عرفان های سکولار، معجونی از ادیان و مکاتب و علوم مختلفند و هیچ یک از آنها اصالت ندارند، بلکه با بهره گیری از ادیان و علوم مختلف، به ویژه روان شناسی به دست آمده اند؛
اندیشه سکولاری از غرب جدید برخاست و خاستگاه اصلی معنویت های سکولار نیز غرب جدید است، اما اگر یکی از پی آمدهای سکولاریسم را جدایی دین از سیاست و اجتماع و تلقی فرد گرایانه از مسائل معنوی بدانیم، آن گاه می توان چنین روایت های دینی را در فرقه های مذهبی جهان اسلام، مثلاً صوفیان نیز یافت.
معنویات سکولار تجلیات گوناگونی دارند، ولی اولاً همه آنها به نوعی رقیب دین تلقی شده اند؛ ثانیاً دچار مشکلات نظری و عملی اند که به طور منطقی، دفاع کردنی نیستند.
این جریان ها در عصر جدید، با بهره گیری از ابزار رسانه، در سطح جهان و نیز در ایران به سرعت در حال گسترشند. از این رو، بررسی ماهیت این جریان ها و رویکردهای رسانه ای آنها، به عنوان یک مسئله موضوعیت دارد.
چیستی معنویت های سکولار
معنویت به دو معنای معنویت الهی- دینی و معنویت سکولار به کار می رود. معنویت دینی و الهی به دنبال ایجاد احساس آرامش و رساندن سالک به قرب الهی و دست یابی او به نفس مطمئنه، راضیه و مرضیه است. در مقابل، معنویت های سکولار، تنها درصدد هستند انسان را از بحران های روحی و روانی نجات دهند و آرامش نسبی دنیوی را برای او به ارمغان آورند و به هیچ عنوان، سلوک برای رسیدن به مقام توحید را دنبال نمی کنند.
هند، خاستگاه معنویت سکولار
هند مرکز ادیان و مذاهب گوناگون است. جریان های عرفانی این سرزمین، به وحدت وجود، تناسخ، انتقال ارواح، ترک دنیا، رهبانیت، تحصیل علم و مبارزه با جهل معتقدند. یکی از گروه های عرفانی هندی مطرح در سال های اخیر، جریان یوگاست. یوگا به معنای پیوستن و مهار کردن است.
اصول و ادعاهای عرفان های سکولار و غیر الهی با هیچ روش معرفتی، اعم از عقلی و تجربی و دینی، اثبات پذیر نیست.
یوگا، پیشینه ای طولانی دارد، ولی در قرن اخیر بیشتر به آن توجه شده است. این مدل عرفانی، شش ساحت دارد؛ زیرا پیروان آن معتقدند که انسان دارای هفت بدن و هفت چاکرا و مرکز انرژی است.
اُشو، نام رهبر یکی دیگر از گروه های عرفانی هند است. نام اصلی او، باگوان شری راجنیش است. وی در سال 1931 میلادی، در روستای کوچوادا در استان مادیاپرادش هند به دنیا آمد و در سال 1990 میلادی از دنیا رفت. اشو در 21 سالگی، مدعی پیدایش نور الهی در خود شد و مذهب خویش را اعلام کرد. تحصیلات اُشو در فلسفه بود.
از دیگر جریان های عرفان های سکولار، جریان کریشنا مورتی است. وی سال 1896 در جنوب هند در خانواده ای برهمن به دنیا آمد. مورتی، سال 1986 در نود سالگی از دنیا رفت. تحصیلاتش در اروپا در رشته روان شناسی بود و به خود شناسی و آزادسازی درونی و سفر درونی اعتقاد داشت.
آسیب شناسی معنویت های نوظهور
الف) ناممکن بودن کشف سلوک
کشف راه های رسیدن به مقامات عرفانی، برای انسان های متعارف، به دلیل نپیمودن مسیر، ممکن نیست و نباید حالت ها و ذوقیات معنوی برخی افراد سبب شود طریقت ساختگی بشری، در قالب عرفان به مردم عرضه گردد. این مسیری است که تنها خداوند متعال می تواند به انسان های کامل نشان دهد. به تعبیر قرآن:
یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (مائده:16)
ب) اثبات ناپذیری ادعاهای عرفان های سکولار
این جریان ها، آن قدر عرفان را تنزل داده اند که آن را با حالت های توهم زا یکسان تلقی کرده اند.
برای نمونه، وقتی فرقه یوگا ادعا می کند که انسان، هفت کالبد دارد و مراکز انرژی بدن، هفت چاکرا است و انسان دارای نادی های بی شمار یا سه نادی اصلی است. فقط ادعاهایی بی دلیل را مطرح کرده است که نه با شیوه منطقی اثبات می شوند، نه با روش تجربی می توان مهر صحت بر آنها نهاد، نه وحی آسمانی در تأییدشان نازل شده است. اگر رهبران این مکاتب هم ادعای شهود کنند، ثابت نکرده اند که به چه دلیل، شهود آنها از خطای خیال متصل، مصون بوده است.
اصول و ادعاهای عرفان های سکولار و غیر الهی با هیچ روش معرفتی، اعم از عقلی و تجربی و دینی، اثبات پذیر نیست.
ج) تناقض تکنیک ها
تکنیک ها وتمرین های جریان های معنویت گرای غیر الهی، به دلیل تناقض ها و تفاوت هایشان، شایسته اعتماد نیستند. برخی از آنها سکوت، دسته ای تکلم، عده ای ریاضت های دشوار و عده ای دیگر، پرخوری و بهره بردن از لذات دنیوی را توصیه می کنند و هر یک از این راهکارهای متضاد را روش های سلوک و معنویت می دانند. انسانی که می خواهد در مسیر سلوک قرار گیرد و به معنویت برسد، ولی نمی داند از چه مسیری باید برود، در برابر تمرین ها و تکنیک های گوناگون و متضاد مدعیان عرفان و تصوف، سردرگم و حیران می شود.
د ) انحصار کارکرد دنیوی
به فرض، جریان های مدعی معنویت، برخی فواید جسمانی، عصبی و روانی را در پی داشته باشند یا در کاهش دردها و درمان برخی مشکلات روانی، مانند افسردگی مؤثر باشند، ولی آیا این مقدار کارکرد یوگا، اکنکار یا فرقه های دیگر، که از هر راه دیگر، حتی از طریق مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی یا گوش دادن به موسیقی به دست می آید، همان عرفانی است که سلوک الی الله و قرب الهی را به ارمغان می آورد؟ بسیار مایه تعجب است که این جریان ها، آن قدر عرفان را تنزل داده اند که آن را با حالت های توهم زا یکسان تلقی کرده اند.
پی نوشت:
این متن خلاصه ای است از مقاله "معنویت های سکولار و رسانه" به قلم حجت الاسلام خسروپناه که در شماره 4 مجله "بازتاب اندیشه" منتشر شده است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید