنیم که این ویژگی ها را داریم یا نه که اگر امروز روزی امام زمان(ع) ندای "انا المهدی" سر بدهند ما در خیمه امام می مانیم یا امام را تنها گذاشته و با او مقابله می کنیم؟
اولین عامل؛ برده و اسیر دنیا بودن
امام حسین(ع) روز دومی که وارد کربلا می شوند و وضع را این گونه می بینند می فرماید؛ «مردم بندگان دنیا هستند و دین را همچون غذایی میدانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه میدارند، اما هنگامی که (مزهاش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک میشود.»(1)
بنابراین اولین عامل که باعث شد کوفیان جا بزنند دنیا پرستی است. دین لقلقه زبانشان است و مادامی تدین دارند که رفاه زندگیشان فراهم باشد و موقع امتحان است که دیندار واقعی کم می شود.
درسی که از این ویژگی می توانیم بگیریم این است که امروز تکلیفمان را با دنیا روشن کنیم؛ آنچه که به ما دستور داده شده این است که بنده و اسیر دنیا نباشیم، به آن تعلق خاطر نداشته باشیم و برای رهایی از عبد دنیا بودن می فرمایند؛ به حد کفاف و عفاف از خدا بخواهید که از دنیا نصیبتان کند؛ حدی که تمام شئون زندگیمان بگذرد، و آبرو حفظ شده و دستمان در برابر کسی دراز نباشد. و یادمان نرود طمع کنندگان به دنیا،وابستگان به دنیا نمی توانند امامشان را همراهی کنند.
با خودمان خلوت کنیم و ببینیم دنیا برایمان ابزار است یا هدف، خودمان را امتحان کنیم که به دنیا وابسته هستیم یا نه؟چرا که در وقت امتحان است که می بینیم نمازخوان ها و روزه بگیرها زیادند اما تعداد اهل تدین کم.
صبح عاشورا به نقل از تاریخ دمشق(به نقل از بشر بن طانحه، از مردى از قبیله هَمْد) آمده که سیدالشهدا این گونه فرمودند؛ «بندگان خدا! از خدا پروا كنید و از دنیا برحذر باشید كه اگر دنیا براى كسى مى مانْد و كسى در آن مى مانْد، پیامبران سزاوارترین افراد به ماندن و سزامندتر به خشنود شدن از قضاى الهى و خشنودتر به آن بودند؛ اما خداى متعال دنیا را براى آزمایش و اهلش را براى نابودى آفریده است. نوى آن كهنه و نعمتش زایل و شادى اش تلخ مى شود. سراى آن، فقط براى رسیدن و خانه اش براى دل كَنْدن است. توشه برگیرید كه بهترین توشه، پرهیزگارى است و پروا كنید، شاید كه رستگار شوید.»
عامل دوم: حرام خواری
دومین عامل که باعث شد مردم در مقابل امام قرار گیرند، حرام خواری است. حرام خواری هم تنها خوردن از بیت المال نیست که آن هم البته مصداقی از حرام خواری است.
نکته ای که امام حسین (ع) در دومین سخنرانی روز عاشورا فرمودند؛ توصیه به نماز و روزه نبود، بلکه می فرماید: «وای بر شما، چرا ساکت نمی شوید و در مواجهه با من همهمه می کنید؟! گوش کنید که من شما را به کمال و رشد دعوت می کنم و کسی که حرف من را گوش نکند هلاک می شود. همه شما متمرد هستید.» می دانید چرا؟ به دلیل این که «حقوق شما از راه حرام رسیده و دریافتیتان از راه حرام است. و بعد می فرماید شکمتان از حرام پر شده است.»(2)
امروز شاهد هستیم که در جامعه کسب مال حلال به یک افسانه تبدیل شده است. در حالی که این امر همچون نماز و روزه و خمس و ایمان به خدا و .. از واجبات است؛ چنانچه پیامبرخدا (ص) می فرمایند: «طَلبُ الحَلالِ فَریضهٌ على کُلِّ مُسلمٍ ومُسلمهٍ ؛کسب درآمد حلال ، بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.»(3)
در روایتی دیگر از حضرت آمده که؛ «العِبادَهُ عَشرَهُ أجزاءٍتِسعَهُ أجزاءٍ فی طَلَبِ الحَلالِ؛ عبادت ده جزو دارد، که نُه جـزء آن طـلـب روزى حلال است.»(4) و در روایتی دیگر؛ «عبادت خدا 70 جزء دارد که بالاترین جزء آن کسب حلال است.»(5)
پی نوشت:
1- مقتل الحسین مقرم، ص 193
2- بحارالأنوار، ج45
3- جامع الأخبار : ۳۸۹ / ۱۰۷۹
4- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج100، ص9، ح37.
5- بحار الأنوار : ۱۰۳ / ۹ / ۳۷.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید