مرد می گويد
حال سواری از دور خوش نيست
می گويد حال سواری از دور
نزديک است
بهم بخورد
اگر نه از چه خم شده در برکه سايه اسب
مرد سوال می کند از درخت همسايه اسب خم شده در برکه
برکه اگر جوابگوی همسايه نباشد
دريا از کجا بياورم
از کجا بياورم با هزار سر عائله
مرد سوال می کند از خودش
آمبولانس شيهه می کشد
و از همسايه های خم شده در برکه می گذرد
مرد می خندد
و رو به پرستار شب می گويد
چه اسب قشنگی
ولی راستی چرا اين اسب
جا برای چرا نگذاشت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید