راسل درباره زناشوئي و اخلاق ميگويد : '' كسانيكه هرگز از وحدت صميمانه و عميق رفاقت پرشور يك عشق طرفيني بوئي نبرده اند ، در حقيقت شيريني جنبه هاي زندگي را نچشيده اند و بي آنكه خود بدانند محروميت از آن ، عواطف آنان را بسوي قساوت ، حسادت و زورگوئي سوق ميدهد '' .
معمولا گفته ميشود كه مذهب دشمن عشق است ، باز طبق معمول اين دشمن اينطور تفسير ميشود كه چون مذهب ، عشق رابا شهوت جنسي يكي ميداند و شهوت را ذاتا پليد ميشمارد ، عشق را نيز خبيث ميشمارد .
ولي چنانكه ميدانيم اين اتهام درباره اسلام صادق نيست ، درباره مسيحيت صادق است ، اسلام شهوت جنسي را پليد و خبيث نمي شمارد تا چه رسد به عشق كه يگانگي و دوگانگي آن با شهوت جنسي مورد بحث و گفتگو است .
اسلام محبت عميق و صميمي زوجين را به يكديگر محترم شمرده و به آن توصيه كرده است و تدابيري به كار برده كه اين يگانگي و وحدت هر چه بيشتر و محكمتر باشد .
نكتهاي كه در اينجا هست و از آن غفلت شده اين است : علت اينكه گروهي از معلمان اخلاق با عشق از نظر اخلاقي به مخالفت برخاستهاند و لا اقل آنرا اخلاقي نشمردهاند ضديت عقل و عشق است . عشق آنچنان سركش و نيرومند است كه هر جا راه پيدا ميكند به حكومت سلطه عقل خاتمه ميدهد ، عقل نيروئي است كه به قانون فرمان ميدهد و عشق باصطلاح تمايل به آنارشي دارد و پابند هيچ رسم و قانوني نيست ، عشق يك نيروي انقلابي انضباط ناپذير آزادي طلبي است ، عليهذا سيستمهائي كه اساس خود را بر پايه عقل گذاشتهاند نميتوانند عشق را تجويز كنند . عشق از جمله اموري است كه قابل توصيه و تجويز نيست ، آنچه در مورد عشق قابل توصيه است اين است كه اگر به حسب تصادف و به علل غير اختياري پيش آيد ، شخص بايد چگونه عمل كند تا حداكثر استفاده را ببرد و از آثار مخرب آن مصون بماند .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید