غریزه حیا
خصیصه حیا و شرم به طور طبیعی، در زن بیش از مرد وجود دارد. به همین دلیل است که زن فطرتا و از روی طبع و غریزه، میل به پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد و از برهنگی دچار اضطراب میشود. شواهد فراوانی در اسلام بر فطری و غریزی بودن حیا برای زن وجود دارند و علاوه بر اینکه قرآن به این مطلب اشاره کرده، از نظر روانشناسی، زیستشناسی و جامعهشناسی نیز قابل اثبات است.
1. دیدگاه اسلام درباره حیای زن
قرآن در داستان حضرت آدم و حوّا، پس از اینکه میفرماید آنها فریب شیطان را خوردند و از درخت ممنوعه تناول کردند، میفرماید: (فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ) (اعراف: 22)، و هنگامی که از آن درخت چشیدند، زشتیها و قسمتهای پنهان اندامشان بر آنها آشکار شد و (به سرعت) شروع به قراردادن برگهای درختان بهشتی بر خود کردند تا آنها را بپوشانند.
از این داستان، به روشنی میتوان فهمید که آدم و حوا هنگام برهنه شدن، مضطرب و پریشان شدند؛ زیرا برای رهایی از این حالت، به برگهای درختان پناه آوردند و خود را با آنها پوشاندند و صبر نکردند تا لباس مناسبی به دست آورند. این در حالی است که اولا، آنها همسر یکدیگر بودند و جایز بود در مقابل هم برهنه شوند. ثانیا، هیچ کس در آنجا نظارهگر آنها نبود تا شرمندگیشان به خاطر او باشد. ثالثا، چون اولین انسان بودند، پوشش برای آنها جنبه اکتسابی هم نداشت. بنابراین، تنها دلیل اضطراب ایشان از برهنگی، فطری بودن حیا در آنها بود و چون برهنگی خلاف فطرت است، اضطرابآور است.30
اگر کسی بپرسد، از این آیات به دست میآید که «کشف عورت» خلاف فطرت است، نه «کشف حجاب»، در پاسخ گفته میشود: اولا، قرآن در اینجا سخن از کشف «سوءة» دارد. «سوءة» در لغت، به معنای چیزی است که انسان از آشکار شدن آن ناراحت میشود.31 بنابراین، منظور قرآن از کلمه «سوءة» در سوره اعراف، آیههای20 (سَوْءَاتِهِمَا)، 22( سَوْءَاتُهُمَا)، 26(سَوْءَاتِکمْ) و 27(سَوْءَاتِکمْ)، جاذبههای جنسی آدم و حواست؛ زیرا در آیه 26 همین سوره، خداوند از لباسی که «سوءات» انسان را میپوشاند، به «لباس تقوا» تعبیر کرده است و میفرماید: (یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیکمْ لِبَاسا یوَارِی سَوْءَاتِکمْ وَرِیشا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ.) و امام باقر(علیهالسلام) آن را به «لباس عفاف» تعبیر میکند. «وَ اَمّا لِباسُ التَّقْوی فَالْعِفافُ.» 32از این روایت معلوم میشود لباس عفاف یا پوشش عفیفانه به پوششی گفته میشود که جاذبههای جنسی انسان را بپوشاند، نه فقط عضو تناسلی را، و در واقع، علت اضطراب آدم و حوا، از بین رفتن عفاف و آشکار شدن جاذبههای جنسی آنان بود.
ثانیا، جاذبههای جنسی زن و مرد متفاوتند. در مرد، فقط اعضای تناسلی، یا حداکثر بین ناف تا زانو، دارای جاذبه جنسی است (چنانکه بعضی از روایات آن را تأیید میکند)،33 ولی در زنان، تمام بدن دارای جاذبه جنسی است. بنابراین، از این دو مقدّمه میتوان به روشنی استدلال کرد که هرگونه برهنگی زن، به نظر قرآن، در تضاد با فطرت اوست و موجب اضطراب او میشود. به همین دلیل است که فریضه حجاب مخصوص زنان شده است و حجاب مردان در حد پوشیدن عضو تناسلی یا حداکثر بین ناف تا زانو میباشد.
در تأیید مطلب مزبور، یعنی اثبات مقدّمه اول، که منظور از «سوءة» جاذبه جنسی است، میتوان گفت: کلمه «عورت»34 نیز مانند کلمه «سَوءَه» به معنای جاذبه جنسی میباشد که در تعابیر دینی در مورد بدن زن به کار رفته است. در سوره نور آیه 31 فرمود: بر زنان لازم نیست در مقابل کودکانی که از «عورت» زنان ـ یعنی از جاذبههای مربوط به زنان ـ آگاه نیستند، حجاب داشته باشند.35 همچنین در روایتی، علت وجوب پوشش زن را عورت بودن او معرفی میکند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «بدن زن عورت (دارای جاذبه جنسی) است که خانهاش پوشش آن است.»36 معلوم است که کلمه «عورت» در اینجا نمیتواند به معنای خاص آن باشد، بلکه کنایه از آن است که بدن زن دارای جاذبه جنسی است و بهترین پوشش برای آن، بودن زن در خانه و کمتر ظاهر شدن در برابر نامحرم است.
بنابراین، چه در داستان آدم و حوا و چه در موضوع حجاب، تعبیر قرآن و روایت از بدن زن به «سوءة» و »عورت« دال بر این است که زن از برهنه کردن بدنش دچار ناراحتی و پریشانی و بلکه اضطراب میشود و این نشانه فطری بودن حیا و در نتیجه پوشش و حجاب برای زن است.
از شواهد دیگر فطری بودن صفت حیا در زن، داستان حضرت مریم(س) و حضرت یوسف(علیهالسلام) است. قرآن در قصه حضرت مریم(س)، پس از اینکه میفرماید: مریم به اعجاز الهی، باردار شد و برای اینکه مردم نادان او را به فحشا و بیعفتی متّهم نکنند، از آنان فاصله گرفت تا دور از آنها وضع حمل کند، میفرماید: (یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکنتُ نَسْیا مَّنسِیا) (مریم: 23) (مریم آنقدر ناراحت شد که) گفت: ای کاش پیش از این، مرده بودم و بکلی فراموش میشدم! این سخن حاکی از نهایت پریشانی و ناراحتی زنی است که احساس می کند از نظر مردم، حیا و عفتش لکهدار شده است، از اینرو، آرزوی مرگ میکند. این نشان میدهد حیا تمام وجود اوست که با رفتن آن، جانش هم در حال از بین رفتن است و این غیر از فطری بودن حیا، دلیل دیگری ندارد. از این بیان معلوم میشود وقتی حیا در زن فطری باشد، پوشش و حجاب، که لازمه حیاست، نیز فطری خواهد بود؛ زیرا امکان ندارد زنی دارای حیا باشد و آنگاه اجازه دهد نامحرم از نگاه کردن به بدن او لذت ببرد. به عبارت دیگر، ظهور و تبلور حیا در زن، به پوشش مناسب است. در واقع، عامل اصلی گرایش زن به حجاب و پوشش، تأمین یک نیاز درونی و فطری به نام حیا و شرم است.
همچنین قرآن در قصه حضرت یوسف(علیهالسلام) به حرکت فطری زن عزیز مصر اشاره میکند که وقتی خواست از یوسف کام بگیرد، درها را بست (وَ غَلَّقَتِ الاَبْوابَ) (یوسف: 23) تا کسی شاهد او نباشد. امام زینالعابدین(علیهالسلام) میفرماید: در این هنگام، آن زن با پارچهای روی بت خود را پوشاند. یوسف از او پرسید: چرا این کار را کردی؟ گفت از بت حیا میکنم.37 یوسف گفت: تو از بت حیا میکنی، ولی من از خدا حیا نکنم؟ از این موضوع مشخص میشود که حیا امری فطری است؛ زیرا هر زنی به طور فطری و غریزی، چنین احساسی دارد.
همچنین در بعضی روایات آمده است که خداوند حیای زن را نُه برابر حیای مرد قرار داده؛ حضرت امیر(علیهالسلام) فرمود: «خداوند ـ عزّوجل ـ شهوت جنسی را ده قسمت آفرید. نُه قسم آن را در زنان قرار داد و یک قسم آن را در مردان؛ و اگر خداوند ـ عزّوجل در آنها به اندازه شهوت جنسیشان حیا و شرم قرار نمیداد، هر آینه به هر مردی نُه زن آویزان (وابسته) میشد.»38
در روایت دیگری، حیای زن را از این هم بیشتر میداند. ابو بصیر میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: «شهوت جنسی زن نود و نُه برابر مرد است، اما خداوند بر او حیا قرار داده است.» از این دو روایت استفاده میشود که در طبیعت و آفرینش زن، حیا بیش از مرد قرار داده شده و این از خصایص عَنْ ابی بصیر، قالَ سَمِعْتُ اَباعَبْدِاللّه (علیهالسلام) یقولُ: «فُضِّلَتِ الْمَرْأَةُ عَلَی الرَّجُلِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ مِنَ اللذَّةِ وَ لکنَّ اللّهَ اَلْقی عَلَیها الْحَیاءَ.»39 فطری اوست.
2. دیدگاه زیستشناسی و روانشناسی درباره حیای زن
زیستشناسان و روانشناسان هم به فطری بودن حیا در زن (و بلکه در جنس ماده) اذعان دارند. دکتر فخری، فیزیولوژیست مصری، در اینباره میگوید: «اصل و مبدأ احساس حیا، همان احساس حیوانی جنس ماده در مورد حیاست و به همین جهت میبینیم نوعا احساس حیا در زنان از مردان قویتر است».40
مودودی نیز پس از شرح مفصّلی درباره اینکه تجاذب جنسی در انسان دایمی است، مینویسد: «در طبع زنان، در مقابل شهوت و جاذبیت جنسی، حیا و احتشام و امتناع نیز به ودیعت نهاده شده است، که در هر زنی کم و بیش وجود دارد. بدون شک، این غریزه امتناع و فرار در جنس ماده حیوانات دیگر نیز ظهور دارد، ولی در جنس ماده انسان بیشتر و شدیدتر است و این شدت به وسیله وضع غریزه حشمت و حیا در روان او، افزون گشته است».41
برخی از روانشناسان معتقدند: حیا با آفرینش زن به هم آمیخته است و تطوّرات جسمی دوران بلوغ، که معمولا با بروز حالت روحی و روانی گوناگونی همراه است، عامل درونی حیا را به نمایش میگذارد. کتاب طبایع زنان درباره وضعیت روحی و روانی پسران و دختران در دوران انتقال از کودکی به نوجوانی (دوران بلوغ) مینویسد: «فرق بین این دو جنس خیلی زیاد است؛ مثلا، دختر در این سن متانت خویش را دارد و در نهایت، رشد و وقار زندگی مینماید، در حالی که پسر سالهای دراز دیگری لازم دارد تا عاقل گردد.»42 سپس در مورد آثار بلوغ در دختران میگوید: «خجالت در او (دختر) زیاد و تأمّلش در حرکات و اطوار خویش فوقالعاده گردیده و میلش به انفراد و تنهایی زیاد خواهد شد.»43
بنابراین، وقتی حیا در زن فطری باشد، حجاب و پوشش هم، که از آثار و نتایج آن است، فطری خواهد بود. منتسکیو (C.L.D.S.Montesquieu) میگوید: «تمام ملل جهان در این عقیده مشترکند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خودداری کنند. علتش این است که قوانین طبیعت اینطور حکم کرده است و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند. طبیعت مرد را طوری آفریده که تهوّرش زیادتر باشد، ولی زن طوری آفریده شده که خودداری و تحمّلش زیادتر باشد. بنابراین، هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها بر طبق قوانین طبیعی است، بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت میباشد و بر عکس، حجب و حیا و خودداری مطابق قوانین طبیعت است؛ زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که به نقص خود پیببریم و به همین جهت است که دارای حجب و حیا هستیم؛ زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.»44
3ـ دیدگاه جامعهشناسی درباره حیای زن
بررسی جامعهشناختی و تاریخی حجاب نیز فطری بودن حیا در زن را به اثبات میرساند؛ زیرا بنابر گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و آیینهای جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هرچند در طول تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته، ولی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است. مورّخان به ندرت، از اقوام بدوی، که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده و یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر میشدند، یاد میکنند.
دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاریخ و عصر حجر نسبت میدهند. کتاب زن در آینه تاریخ پس از طرح مفصّل علل و عوامل تاریخی حجاب، مینویسد: «با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط میشود و به این دلایل، عقیده عدهای که میگویند مذهب موجد حجاب میباشد صحّت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار مؤثر بوده است».45
نتیجهای که از این مطلب میتوان گرفت این است که گرایش زنان در طول تاریخ و در خلال فرهنگها و تمدنهای گوناگون، و حتی بعضا متضاد، به حجاب و پوشش، این حقیقت را به اثبات میرساند که حیا، که تبلور آن حجاب زن در مقابل نامحرم است، ریشه در فطرت و غرایز زن دارد و به همین دلیل، یک خصیصه مشترک در بین تمام زنان بوده است.
حیا و سلامت روانی
شکی نیست که وجود حیا در زن تأثیرات بسیار مثبتی بر روح و روان وی دارد. عفاف و پوشیدگی همچون سد و حفاظی است که زن در سایه آن از هر ذلّت و تحقیری در امان میماند. دین اسلام با واجب کردن حجاب، نمیخواهد زن بازیچه دست شهوتپرستان باشد و ارزش او به میزانی تنزّل کند که تنها وسیلهای برای اطفای شهوات به حساب آید. اسلام خوشیهای مشروع را برای زن میپسندد و البته تأمین آن را در سایه حیا و عفت قرار میدهد. عفاف، که ثمره حجاب و پوشش است، عامل آرامش و سکون انسان و دور ماندن او از عوامل اضطراب و در نهایت، موجب رضایت وجدان است. چه بسیارند عوامل ناامنی فکری و ذهنی که عفاف مانع بروز آنهاست. عفاف موجب احساس امنیت و شرف آدمی است و باعث میشود که آدمی بتواند در طول حیاتش درست فکر کند و نیکو تصمیم بگیرد.
زن به دلیل اینکه عواطف و احساسات قویتری نسبت به مرد دارد، از نظر روانی نفوذپذیرتر از مرد است؛ یعنی بیش از مرد از عوامل بیرونی متأثر می شود. این تأثّر و نفوذپذیری وقتی از یک منبع، یعنی از سوی شوهر باشد، باعث میشود وحدت و یگانگی روانی زن حفظ شود، ولی وقتی زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر میشود، به آسانی تحت تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار میگیرد و وحدت روانی او از بین میرود و با از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی میشود.46
در منابع اسلامی، درباره برخی از آثار روانی حجاب و بیحجابی مطالب زیادی وجود دارند؛ مثلا، در آیه 60 سوره «نور» درباره فلسفه حجاب میفرماید: (وَ اَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ)؛ و اگر «زنان» خود را بپوشانند برای آنها (خیر) بهتر است. کلمه «خیر»، که به معنای سود و نفع است، به دلیل اطلاقش، هم شامل نفع مادی میشود و هم نفع معنوی. در آیه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب مشخصتر بیان شده است: (ذلِکمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِنَّ) این کار (حفظ حریم بین زن و مرد) برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است. بنابراین، میتوان گفت: طبق این دو آیه، اثر مهم حجاب برای زن، طهارت و پاکی قلبی است که مقدّمهای برای رسیدن به سلامت قلبی (قلب سلیم) است و در روانشناسی، از آن به «سلامت روانی» تعبیر میشود.
همچنین در آیه 30 سوره «نور» درباره تأثیر حفظ عفّت مرد به واسطه نگاه آلوده نکردن به زن میفرماید: (وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِک اَزْکی لَهُمْ)؛ و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزهتر است.
در روایات نیز به تأثیر روانی حجاب بر زن اشاره شده است. امام علی(علیهالسلام) در وصیت خود به امام حسن(علیهالسلام) میفرماید: «(زنان را) در پرده حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا سختگیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است.»47
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری میفرماید: «پوشش و حجاب برای حال زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او میشود.»48 منظور از حال زن در این حدیث، وضعیت روانی اوست که رعایت حجاب سبب تعادل بهتر آن میشود. و نیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «بهترین زنان شما زنان پاکدامن و عفیف هستند.» این روایت نیز همان چیزی را میگوید که در آیه 60 سوره «نور» گذشت.49
نویسنده:عباس رجبی
پی نوشت :
1 ـ علیبن حسامالدین المتقی، کنزالعمّال فی سننالاقوال و الافعال، انتشارات مؤسسة الرساله، ج 3، ص121.
2 ـ عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، حدیث 1168.
3 ـ Exhibitionism.
4 ـ یا اَیتها النفسُ المُطمَئِنَه اِرجَعی اِلی رَبِّک راضیةً مرضیةً» (فجر: 27و 28) تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگار بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.
5 ـ یومَ لاینفَع مال و لابنون الاّ من اتَی اللّه بقلب سلیم (شعراء: 88و 89.
6 ـ مرتضی مطهری، نظام حقوقی زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 19، ص436.
7 ـ «خُلِقَتِ الْمَرْأَهُ مِنَ الرِّجالِ وَ اِنَّما هَمُّها فِی الرِّجالِ»؛ شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، قم، موسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1409ق، ج 20، ص64.
8 ـ جینا لمبروزو، روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، تهران، دانش، 1369، ص 15.
9 ـ همان، ص 42.
10 ـ همان، ص 44.
11 ـ ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامی، 1369، ص223.
12 ـ «اَلْوَدُودُ الْعَفیفَةُ، اَلْعَزیزَةُ فی اَهْلِها، اَلذَّلیلَةُ مَعَ بَعْلِها، اَلْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الْحِصانُ مَعَ غَیرِهِ.»؛ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367، ج 5، ص324.
13 ـ «لاینْبَغی لِلْمَرأةِ اَنْ تُعَطَّلَ نَفْسَها وَلو اَنْ تَعَلَّقَ فی عُنُقِها قَلادَةً، وَ لاینْبغی لَها اَنْ تَدَعَ یدَها مِنَ الْخِضابِ وَ لَوْ اَنْ تَمْسَحَها بِالْحَناءِ مَسْحا وَ اِنْ کانَتْ مُسِنَّةً.»؛ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 4، ص 459.
14 ـ همان.
15 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص475.
16 ـ «لاتُمَلَّک الْمَرْأَةُ مِنَ الْاَمْرِ ما یجاوِزُ نَفْسَها، فَاِنَّ ذلِک اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَرْخی لِبالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها، فَاِنَّ الْمَرْأَةَ رِیحانَةٌ لَیسَتْ بِقَهْرَمانَهٌ.»؛ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 20، ص168.
17 ـ «اَمّا ذاتُ الْبَعْلِ فَتَزَینَ لِزَوجِها وَاَمّا غَیرُ ذاتِ الْبَعْلِ فَلا یشْبِهُ یدَهُ یدَ الرِّجالِ.»؛ همان، ج 2، ص97.
18 ـ قال رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) لِلرِّجالِ: قَصُّوا اَظافیرَکمْ، وَلِلنِّساءِ اُتْرُکنَ فَاِنَّهُ اَزْینُ لَکنَّ.»؛ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص491.
19 ـ حسن بن یوسف حلّی، تذکرةالفقهاء، قم، آلالبیت لاحیاء التراث، 1368، ج 2، ص609.
20 ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 4، ص380.
21 ـ «جَعَلَ اللهُ الذَّهَبَ فی الدُّنْیا زینَةَ النِّساءِ فَحرَّمَ عَلَی الرِّجالِ لُبْسَهُ.» همان، ص 414.
22 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص324.
23 ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 20، ص167.
24 ـ مرتضی مطهری، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1379، ص434.
25 ـ به نقل از شولتز1990.
26 ـ جینا لمبروزو، پیشین، ص24.
27 ـ نوال السعداوی، چهره عریان زن عرب، ترجمه حمید فروتن و رحیم مرادی، 1359، ص167.
28 ـ «زَکاةُ الْجَمالِ اَلْعِفافُ.»؛ میرزا حسین نوری، مستدرکالوسایل، بیروت، موسسة آلالبیت لاحیاء التراث، ج7، ص46.
29 ـ «صِیانَةُ الْمَرْأَةِ اَنْعَمُ [لِحالِها وَ اَدْوَمُ] لِجَمالِها.»؛ همان، ج 14، ص 255.
30 ـ محسن قرائتی، تفسیرنور،ج4، ص35.
31 ـ سیدمصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم، دانش، 1376.
32 ـ سیدهاشم بحرانی، تفسیر البرهان، بیروت، انتشارات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1999.
33 ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 2، ص40.
34 ـ «ورت» در لغت، به معنای عضوی است که شخص به سبب شرم، آن را میپوشاند. (ر.ک: سیدمصطفی حسینی دشتی، پیشین، ج 7، ص544).
35 ـ سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1363، ج 15، ص157.
36 ـ «اَلْمَرْاَةُ عَورَةٌ سَتْرُها بَیتُها« (زاهد ابیالحسین ورّام، تنبیهالخواطر و نزهةالنواظر المعروف بمجموعه ورّام، تهران، 1376ق، ج 2، ص119.
37 ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، تفسیر کشفالاسرار و عدةالابرار، تهران، امیرکبیر، 1409ق، ج 5، ص 51.
38 ـ «عَنْ اَصْبَغِ بْنِ نُباتَه قال، قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ"(علیهالسلام): خَلَقَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ اَجْزاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فِی النِّساءِ وَ جُزْءً واحِدا فِی الرِّجالِ وَ لَولا ما جَعَلَ اللّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فیهِنَّ مِنَ الْحَیاءِ عَلی قَدْرِ اَجْزاءِ الشَّهْوَةِ لَکانَ لِکلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقاتٍ بِهِ.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 20، ص 63.
39 ـ همان.
40 ـ به نقل از: علی محمدی آشنایی، حجاب در ادیان الهی، قم، اشراق، 1373، ص26.
41 ـ ابوالاعلی المودودی، الحجاب، بیروت، مؤسسةالرساله، ص 140.
42 ـ حسینی نجفی به نقل از: علی محمدی آشنایی، پیشین، ص 26.
43 ـ همان.
44 ـ منتسکیو، روحالقوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 442.
45 ـ ر.ک: علیاکبر علویقی، زن در آینه تاریخ، تهران، 1357.
46 ـ زینب جلالی، جزوه حجاب از دیدگاه روانشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمهالله)،1382.
47 ـ «وَاکفُفْ عَلَیهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِک اِیاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّهَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیهِن.َّ» (نهجالبلاغه، ترجمه سیدرضی، نامه31)
48 ـ «صِیانَةُ الْمَرْاَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ [اَدْوَم] لِجَمالِها» (میرزا حسیننوری، پیشین، ج 14، ص255.
49 ـ «خَیرُ نِسائِکمْ اَلْعَفیفَةُ» (محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص324)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید