از مهمترین حالات عاطفی که نقش فوق العاده ای در رشد شخصیت کودکان دارد و وجودش ضروری حیات و دوام و بقای آنان است مسأله اعتماد به نفس می باشد. روانشناسان و علمای اخلاق آن را اساس تأمین سعادت و آسایش و آرامش انسان ها ذکر کرده اند و مربیان بزرگ و بالاتر از همه ی آنها ، انبیای الهی در طریق تأمین و تداوم آن ، راه هایی را ارائه داده و انسانها را به کسب آن توصیه فرموده اند…
غرض از اعتماد به نفس
غرض ما از اعتماد به نفس ، وجود قدرت و اتکایی مستقل در نفس است که در سایه آن ، آدمی بدون چشمداشت کمک و مدد دیگران کاری را آغاز کرده و می کوشد آن را به فرجام برساند.
ذکراین نکته ضروری است که داشتن اعتماد به نفس ، با ادعای استقلال کردن و بریدن از اتکای به خدای بزرگ فرق دارد. غرض این نیست که آدمی از خدا ببرد بلکه مقصود این است که انسان در رابطه با وظیفه ای که خدا برایش معین کرده است با قوت قلب و با بهره گیری از لیاقت و مهارت و استعدادش به پیش رود و به گدایی و در یوزگی دیگران نیفتد و از آنها نخواهد که کار او را انجام دهند ؛ یا در رابطه با مشکل ، راه عجز و لابه در پیش نگیرد و به این و آن متوسل نشود ؛ تنها به قدرت و عملکرد خود ، آن هم تحت ضوابط و فرامین الهی تکیه کند.
ما به خدا اعتقاد و اتکاء داریم، می دانیم در گرفتاری ها و مشکلات و درانجام وظیفه ، او یاریگر ماست. ولی انتظار نداریم که خداوند به جای ما آشپزی و معماری کند، و یا برای ما کارخانه و کشاورزی راه بیندازد. در انجام دادن این وظایف باید قائم به نفس بود و به توان و اراده خود کار کرد و به پیش رفت.
براین اساس می خواهیم با پرورش اعتماد به نفس ، در افراد قدرت و توانی پدید آوریم که شخصاً به کار خویش قیام کنند بدون این که خود را از خدا بی نیاز بدانند. سعی بر این است که فرد حسابش را از مردم جدا کند و به همت خود متکی باشد و از قدرت و اراده خود استفاده کند نه از توان دیگران.
ضرورت وجود اعتماد به نفس
با این توجیه ، وجود اعتماد به نفس در افراد ، به ویژه پایه گذاری آن از همان دوران کودکی ضروری است و این ضرورت هم در رابطه با گذران امور مربوط به حیات روزمره است و هم در رابطه با سلامت روانی و رشد و امکان کسب کمال.
فرزندان ما نیازمند اعتماد به نفس اند تا در سایه آن بتوانند راه خوشبختی خود را هموار کنند. به هر میزان که کودکان ما بیشتر رشد کنند و بیشتر با مسائل و دشواری های زندگی مواجه گردند نیاز آنها به اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد . پس مقدمات این امر باید از هم اکنون فراهم گردد.
درایجاد اعتماد به نفس علاوه بر تقویت جنبه های ایمانی ، ضروری است حرکات و رفتار و عملکردهای کودک را تحت رهبری والدین و مربیانی مطمئن قرار دهیم تا در ضمن هدایت بتوانند خصایص اخلاقی مطلوب را در وی به وجود آورند و او را به سوی مقصد مورد نظر جهت دهند.
زیان عدم اعتماد به نفس
ارزش پرورش کودکان و ایجاد زمینه اعتماد به نفس را در آنان هنگامی می توان دریافت که بدانیم عدم آن موجب پیدایش چه عوارض و دشواری هایی است. بهتراست در این زمینه به دو نمونه توجه کنیم:
1- جنبه فردی
به نظر ما اگر طفل فاقد اعتماد به نفس باشد ، در حال و آینده زندگی ناخوشایندی خواهد داشت. در کارها نیازمند است که به دیگران اتکا کند و برای جلب نظر دیگران ناگزیر است به نحوه ی خود را مورد پسند آنها قرار دهد که این خود منشاء بسیاری از لغزش هاست.
شخصیت موجود چنین افرادی به مراتب پائین تر از شخصیت واقعی آنهاست و برای همین آنها دچار احساس حقارت و تحت تأثیر عوامل مأیوس کننده هستند. امری که تدریجاً سبب خواهد شد که آنان امکانات طبیعی حیات را از دست بدهند و در معرض ابتلای بیماریهای عصبی و روانی قرار گیرند. چنین افرادی در سنین نوجوانی آرزوی مرگ دارند و می خواهند بمیرند و درد و رنج حقارت را تحمل نکنند.
2- جنبه اجتماعی
کودکان و حتی همه ی آنهایی که اعتماد به نفس ندارند از معاشرت با دیگران پرهیز می کنند و گمان دارند در این زمینه دچار ضرر و زیان خواهند شد. وقتی هم معاشرتی دست دهد جرأت و اعتمادی ندارند تا استقلال رأی و نظر خود را حفظ کنند، روحیه متزلزل شان آنها را وادار به تبعیت و تسلیم در برابر دیگران خواهد کرد ، امری که معلوم نیست همیشه به سود آنان باشد.
این افراد دوست ندارند در میان جمع حاضر شوند از آن جهت که مبادا نقاط ضعف شان علنی گردد و بی اهمیتی شان برملا و آشکار گردد. به دیگران بی اعتمادند و به صداقت و صفای هیچکس اعتماد ندارند. از مورد سئوال قرار گرفتن می گریزند، مزاحم والدینند، در همه کارها به آنان مراجعه می کنند، استقلال رأی و رفتار ندارند، می خواهند دیگران شروع کنند و آنها دنباله رو باشند، جرأتشان مرده و پیشروی شان ملاحظه کارانه و کند است.
برخی از نشانه های کودک بی اعتماد:
– از خود و شخصیت واقعی خود گریزانند و دوست دارند از خود شخصیتی دروغین بسازند و معرفی کنند.
– خودستائی دارند و گزافه گو هستند و خود را بالاتر از آنچه که هستند معرفی می کنند.
– سعی دارند نقاط ضعف خود را بپوشانند.
– خجالتی و کمرو هستند و از این بابت انزوا طلبند و دوست دارند شریک درد پیدا کنند.
– به پنهان کاری راغبند، تا عیوب عملکردشان آشکار نشود حتی در حضور پدر و مادر که محرم رازند.
– از هر فرصت برای مقایسه خود با دیگران استفاده می کنند تا دریابند که در چه وضعیت و مقامی هستند.
– دچار وسوسه و اضطرابند و به همین دلیل ممکن است دچار شب ادراری باشند و یا خواب راحت نکنند.
– عصبی هستند و در مقابل انتقاد ، حساسیت از خود بروز می دهند و گمان دارند همه دشمن آنها هستند.
– اصرار دارند ثابت کنند که افرادی با ارزشند و آرزو می کنند وضعی پیش آید که خود را نشان دهند.
– از جمع گریزانند تا مبادا مورد عیبجوئی و نقد قرار گیرند و بدین خاطر خود به سراغ کسی نمی روند.
– اگر عمل ناروایی از دیگران ببینند آن را برای خود مجاز می شمارند و به همان دلیل ، تن به چنان کاری می دهند.
– در برابر کمترین تلخکامی احساس کسالت می کنند و اشک می ریزند و سعی دارند دیگران به آن پی نبرند.
– از جنب و جوش و فعالیت بسیار بیزارند و از مشکل و دشواری گریز دارند.
– از آنها که مورد مقایسه او هستند بیزار هستند و سعی دارند آنان را تحقیر کنند. شوخی می کنند و قادر به تحمل شوخی متقابل نیستند و از این بابت دوستدار روابط یک طرفه هستند.
– از مسخره کردن دیگران و سقوط و لغزش آنها احساس لذت می کنند و نیز از ابهام و هراس دیگران.
– از شنیدن داستان های حزن آور مسرور می شوند و صحنه های غم انگیز گوئی برایشان موجب عقده تکانی است.
– با همه نیازی که به والدین خود دارند ، دوست ندارند والدینشان آنها را تحت اختیار بگیرند.
حالات فرد فاقد اعتماد به نفس
حالات فردی که به خود اعتماد ندارد به گونه ای است که خود را در این دنیای بزرگ تنها احساس می کند و گمان دارد مورد نفرت دیگران است. به همین دلیل میل به انزوا دارد و در اجتماع نمی تواند تصمیم گیری کند و اگر هم تصمیم بگیرد قدرت اجرا ندارد.
او برای خود دنیای خیالی تصور می کند. دنیائی که در آن قدرت دارد، زیباست و او در آن پیروز است و قادر به انجام دادن هر امری است و می تواند کار وتلاشی مثبت داشته باشد. ولی درجنبه عمل در می یابد که همه آرمانش در حال زوال و فناست ؛ او از زندگی لذتی نمی برد و به زندگی امیدوار نیست.
او گمان دارد که سراسر وجودش عیب است، به همین نظر فکر و اندیشه ای مشوش دارد، کمتر می خندد، هرگز خود را آن چنان که هست نشان نمی دهد. تصورش این است که دیگران با او نفاق می ورزند و یا از عدم صداقتشان سر در نمی آورد. خود را فاقد قابلیت و خیلی ضعیف تر از آنچه که هست می پندارد.
به خاطر بی اعتمادی به خود ، موضع او در برابر حوادث ، موضعِ گریز است. هر حادثه ای که در زندگی برایش پدید آید برای او یک نقطه منفی است و خطرآفرین ؛ مختصر شکست خود را بزرگ کرده و از آن احساس اضطراب می کند که این حالت خود موجد دشواری های دیگری است.
علل عدم اعتماد به نفس
به علت نتایج زشت و خانمان برانداز عدم اعتماد به نفس ، ضروری است منشاء و علل ، یا ریشه ها و انگیزه های آن نیکو شناخته شود تا امکان رفع و جبران آن موجود باشد. در جنبه شناخت علل می توان موارد زیر را مطرح کرد:
1- در ارتباط با خود
علل و انگیزه هایی که به خود فرد مربوط می شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از:
– وقایع تلخ و دلسرد کننده که موجبات ناراحتی و نگرانی هستند و در نتیجه عدم اعتماد به نفس را پدید می آورند.
– ناکامی ها و محرومیت ها به ویژه در آنچه که مورد علاقه شدید کودک می باشد.
– شکست های متوالی و خرد کننده که سبب دلمردگی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس می شود.
– تداوم بدبینی ها و گله مندی ها راجع به زندگی و مسائل و دشواری های آن.
– وجود ترس و دلهره از افشا شدن رازی که به زندگی و سرنوشت فرد بستگی دارد.
– بیماری مداوم درونی ویا جسمانی که سبب درد و رنج و موجد بدبینی هاست.
– نقایص و نارسایی های جسمانی که سبب احساس حقارت واحیاناً عدم کارآمدی می شود.
– ترس از حقیر و بی مقدار شدن به علت احساس خلاء و فقر در درون خود.
– وجود گیجی و سردرگمی به علت تعدد وظایف ، مشکلات و دشواری ها.
2- خانواده
در این زمینه نیز علل و انگیزه های بسیاری وجود دارد که سبب پیدایش بی اعتمادی و سرکوب شدن اعتماد به نفس در کودکان می شود و اهم آنها عبارت اند از:
– وجود تبعیضات درخانواده و توجه فوق العاده والدین به یک کودک و مهمل گذاشتن حق کودک دیگر.
– به رخ کشیدن ضعف ها و عیوب کودک و سعی در بزرگ کردن آن و تحقیر کودک بدان طریق .
– آشکار کردن عیوب و افشا کردن لغزش های او درحضور کسانی که کودک در نزد آنها از احترامی برخوردار است.
– استبداد والدین و تحمیل نظرات خود بر طفل بدون در نظر گرفتن توان تحمل او.
– مراقبت شدید والدین از کودک به گونه ای که او را شدیداً به خود وابسته نمایند.
– مقایسه کردن کودک با فرد یا افراد دیگری که طفل توان رسیدن به آنها را ندارد.
– سرزنش های افراطی به گونه ای که طفل را از خود و لیاقت خود نومید کند.
– قرار دادن کودک لوس و نازپرورده در محیطی که او را نیکو تحویل نمی گیرند.
3- اجتماع
درایجاد اعتماد به نفس و یا درعجز و زبونی انسان ، محیط اجتماعی فوق العاده مؤثر است . در واقع علت بسیاری از رشدها و سقوط ها را دراین بخش باید جستجو کرد. کودک علاقه مند به حفظ خود و جلب نظر و احترام برای خویش است و در آن هنگام که نتواند خود را حفظ نماید و تلاش خود را در این رابطه بی ثمر می یابد ، تدریجاً اعتماد به نفس را از دست می دهد.
در محیطی که مظلوم لگد کوب شود و کسی ظالم را سرکوب نکند، در محیطی که جز از طریق سازش نتوان به پیش رفت و کودک همه خواسته های خود را بر باد رفته احساس می کند، در اجتماعی که بی اعتنائی به طفل به میزانی باشد که طفل خود را حقیر و بی مقدار احساس نماید ، کودک اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد و در برابر شخصیت واقعی خود خجل و شرمنده می شود. اندیشه خودنمائی و بزرگ منشی را از دست داده و اعتماد به نفس او فروکش خواهد کرد.
برخی از عواملی که بی اعتمادی را تشدید می کنند:
– اضطراب و دلواپسی به هرعلت و انگیزه ای که پدید آید و به ویژه در کودک ریشه دار شود.
– خستگی بسیار، ناشی از کار فوق العاده، بخصوص در آنچه که به نظر طفل بیهوده و بی ثمر آید.
– بی خوابی های مداوم ، خواه به علت کار و خواه به علت اضطراب و نگرانی.
– تحمل اجباری سلطه ها از والدین و مربیان و یا از مدرسه و معلم و ناظم.
– دیدن ترحم بسیار از دیگران که حاصل آن احساس زبونی و درماندگی خواهد بود.
– عادت داشتن به توقع به گونه ای که همیشه کار او را دیگران انجام دهند.
– ضعف جسمانی و احساس درد و رنج مداوم که ناشی از احساس ناتوانی وزودرنجی است.
– وجود احساس حقارت به هرعلت و اندیشه ، بویژه زمانی که درد او ریشه دار گردد.
– مواجه شدن با امری خلاف توقع ، مثل این امر که کودک خود را مورد احترام حساب کند ولی مواجه با بی اعتنائی شود.
لزوم ایجاد اعتماد به نفس
ما معقتدیم به هر میزان که اعتماد به نفس را در فرد گسترش دهیم به نفع اوست. باید کوشید کودک بر احساس حقارت خود غلبه کند و زندگی خود را از مهمل و فلج بودن نجات دهد.
اصل بر این است که طفل به خود اعتماد و اتکا داشته باشد و کارهای مربوط به خود را شخصاً انجام دهد . وضع کار و حالش باید به گونه ای باشد و به جائی برسد که برای خود لیاقت و کمالی احساس کند و به مزایای بیشتری از نظر امنیت و آسایش دست بیابد.
ما در جامعه افرادی را می شناسیم که برای شرکت در امری دست به دامان این و آن می شوند و منتظرند همه یک کار را شروع کنند تا آنها هم به همان کاراقدام نمایند. همه فریاد بزنند تا او هم فریاد بزند و این امر بدان خاطر است که اعتماد به نفس ندارد . وجود چنین امور و زمینه هائی است که ایجاد اعتماد به نفس و پرورش آن را در کودکان لازم می سازد.
امکان ایجاد آن
خوشبختانه امکان ایجاد اعتماد به نفس و پرورش آن در کودکان وجود دارد . بخصوص در این مورد که خود کودک خواستار آن است. کودکان خواستار استقلال هستند و در طریق وصول و دستیابی به آن ناگزیرند اعتماد به نفس را در خود پدید آورند.
کودکانی که در زندگی با شکست هائی مواجه شده اند و اعتماد به نفس خود را از دست داده اند ، خود دچار نگرانی هستند و می خواهند به هر صورتی است از این وضع بیرون آیند و به اعتماد به نفس دست یابند . اینان خود را دوست دارند و این علاقه مندی در آنان وجود دارد که موقعیت خود را حفظ کنند و اعتماد به نفس خود را به دست آورند و والدین و مربیان وظیفه دارند با استفاده از این امکان ، او را به جهتی که مورد نظر است هدایت کنند و زمینه اعتماد را در او تقویت نمایند.
سنین آمادگی
کودکان از همان اوان کودکی خواستار استقلال و در جستجوی راه آزادی هستند و دوست دارند به خود متکی باشند . این خواستاری در همه کودکان وجود دارد، حتی در آنها که فوق العاده ضعیفند. از حدود چهار سالگی این تمنا در آنها آشکار می شود ، متکی به نفس و مفتخر به آن هستند و به کارهایشان هم با دید اعجاب و تحسین می نگرند.
از حدود پنج سالگی او به خود بیشتر توجه می کند و سعی دارد کمتر تحت تأثیر القائات قرار گیرد. در شش سالگی ممکن است به مادر پیشنهاد کند که اگر خواست به جایی برود او خانه را نگهداری خواهد کرد و در فاصله سنی چهار تا هفت سالگی اعتماد به نفس در او مستقر می شود، حالت خودگرایی او سبب می گردد که به کارهای شخصی ، فوق العاده توجه نماید و از دیگران روی گردان شود.
از حدود سنین پس از هفت سالگی اعتماد به نفس در او ریشه دار شده و حتی کودک را به فرماندهی و امر و نهی وا می دارد. میل دارد در امور ، دخالت و اظهارنظر کند و برای حل مشکلات شخصاً اقدام نماید. اعتماد به نفس او همراه با خود نمایی و خودبینی است و می کوشد هر روز از روز قبل تواناتر و کامل تر شود ؛ و از وضعی که در آن است و هم از وابستگی های گوناگونش به پدر و مادر نجات پیدا کند و البته این والدین و مربیان کودکند که می بایست چنین موجباتی را فراهم سازند.
طریق پرورش اعتماد به نفس
سخن این است که برای پرورش اعتماد به نفس در کودکان ، چه اقداماتی در مورد با کودک لازم است؟ چه مراقبت هایی در خانواده باید به عمل آید؟ و مدرسه در این زمینه چه وظایفی دارد؟ در اینجا مختصراً به بررسی این جوانب می پردازیم.
1 – اقدامات در رابطه با کودک:
الف – دادن آگاهی و آموزش: این نخستین گام ، و مقدمه اعتماد به نفس است. کودک باید خود را و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد. از آنچه که دراطرافش می گذرد و در شخصیت و سرنوشت او مؤثر است آگاه باشد و به او تفهیم گردد که راه زندگی چیست؟ در پیشامدها و وقایع چه باید بکند و در برابر امور و مسائل چگونه موضع بگیرد.
وسعت اطلاعات در اعتماد به نفس کودک مؤثر است و می تواند عامل و سببی برای تسلط بیشتر فرد برخود باشد و ثبات شخصیت او را موجب گردد. همچنین ضروری است به او وسعت دید و نظر بدهیم که تنها محدوده خود را نبیند؛ بداند که دیگران هم آدمند و کار و برنامه ای دارند.
ممکن است کودک در زندگی حال و آینده دچار شکستی شود. باید این آموزش به او داده شود که از شکست نهراسد و با مختصر افتادگی جرأت خود را از دست ندهد؛ با قدرت اراده، با تلقین به خود و با القاء این اندیشه که من شجاعم، نمی ترسم و به پیش خواهم رفت ، از جای برخیزد.
ب- واداشتن ها :
کودک باید وادار شود به- زندگی در میان جمع و مشارکت در امور اجتماعی و اظهار نظر و تصمیم گیری.
– تسلط برخود و مدیریت خود، به گونه ای که در برخوردها و پیشامدها ، خود نگه دار و برخود مسلط باشد.
– پذیرش خود در عین زشتی یا زیبائی، سلامت یا بیماری ، کمال یا نقص ، بدون احساس حقارت یا غرور.
– سخن گفتن در میان جمع و نگاه کردن در چشم دیگران بدون احساس شرمساری.
– اخذ تصمیم درباره کارهای شخصی و مراقبت از خود.
– ارزیابی وضع خود در طریق شناخت و جبران نقاط ضعف خویش.
– حساسیت داشتن در برابر حوادث و جریانات و به حساب آوردن خود به عنوان عضوی از اجتماع.
– انتقاد پذیری و تحملِ شنیدن عیوبی که در او وجود دارد و کوشش به اصلاح خود پس از انتقاد.
– واقع بینی درعین هدف گرایی و دوری از تخیل و رؤیا و بوالهوسی به صورت تدریجی.
ج- اقدامات لازم:
کوشش هایی که در طریق ایجاد اعتماد به نفس درباره او باید به عمل آید بسیار و از آن جمله است: – واگذاری نقش و مسئولیتی به کودک از همان اوان کودکی در رابطه با کارهای خانه یا مزرعه یا مغازه ، به تناسب رشد بدنی و روانی.
– آموزش راه و رسم عمل و موفقیت در آن کار و برنامه ، و شیوه موفق و نیرومند شدن در کار.
– ایجاد زمینه برای موفقیت او در آن کار از طریق ارائه و عرضه امکانات مناسب (برای هر هفته چند مورد).
– تعیین حدود کار و فعالیت ، و آگاه کردن کودک از این امر که درچه مواردی ممکن است مورد سرزنش یا مورد احترام و تشویق قرار گیرد.
– افزودن میزان تجارب طفل از طریق ایجاد تنوع در کارهای او و دادن عرصه فعالیت به او.
– تعیین هدف های مرحله به مرحله در کار، در عین تعقیب هدفی دور و فوق العاده مهم، تا احساس خستگی نکند.
– بازخواست از کار و مسئولیتی که به او واگذار شده و آموزش راه جلوگیری از تکرار لغزش ها.
د- تقویت ها:
در طریق ایجاد اعتماد به نفس، به ویژه با شیوه عملی ضروری است کودک تقویت شود و والدین و مربیان به این جنبه ها توجه داشته باشند:- تقویت اراده کودک به گونه ای که پس از تصمیم گیری با جرأت به پیش رود.
– ایجاد جرأت در کودک از راه تهییج او ، به صورتی که با شهامت و جسارت به پیش رود و اعلام حمایت خود از او.
– تحسین و تقدیر از عمل ارزنده او و بیان موفقیت های او در نزد افرادی که مورد علاقه کودکند.
– دادن قوت قلب به او در موردی که خود را در بن بست می بیند و سرگردان است.
– ایجاد روح ارزشمندی در او به صورتی که خود را دست کم نگیرد و از شخصیت خود آگاه باشد.
– گشودن راه های جدید برای موفقیت او به هنگامی که همه راه ها را به روی خود بسته می بیند.
– اعلام رضایت از کاری که او خوب از عهده آن برآمده است تا ارزش خود را دریابد و به استحکام و استدلال به پیش رود.
ه – ایجاد عادات نیکو:
بخشی از تلاش ها و کوشش های مربیان باید متوجه این امر باشد که عادات خوب و پسندیده ای در کودک به وجود آورند تا در او ریشه دار شود و وضع و رفتار او را به گونه ای معتدل درآورند. اهم آن عادات عبارتند از:- عادت به آرامش و سکون از راه تذکر، تشویق و خودداری و مسلط بر خود بودن به گونه ای که زود عصبانی نشود و بر هیجان خود غالب باشد.
– عادت به پیشقدمی درکارها بدون عجله و شتاب و بدون انتظاراز پیشگامی دیگران.
– عادت به گشاده رویی و حسن برخورد، متبسم و با نشاط بودن در عین وجود غم ها و رنجها.
– عادت به کم توقعی و عدم انتظار کار از دیگران و نیز کم توقعی از این امر که لازم نیست همه انتظاراتش یک جا برآورده شوند.
– عادت به نظم و انضباط در کار، خواب و استراحت، آمد و شد، تحصیل ، و قرار دادن امور بر روی برنامه.
– عادت به کم گفتن و بیش شنیدن و فرصت دادن به دیگران که آنها هم حرف و مقصود خود را بیان کنند.
– عادت به روبرو شدن با مشکل و تحمل دشواری ها بدون شکوه و گله و ناله و انجام دادن کاری که درباره آن تصمیم گرفته است.
– عادت به بهداشت جسم و فکر و پرهیز از غیبت، سخن چینی، بدخواهی، کینه توزی و …
و – جلوگیری از:
– اضطراب و نگرانی و سلطه نفوذ آن در کودکان و نجات سریع او از این مشکل.
– سخن گفتن با شتاب و عجله که ناشی از عدم تسلط بر خویش ، و یا درهمی و اغتشاش در فکر است.
– خجلت و شرمساری بدون دلیل که ناشی ازعدم تسلط بر خویش و ترس از آبروریزی است.
– انزواجویی و کناره گیری و گوشه گیر بودن که معمولاً به خاطر ترس از مورد سئوال واقع شدن و آبروریزی است.
– پر حرفی و زیاده گویی و اظهار نظر درباره اموری که در حد توان فکری و استعداد او نیست.
– نفاق و دورویی با خود و دیگران به گونه ای که درون و بیرونش یکی باشد و آن چیزی را بگوید و عمل کند که باور دارد.
– یأس و نومیدی درموفقیت و رسیدن به مقصد و جلوگیری از افسردگی و دلمردگی برای اندیشه در اموری که هنوز واقع نشده اند.
– خوشحالی بی اساس که ناشی از تعریف و تمجید تملق گونه دیگران است.
ن – منع از:
– افسردگی و عدم حساسیت در اموری که فرد را از حال تعادل خارج کرده و به صورت موجودی بی خاصیت و بی ارزش در می آورد.
– حسادت و بدخواهی نسبت به دیگران و ناراحت شدن از موفقیت افراد .
– کینه ورزی نسبت به افرادی که مثلاً درباره او بدگویی کرده اند . اوباید وادار شود دل خود را از آن کینه خالی نماید.
– وابستگی بسیار که خود سبب پیدایش ابتلائات بعدی بسیار خواهد شد که از جمله آن بی ارادگی و به صورت آلت و ابزار درآمدن است.
– شکوه از زندگی و گفتن درد خود به دیگران ، با توجه به این امر که کسی نمی تواند مشکل او را حل کند.
– تملق گویی و تعریف بیجا و زیاده از حد از دیگران ، که این خود نشان عدم اعتماد به نفس است.
– بدبینی به ویژه هنگامی که مواجه با شکستی شده تا گمان نکند که دیگر همه چیز تمام شده است.
– غرور مخصوصاً به هنگامی که مورد تشویق قرار گرفته و می خواهد به خود سستی راه دهد و از کوشش خود بکاهد.
– احساس حقارت به گونه ای که خود را کوچکتر از آنچه که هست پندارد و گمان کند که موجودی کم ارج و یا بی بهاست.
ی – رهائی دادن از:
– تردیدها و وسوسه هائی که او را گرفتار کرده اند خواه درجنبه حیات شخصی از عقاید و غرایز و رفتار، و خواه در حیات جمعی.
– فرار و گریز از مشکلاتی که در سر راه او قرار دارند و رسیدن او را به مقصد مانع می شوند.
– بلاتکلیفی های اخلاقی و نداشتن اصول و ضوابط برای زندگی کردن و خود را مورد توجه قرار دادن.
– خستگی بسیار که ناشی از فشار کار است و موجبات افسردگی را فراهم می آورد. ( در این موارد برای او تنوع ایجاد کنید.)
– عقاید و افکار غلط که سبب آلودگی ها و گرفتاری هایی خواهد شد و زندگی او را به خطر خواهد انداخت.
– قیود بی حساب و خسته کننده که ملال آفرینند وطفل از آن احساس دلسردی و دلتنگی می کند.
– غم و اندوه بسیار که جان او را می خورند و نمی گذارند کودک از زندگی لذت ببرد.
– ترس و اضطراب که آدمی را دچار مرگ زودرس می کند و در مواردی حالت تسلیم به او می دهد که خطر آفرین است.
ادامه دارد …
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید