جنگ برای همیشه بهترین بودن
اغلب ما از کودکی به بهترین بودن در رفتار اجتماعی، مدرسه، برنامههای فرهنگی و ورزشی نسبت به همسالان تشویق شدهایم. بیشتر کودکان از همان سالهای نخستین در رقابتی پنهان با اطرفایانشان قرار میگیرند تا در مسابقه بهترین بودن گوی طلایی رقابت را به دست آورند و در این راستا خانوادهها همواره فرزندانشان را به کسب بالاترین نمرات، دستیابی به اندام و ظاهری بی عیب و نقص و رفتاری همچون فرشتگان بیگناه تشویق میکنند؛ بیآنکه آگاه باشند زیستن در خانواده کمالگرا چه اثرات مخربی بر فرزندان بر جای میگذارد.
اگرچه همه ما در باطن میل به بی عیب و نقص بودن در ظاهر، رفتار، سبک زندگی، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و ... داریم اما جهان هستی ما همواره دارای خللها و نقصهایی است که در عین کمبوده، زندگی ما را زیبا میسازند. اما تاکید بیش از حد بر کمال نه تنها ما را از واقعیت دور میسازد بلکه منجر به تبعات پایداری بر شخصیت، نگرش و تصمیمات ما خواهد شد.
ﻛﻤﺎل ﮔﺮاﻳﻲ به ﻣﻨﺰﻟه ﺗﻤﺎﻳﻞ ﭘﺎﻳﺪار ﻓﺮد ﺑﻪ وﺿﻊ ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎي ﻛﺎﻣـﻞ و دﺳـﺖ ﻧﻴـﺎﻓﺘﻨﻲ و ﺗـﻼش ﺑـﺮاي ﺗﺤﻘﻖ آﻧﻬﺎ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪه ﻛـﻪ ﺑـﺎ ارزﺷـﻴﺎﺑﻲ و ﺧﻮد اﻧﺘﻘـﺎدي ازﻋﻤﻠﻜـﺮدهای ﺷﺨﺼـﻲ ﻫﻤـﺮاه است.(1) از این رو افراد کمالگرا همواره با احساس ضعف و عذاب وجدان، خود کم بینی و عزت نفس پایین، به تعویق انداختن کارها، ضعف در تصمیمگیری و ناتوانی در پیش برد اهداف دست به گریبان هستند. این ویژگی به ویژه در انتخاب همسر پررنگتر میگردد، افراد کمالگرا نسبت به دیگران سختتر شریک زندگی انتخاب میکنند چرا که هیچکس از نظر آنان کامل نیست. همچنین این افراد به لحاظ جایگاه و موقعیت شغلی همواره احساس نارضایتی داشته و نسبت به دیگران کمتر از فرصتهایی که در اختیار دارند لذت میبرند.
این افراد همچنین به ندرت دوستی مییابند و یا در دوستیهایشان مداومت دارند و در نتیجه به سمت انزوای و تنهایی سوق داده میشوند. از سوی دیگر به دلیل احساس ناکامی در پی شکست کمتر از سایرین به تجربیات نو دست میزنند که به همین دلیل در رسیدن به بلوغ فکری و اجتماعی با مشکلات بسیاری مواجه خواهند شد.
افراد کمالگرا اهداف بلندپروازانه، جاهطلبانه، مبهم و دستنیافتنی دارند و نیاز شدید به موفقیت در آنها گرایش صفر و صدی به وجود میآورد. برخی از این افراد برای پرهیز از آشکارشدن عیبها و نقصهایشان زندگی ریاکارنه و متزورانهای را در پیش میگیرند و در عین حال از افرادی که از آنها بهتر باشند متنفر میشوند. از طرف دیگر به دلیل ناتوانبودن از درخواست کمک از دیگران، حتی از نزدیکترین دوستان در حل بسیاری از مشکلات درمیمانند. همچنین معمولا افراد کمالطلب دچار افسردگی میشوند، چراکه عمده تمرکز آنها بر موضوعاتی همچون لیاقت فردی و انتقاد فردی است. آنها به سرزنش و انتقاد و حمله به خود میپردازند و احساسات شدیدی از گناه، شرم، شکست و ناشایستگی به آنها دست میدهد.
رسانهها و بازتولید کمالگرایی
نباید فراموش کرد کمالگرایی تا حد زیادی تحت تاثیر رسانهها قرار دارد. بسیاری از نوجوانان آرزوی دست یابی به اندام زیبا و بی نقص هالیوودی را در سر میپروانند و از نظر آنها زندگیشان باید از همه نظر سرآمد دیگران باشد. رویای زندگی در خانههای آنچنانی، سوار شدن بر ماشینهای لوکس گران قیمت، دستیابی به شهرت و محبوبیت، سفر به نقاط مختلف جهان و .... همه تصاویری هستند که از یک فرد با زندگی بی عیب و نقص توسط رسانهها بازتولید میشوند و صنعت سینما، مد، لوازم آرایش، عملهای زیبایی و ... را پر رونق میسازند. اما این تصاویر که با واقعیت فاصلهای بسیار دارد تنها نوجوانان را نسبت به آینده و دستیابی به این تابلوی بی عیب و نقص دلسرد ساخته و آنها را به وادی افسردگی و اعتیاد میکشاند.
کمالگرایی از کودکی در افراد نهادینه میشود
ﺑﺴﻴﺎري از ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﻛﻤﺎل ﮔﺮاﻳﻲ را ﭘﻴﺎﻣﺪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻛﻮدﻛﺎن ﺑﺎ واﻟﺪﻳﻨﺸﺎن ﻣﻲداﻧﻨﺪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﻮدﻛﺎن ﻛﻤﺎل ﮔﺮا در ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎﻳﻲ ﭘﺮورش میﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻛﻤﺘﺮ از ﻛﺎﻣﻞ را ﺑﺎ اﻧﺘﻘﺎد آﺷﻜﺎر ﻳﺎ ﺿﻤﻨﻲ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲدﻫﻨﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻓﺮزﻧﺪان اﻳـﻦ ﺧـﺎﻧﻮاده ﻫـﺎي ﻣﺘﻮﻗـﻊ، ﻣﻤﻜـﻦ اﺳـﺖ ﺷﻴﻮه های انتقادی عملکرد خود را در پیش بگیرند.(2)
والدین کمالگرا فرزندان خود را وادار به تلاش زیاد و انجام کارها به بهترین نحو ممکن میکنند و زمانی که آنها در کاری موفق نمی شوند یا شکست می خورند، پدر و مادر از آن ها نا امید می شوند و اضطراب و پریشانی را به فرزندان خود منتقل می کنند. دلیل این امر واضح است؛ والدین کمالگرا همواره به دنبال موفقیت های فرزندان خود هستند تا به این ترتیب شکست های خود در گذشته را جبران کنند. فرزندانی که والدین کمالگرا دارند، می دانند که اگر در کاری شکست بخورند آنگاه پدرومادرشان دیگر آن ها را قبول نخواهند داشت، زیرا عزت نفس این فرزندان وابسته به پذیرش از سوی والدین و ترسی است که به تدریج در وجود آن ها نهادینه شده است. در نتیجه، کودکانی که در این خانواده ها زندگی میکنند همواره ترس از شکست دارند و به دنبال کمال در همه کارها هستند. واقعیت این است که کمالگرایی والدین به فرزندان نیز منتقل میشود، و با توجه به جنبه های منفی کمالگرایی و تاثیر آن بر روی عملکرد افراد و همچنین اثر سوء کمالگرایی بر روی پیشرفت تحصیلبی، منجر به ایجاد اضطراب و در برخی موارد افسردگی در فرزندان می شود و اگر سطح کمالگرایی منفی در والدین بالا باشد، آینده فرزندان را به مراتب در خطر می اندازد.(3)
ﺧـﺎﻧﻮاده ﻫـﺎﻳﻲ ﻛـﻪ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎي ﺑﺎﻻي دﺳـﺖ ﻧﻴـﺎﻓﺘﻨﻲ ﺑـﺮاي ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺸـﺎن ﺗﻌﻴـﻴﻦ ﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ، ﻣﻮﺟـﺐ اﻳﺠـﺎد ﭘﺪﻳـﺪة ﺧﻮدﻛﻮﭼﻚ ﭘﻨﺪاري در ﻓﺮزﻧﺪان میﺷﻮﻧﺪ . در اﻳﻦ ﺷـﺮاﻳﻂ ﻓﺮزﻧـﺪ ﺑـﺮاي رﺳـﻴﺪن ﺑـﻪ اﺳـﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎي ﺗﻌﻴﻴﻦ شده تلاش درونی کرده تا انتظارات والدین را برآورده سازد. ﻣﺸـﻜﻼت و ﺳﺨﺘﻲﻫﺎي ﻣﻮﺟﻮد در راه ﺣﺼﻮل ﺑﻪ اﻳﻦ اﺳـﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎ، ﻣﻨﺠـﺮ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻣـﻲﺷـﻮد ﻛـﻪ ﻓﺮزﻧـد اﻳـﻦ ﻣﺸﻜﻼت را ﺑﻪ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ ﻫﺎي ﺷﺨﺼﻲ ﻧﺴﺒﺖ دﻫﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺧﻮد را ﻓـﺮد ﻣﻮﻓـﻖ ﺧﻮدﻛﻮﭼـﻚ ﭘﻨـﺪار ﺗﻠﻘﻲ کند.(4)
خط قرمز کمالگرایی
دستیابی به بهترینها و تلاش برای پیشرفت همیشه هم جنبه منفی ندارد.کمالگرایی به دو دسته بهنجار و سالم و نابهنجار و ناسالم تقسیم میشود. در کمالگرایی بهنجار، شخص کمالگرا از انجام کارهای سخت و طاقتفرسا لذت میبرد و زمانی که احساس میکند در انجام کارها آزاد است، میکوشد به بهترین صورت عمل کند و با موفقیت در انجام کارها به گونهای احساس خشنودی و رضایت میرسد. در این نوع کمالگرایی انتظارات و توقعات منطقی به فرد اجازه میدهد از تلاشهای خود لذت ببرد و در انجام وظایف بکوشد، رشد کند و کارش را به بهترین شیوه انجام دهد. در واقع این دسته از کمالگرایان (بهنجار) برای رسیدن به معیارهای بالا تلاش میکنند. آنان میتوانند کمالگراییشان را تنظیم کنند و به همین دلیل نیز این نوع کمالگرایی با تمایل به پیشرفت در سطح بالا و عواطف مثبت رابطه دارد.
اما کمالگرایی نابهنجار و ناسالم زمانی رخ میدهد که فرد برای معیارهای بسیار افراطی و غیرواقعگرایانه تلاش میکند و عملکردش را بشدت مورد ارزیابی شخصی قرار میدهد. کمالگرایان ناسالم با ترس از شکست برانگیخته میشوند و زمانی که کوچکترین اشتباهی رخ میدهد، نمیتوانند احساس رضایت کنند. از این رو بهتر است به جای تاکید بیش از حد بر بهترین بودن و یا از سوی دیگر بی تفاوتی نسبت به آینده و رفتار و نگرش فرزندان، با تاکید بر کمالگرایی مثبت و به دوری از هرگونه اجبار و فشار آنها را به سوی کسب تجربیات جدید، عدم ترس از شکست، پذیرش خود با وجود نقصها و کمبودها، دیدن واقعیت آنچه که به عنوان یک زندگی کامل مطرح میشود و ارزیابی عادلانه از خویش هدایت کرد.
پی نوشت:
(1). ﻋﺰﻳﺰي، ﻛﻮروش(1388). راﺑﻄﻪﻓﺮزﻧﺪ ﭘﺮوري و ﻛﻤﺎل ﮔﺮاﻳـﻲ واﻟـﺪﻳﻦ ﺑـﺎ ﻛﻤـﺎل ﮔﺮاﻳـﻲ ﻓﺮزﻧﺪان. ﭘﺎﻳﺎن ﻧﺎﻣﻪ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ، داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان.
(2).فرنوديان، پريسا؛ اسدزاده، حسن؛ ابراهيمي قوام، صغري(1392). رابطه بين شيوه هاي فرزندپروري والدين با کمال گرايي و خود تنظيمي و مقايسه آن در دانش آموزان خانواده هاي تک فرزند و چند فرزند. نشریه علوم رفتاري، دوره 5، شماره 16؛ 99 تا 120 .
(3). آرمین، مریم؛ سهرابی، نادره؛ کاظمی، سلطانعلی(1390). رابطه ابعاد کمال گرایی والدین با عزت نفس و خودکارآمدی فرزندان، نشریه روش ها و مدل های روان شناختی سال دوم، ویژه نامه سال 90.
(4). قلیپور، آرین؛ پورایمانی، حسین؛ یوسفی امیری، مظاهر، امیرحسین زاده، عبدالله، (1393).ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺧﻮدﻛﻮﭼﻚ ﭘﺪﻳﺪة ﭘﻨﺪاري اﻓﺮاد ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺮ ﺗﻀﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﻛﺎرـ ﺑﺎ ﻧﻘﺶ ﻣﻴﺎﻧﺠﻲ کمالﮔﺮاﻳﻲ. دوره 6. شماره2.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید