بى ترديد قطع پيوند دوستى و دورى جستن از يكديگر از عمده ترين زمينههاى زايل شدن اخوت ايمانى و برادرى است،و حضرت محمد(ص) از آن پرهيز داده است، چنانچه مىفرمايد: «هر دو مسلمانى كه از يكديگر قهر كنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتى نكنند از اسلام بيرون روند و ميان آنها پيوند و دوستى دينى نخواهد بود. پس هر كدام كه به (اصلاح رابطه و) سخن گفتن پيشى گيرد او در روز حساب زودتر به بهشت مىرود» (كافى، ج 2، ص 345 - وسائلالشيعه، ج 8، ص 585)
ترك مراوده اهل ايمان آن چنان مذموم و ناپسند است كه در وصيت «مفضّل» است كه گويد: از حضرت صادق(ع) شنيدم مىفرمود: هيچ دو مردى از روى قهر از يكديگر جدا نمىشوند مگر اين كه يكى از آن دو سزاوار بيزارى [خدا و رسولش از وى] و لعنت گردد و چه بسا كه هر دو سزاوار آن شوند.
جدايى برادران ايمانى موجب خشم خداوند و شادى شياطين است. بنابراين لازم است پيروان سيره اهلبيت عصمت و طهارت(ع) در اين امور بينديشند و اجازه ندهند دوستى و الفت با برادران به كينه و قهر كردن و جدايى بيانجامد و چنان چه گاهى كدورت و رنجش و قهرى پيش آمد، خود را بر آن دارند كه در رفع آن بكوشند و بر يكديگر پيشى گيرند.
با اين وصف اگر دو نفر در قهر و حالت جدايى به سر برند، اگر نماز و روزه ايشان از جهت ديگرى اشكال نداشته باشد، صحيح است ولى در روايتي از رسول خدا(ص) در وصاياي آن حضرت به اباذر آمده است خداوند در هر روز دوشنبه و پنجشنبه پرونده اعمال مؤمنين را مورد نظر و لطف قرار مي دهد مگر پرونده آن دو نفري كه با هم كدورتي و قهري دارند و به مأمورانش (يعني ملائكه) دستور مي دهد پرونده آنها را كنار بگذارند تا وقتي با يكديگر آشتي نمايند. اما اين روايت به معناي صحيح نبودن اعمالي مانند نماز و روزه نيست ولي از آن معلوم مي شود كه قهر بودن آنها موجب بايگاني اين اعمال مي شود تا وقتي صلح نمايند.
اما بايد اين روايات را در كنار ِ روايات انتخاب دوست ديد. به ما دستور داده شده تا در انتخاب دوست دقت كنيم. اگر دوست خوبي نيافتيم، تنها ماندن بهتر از داشتنِ دوست بد است و اگر دوست ِ خوبي يافتيم بهتر از تنها ماندن است. در صورتي هم كه دوست ما خوب نباشد، بايد از او فاصله گرفت و به تدريج و به بهانههاي مختلف، به نحوي كه حساسيت برانگيز نباشد، رابطهي دوستي را به يك رابطه خنثي تبديل كرد و ديگر آن شخص به عنوان همصحبت ما مطرح نباشد.
قهر كردن با قطع رابطه فرق دارد. قهر كردن يعني قطع رابطه اي كه مبناي آن نفرت از انسان مومن است, چنين قطع رابطه اي اخلاقي و درست نيست, در حالي كه قطع رابطه مي تواند بدون نفرت داشتن از شخص و تنها به خاطر وجود مصلحت برتر باشد. مثلا اگر كسي اهل گناه است و حاضر نيست روش خود را تغيير دهد, چاره اي جز قطع ارتباط نيست و البته بهتر است كه كم شدن روابط (چنانكه گفتيم) به تدريج باشد.
در رابطه با قهر كردن به خاطر توهين فرد بايد گفت كه گاهي قهر جنبه نهي از منكر و جهت تربيتي دارد . مثلا گاهي اوقات والدين براي كاهش رفتار نامناسب در خود از ابزار قهر استفاده ميكنند و به عبارتي ميخواهند به اين روش ناراحتي خود را از رفتار كودك بيان كنند . در مورد نهي از منكر گفته شده كه اگر نهي لفظي و زباني ما در بازداشتن فردي از انجام منكر اثري نداشت صورتي كه بي توجهي به او وبرخورد سرد و سنگين با او در تغيير روش و عمل او موثر بود بايد اين راه را برگزيد و در واقع اين نوعي علاج مشكل و عامل باز دارنده از منكراست ومصداق اطاعت امر خداوند و عمل به وظيفه شرعي است نه برخوردي از سر لجاجت وعصبانيت و يا انتقام و تشفي دل .
در مورد قطع رابطه و قهر كردن با كسي به خاطر توهين او علاوه بر مطلب فوق بايد توجه داشت كه اگرتوهين از طرف اين فرد موردي و اتفاقي بوده و فردي مثبت و خوب و شايسته بوده كه دچار اين اشتباه شده قهر با او بايد مصداق نهي از منكر و در راستاي عمل به اين وظيفه باشد و طبيعي است كه بايد محدود و كوتاه مدت و مقطعي باشد و اما اگر فردي منفي است كه اهانت به افراد كار هميشه و روش و برنامه دائم او است موردي براي رفاقت و ادامه دوستي و ارتباط با او وجود ندارد .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید