خانم م بانوی تازه مسلمان انگليسی الاصل خانه دار مشهد
از زمانی كه اينجانب به دين مقدّس اسلام مشرّف شدم، حجاب يكی از چيزهای با ارزشی است كه از اسلام به دست آورده ام.
لذا از همان ابتداء سعی نمودم تا به طور كلی با قوانين اسلام مخصوصا قوانينی كه شامل حال زنان میشود، آشنا شوم.
در نتيجه پس از مطالعه و درك مسئله حجاب، آن را پذيرفته و تا حدودی احساس امنيت نمودم (احساسی كه در زمان قبل از داشتن حجاب، خيلی كم با آن مواجه شده بودم) و بدينوسيله تصور كردم كه میتوانم خود را از گزند دنيای ظالم و همچنين از جامعه ای كه شخصيت زن در آن به اندازه ظاهر و بازوی او اهميت ندارد، حفظ نمايم.
با اينكه كاملاً به ارزش امنيت درونی كه در من ايجاد شده بود پی نبرده بودم، ولی هيچ مشكلی قادر نبود كه عقيده و تصميم مرا در باره حجاب عوض نمايد. با وجود اينكه پس از پوشيدن حجاب، اندكی از تحرك و راحتی من كاسته شده بود ولی در مقايسه با مشكلات قبل از حجاب، اين موضوع نمی توانست برای من مهم جلوه نمايد.
همان طور كه اشاره نمودم در جامعه ای كه من متولد شده بودم، برای زنان جز يك پوسته خالی ظاهر، چيز ديگری باقی نمانده است.
تمام زنان و يا حداقل بيشتر آنان میدانند كه اسير ظاهر خود گشته اند و با اينكه اين اسارت، آنها را از پا درآورده است ولی چاره ای ديگر ندارند، زيرا در چنين اجتماعی (منظور اجتماع غرب) راهی ديگر برای آنها وجود ندارد.
من به نوبه خود میديدم كه رفتار و لباس پوشيدن زنان غرب، همه چيز را از مسير راست خود منحرف میكند.
قبل از پوشيدن چادر، وقتی به خيابان میرفتم احساس میكردم كه يكی از كالاهای عرضه شده در آن فروشگاهها میباشم.
حتی در هنگام قدم زدن متوجه تماشاگرانی میشدم كه مانند خريدار، به منظور ارضاء لذائذ نفسانی خود برای زنان بها تعيين مینمودند، و به اين دلايل من خود را در حجاب محصور نمودم.
پس از آمدن به ايران خداوند معلمين حقيقی را به عنوان يك موهبت و نعمت به من اعطا كرد كه مسلما پيشرفت من بدون وجود آنها غير ممكن بود...
انديشه قم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید