اگر همین یک قرن پیش عالمی روی منبر می رفت و بر طبق مبانی نقل به پذیرفتن اصول دینی دعوت میکرد، مردم بدون هیچ مقاومتی می پذیرفتند اما جوان امروزی به دنبال پذیرش گزاره ای است که برای آن دلایل عقلی نیز آورده شود.
دین فقط احکام شرعی تعبدی نیست، دین فقط من می گویم و تو عمل کن نیست. دین در درجه اول یک تفکر است یک ایدئولوژی و اعتقاد است که سایه به سایه در کنار تعبد قدم می زند و هیچ کدام از این دو به تنهایی صرف مایه رشد و تکاپوی آدمی نیست.
ضرورت عقلانی کردن گفتمان دینی
چهارده قرن از ظهور دین مبین اسلام می گذرد. دنیا هم به اندازه همین چهارده قرن متفاوت شده و تغییر کرده است. مردم این زمانه تجربه گرا تر شده اند و همچنین سبک زندگی بسیار متفاوتی نسبت به مردم چندین قرن پیش دارند. آدم های این دوره استدلال طلب تر شده اند و هر چیزی را نمی پذیرند.
اگر همین یک قرن پیش عالمی روی منبر می رفت و بر طبق مبانی نقل به پذیرفتن اصول دینی دعوت میکرد، مردم بدون هیچ مقاومتی می پذیرفتند اما جوان امروزی به دنبال پذیرش گزاره ای است که برای آن دلایل عقلی نیز آورده شود.
این نگرش از سویی قابل تحسین و تقدیر است و از سویی زنگ خطر.تحسین و تقدیر از آن وجه که هر مسئله ای مخصوصا مبانی اعتقادی را چشم بسته و بدون چون و چرا و تحقیق نمی پذیرد و زنگ خطر از آن بعد که اگر حکم و مسأله ای مهم در دین است را برایش دلیل عقلی و منطقی نیاوری ان را کلا رد می کند و توجهی به عقلانیت ناقص بشری نمی کند.
شاید بگویید این جوان ها وقیح و بی ادب شده اند اما چه می شود کرد؟ فرض کنید اصلا این روحیه تبدیل به یک بیماری شده، آیا باید بیمار را به جرم بیمار بودن رها کنیم و یا درمانش کنیم؟
درمان درد جوان امروزی زور و اجبار و توهین نیست، درمان این نسل برهان است، عقلانیت و بیان علمی به همراه تفکر است.
دین اسلام همانگونه که می گویند به ذات خود ندارد عیبی، این عیب متوجه کسانی است که باید در این حوزه کار میکردند اما امور دیگر را بر گسترش دین آن هم آنگونه که جوان امروز می خواهد ارجح دانستند. غافل از آنکه اگر نتوانند اصل دین را به مردم در حد توان و فهم بشری آن هم نه فقط در مسیر و جریان تعبد، بلکه با تفکر و عقلانیت درست بقبولانند، نه فقهی می ماند نه فقیهی.
بهتر است برای فهم دقیق تر موضوع به سراغ متن دین برویم تا توصیه دین بر عقلانیت روشن شود.
قرآن حامی برهان
«قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین[1] بگو: برهانتان چیست بیاورید، اگر راست می گویید.»
قرآن همانطور که از موعظه برای اصلاح جامعه بهره می گیرد از برهان و دلیل محکم و متقن هم سخن به میان می آورد.
در زمانی که اسلام ظهور کرد کمتر فضای بیان استدلالات عقلی فراهم بود اما با این وجود در قرآن مکرر ادله منطقی و عقلی به چشم می خورد و دائما به تفکر و تدبر توصیه میش ود.
حتی تا «لا اکراه فی الدین»[2] پیش می رود و اجبار در پیروی دین را رد می کند و اختیار و انتخاب را مطرح می کند.
ارزش گذاری عقل در کلام معصومین
عقل در کلام معصومین در کنار انبیا قرار گرفته است.
امام کاظم (علیه السلام) به هشام می فرمایند: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول»[3]
در این حدیث عقل حجت باطنی انسان معرفی می شود. اگر عقل و عقلانیت و استدلال که لازمه عقلانیت است جایگاهی در تفکر دینی نداشت در کنار انبیا و ائمه قرار نمی گرفت.
و در آخر
در این عصر مدرن چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه خوب باشد و چه بد باشد، مردم مخصوصا جوان ها را نمی توان با کاریزما و به تعبیر دیگر با صرف ارجاع به منابع نقلی، به دین متمایل کرد. البته درباره احکام فقهی و مسائلی که عقل ناقص بشری فعلا فهمی بر آن ندارند این تقلید قابل قبول است اما چگونه در خصوص اعتقادات دینی این تفکر را بپذیریم. اگرچه در اصول دینی تقلید جایز نیست اما عملا کاری هم برای ترویج دین عقلانی صورت نگرفته است وحتی گاهی در تحقیق و پاسخگویی به شبهات کلامی و فلسفی کوتاهی شده است. حتی گاهی بعضی از جریانات فکریِ دینی پا را فراتر می گذارند و فلسفه را که مسئول پاسخ گویی به نیازهای فکری جامعه هست تحریم می کنند.
امیدواریم استدلال طلبی روحیه وقاحت و پر روئی تلقی نشود و در مقابل این افراد بهترین روش اخذ شود.
پی نوشت:
[1] سوره بقره ، آیه 111
[2] همان ، آیه 256
[3] اصول کافی، ج1، ص 16
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید