تمام تلاش دستگاه حاكم بر اين بود كه به هر شكل ممكن شخصيت امام رضا عليه السلام را در نظر مردم پايين آورد و علاوه بر سرپوش گذاردن بر محاسن اخلاقى و مراتب علمى حضرت به شايعاتى دروغين عليه او در جامعه بپردازند تا بدين وسيله امام عليه السلام را ترور شخصيت كرده باشند.
اينك نظر شما را به سه نمونه جلب مىكنيم كه بيانگر تلاش پىگير و مستمر آنها در اين راستا است:
-1 روزى ابوالصلت هروى از امام پرسيد: «اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله! اين سخن چيست كه مردم آن را از شما نقل مىكنند؟ حضرت فرمود: مثلا چه مىگويند؟
گفت: مىگويند كه شما ادعا مىكنيد كه مردم بندگان شما هستند. امام فرمود: اى عبدالسلام اگر همه مردم بندگان ما باشند، چنان كه مىگويند، پس ما اين غلامان را به چه كسى بفروشيم؟ گويد: عرض كردم، راست گفتى اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله.«
-2 حضرت ابتدا به اسحاق بن عيسى عباسى مىفرمايد: «به من خبر رسيده است كه مردم مىگويند: ما گمان مىكنيم كه مردم بندگان و غلامان ما هستند. نه به حق آن خويشى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله دارم، چنين چيزى را هرگز نگفتهام و نه از پدرانم چنين چيزى را شنيدهام و نه از يكى از اجدادم چنين چيزى به من گزارش رسيده است.(7(
-3همچنين هشام بن ابراهيم عباسى كه فضل بن سهل او را به عنوان مراقب امام عليه السلام قرار داده تا بر حضرت عليه السلام سختگيرى كند، از طرف امام رضا عليه السلام به دروغ پخش كرده بود كه آن حضرت ساز و آواز را براى او حلال كرده است و هنگامى كه از امام رضا عليه السلام در اين باره پرسيده شد، در پاسخ فرمود: «اين زنديق دروغ گفته است.» (8(
حال سؤال ما اين است كه چرا از اين شايعات پيش از آمدن امام رضا عليه السلام به مرو خبرى نبود و اگر شايعه افكنى دستگاه بنى عباس نبود، مردم از كجا چنين سخنان پوچ را مىدانستند؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید