نگرش افراد به ازدواج ، به عنوان يک واقعيت اجتماعي، تحت تأثير فرهنگ و نقش و موقعيتي است که فرد، در آن زندگي مي کند. بنا بر اين، ديدگاه فرد نسبت به ازدواج ، تابع فرهنگي است که به آن تعلق دارد. اين ديدگاه، همچنين با جايگاه فرد در جامعه ، ارتباط تنگاتنگ دارد.
از طرف ديگر، مسئله مشکلات و موانع ازدواج از يک سو و آرزوها، ايده آل ها و تصويري که دختران و پسران از آينده و زندگي مشترک خود دارند، از سوي ديگر، موجب شده است که جوانان، به آساني، تن به ازدواج ندهند و به عبارت ديگر، از آن بگريزند.
عوامل بسياري در اين زمينه مؤثّرند که برخي از آنها واقعي و برخي ديگر ساخته و پرداخته ذهنيات فرد هستند. اين عوامل، عبارت اند از:
1) تحوّل در الگوهاي رفتاري
در دهه هاي اخير، در الگوهاي رفتاري خانواده ها، تحوّل جدّي اي به وجود آمده است. تغيير در الگوي مصرف، نوع پوشاک، مسکن، سطح انتظارات خانواده ها و توجّه به آراسته بودن ظاهري، موجب گرديده است که مفهوم زندگي، به طور کلّي دگرگون شود. امروزه رفاه، از مهم ترين مسائلي است که خانواده ها توجّه بيشتري به آن مبذول مي دارند.
بسياري از جوانان مي انديشند که تأمين هزينه هاي گزاف عقد و عروسي، تهيه منزل و پرداخت اجاره خانه، بسيار سخت است و از آن جا که نمي توان از عهده مخارج آينده زندگي برآمد ، بر خلاف ميل باطني، از ازدواج مي گريزند.
در پژوهش آماري صورت گرفته از ميان دانشجويان، بسياري از آنان، مشکلات مالي را از موانع ازدواج ذکر کرده اند(1) و متأسفانه تعداد اين قبيل افراد ، نسبتاً زياد است.
امروزه با توجّه به تغييرات کيفي صورت گرفته در امر ازدواج ، در مورد مهريه ، گرايش برتر جامعه ، موافقت با تعيين مهريه است امّا اغلب خانواده هاي دختران، مهريه بالايي را پيشنهاد مي کنند که معقول و منطقي نيست و معمولاً يک جوان يا حتّي يک فرد ميان سالِ شاغل در ايران، با چند سال پس انداز کردن تمامي درآمد خويش هم به سختي از عهده پرداخت آن برمي آيد. چنين تعهّدي (که طبق قوانين ايران، مرد در لحظه ثبت ازدواج ، پرداخت نقدي آن را تضمين مي نمايد)، کارايي ديگري جز ايجاد نگراني و اضطراب و دلخوري و کدورت ندارد.
تا چندي قبل، زندگي بسياري از زوج هاي جوان، در کنار پدر و مادر پسر آغاز مي گرديد امّا امروزه ، تشکيل يک زندگي بايد در محلّ جديدي باشد و همين موضوع ، توقّع دختران را از پسرها ، براي داشتن توانايي و قدرت اقتصادي، افزايش مي دهد و تأمين مالي، اشتغال و نوع شغل پسران را حائز اهميت مي کند.
2) ادامه تحصيل و تحوّل در موقعيت زنان
يکي ديگر از عواملي که موجب فرار جوانان از ازدواج شده است، گرايش به ادامه تحصيل در بين جوانان است. در جامعه امروز ايران، اغلب پسران و دختران، علاقه دارند که تحصيلات خود را ادامه دهند و برداشت بسياري از آنان اين است که ازدواج ، فرصت ادامه تحصيل را از آن ها سلب مي کند. به ويژه تحوّل موقعيت اجتماعي زنان و گرايش آن ها به تحصيلات عالي، موجب شده که در امر ازدواج جوانان، تأخير رخ دهد.(2)
خانواده ها عقيده دارند که دختر و پسر، پس از ازدواج ، به دليل پذيرش مسئوليت همسري، نمي توانند درس بخوانند و غالباً حاضر نيستند که درباره ازدواج فرزندان خود در ايام تحصيل آن ها اقدام کنند.
3) وسواس بيش از حد در انتخاب همسر
يکي ديگر از عوامل گريز جوانان از ازدواج، وسواس و احتياط بيش از اندازه دختر و پسر، در مورد همسر اينده است. افرادي که بيش از اندازه ، در اين زمينه وسواس به خرج مي دهند ، نمي توانند در مورد ازدواج و انتخاب همسر آينده خود ، تصميم قطعي بگيرند و حتي گاهي ساعتي قبل از مراسم خواستگاري يا چند روز مانده به مراسم عقد ، قول و قرارها را زيرِ پا مي گذارند و حاضر به ازدواج نمي شوند.
4) فراهم بودن زمينه ارضاي نياز جنسي در بيرون از چارچوب خانواده
بين فرار از ازدواج و انحرافات اخلاقي، رابطه اي دوسويه وجود دارد. برخي پژوهش ها نشان مي دهند که روابط آزاد بين دختر و پسر و امکان ارضاي جنسي در بيرون از چارچوب خانواده (چه به صورت مشروع و چه نامشروع) ، نياز به ازدواج را در جوانان، کم رنگ کرده است.
برخي جوانان براي ارضاي غرايز طبيعي خود ، به ارتباط آزاد با جنس مخالف، بسنده مي کنند(3) و چون اين گونه روابط، مسئوليت چنداني بر عهده فرد نمي گذارد ، خود زمينه ساز فرار دختران و پسران از ازدواج مي شود.
5) اعتقاد به داشتن زندگي آزاد
برخي از جوانان، بر اين باورند که ازدواج ، باعث ايجاد محدوديت در بسياري از خواسته ها و نيازهاي آنان مي شود و از اين رو، ترجيح مي دهند که به شکل آزاد زندگي کنند.
شايد بيشتر افرادي که ازدواج را عمل محدودکننده ي آزادي هاي فردي مي دانند ، فلسفه و حقيقت ازدواج را به خوبي درک نکرده و طرفدار آزادي به معناي غربي آن باشند و از اين رو ، حاضر نمي شوند که ازدواج کنند.
فرجام سخن
فرار از قانون طبيعت، ممکن نيست و غريزه و فطرت را نيز نمي توان سرکوب کرد. به علاوه، ميل فطري انسان به زندگي مشترک و داشتن فرزند، براي هميشه ، قابل سرکوب کردن نيست. جوامع غربي که امروزه با پيري جمعيت و عدم تمايل جوانان به ازدواجْ مواجه اند ، از طرق ديگري همچون پذيرش مهاجران خارجي، سعي در جوانْ نگه داشتن جامعه خود دارند. به علاوه، در اين جوامع، زنان و مردان ميان سال ، بدون ازدواج ، از طريق پذيرفتن فرزند خوانده ها، سعي در تشکيل خانواده دارند. دو پديده غير اخلاقي خريدن کودکان جهان سومي و قاچاق آنها به غرب و نيز زندگي کردن زن و مرد در زير يک سقف و بدون عقد ازدواج ، از ديگر تبعات کاهش ازدواج در جوامع غربي و بالا رفتن سنّ ازدواج در اين جوامع (و طبعاً بي فرزند ماندن زوجين) است.
ازدواج کردن در زمان مناسب و بدون سختگيري و وسواس، پيشنهاد عقل، دين و حتّي دانش جديد است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید