چرا جامعه اسلامی را دعوت به زهدی می کنیم که از آن بوی فقر و فقیرانه زیستن به مشام می رسد؟ زهد دل نبستن به دنیا است و نه در تنگدستی زندگی کردن.
چرا وقتی نام متدینین به گوش می رسد مفهوم فقر و اعراض از دنیا و ثروت هم تداعی می شود؟
گویی این دو مفهومِ فقر و زهد در تفکر مسلمان ها قرین هم شده و نسبت به هم دلالت التزامی پیدا کرده اند، یعنی با به زبان آوردن یکی از آن ها دیگری نیز به ذهن می آید.
آیا در تفکر اسلامی این رویه جایگاهی دارد؟ آیا اسلامی که ما را به زهد و تقوی دعوت کرده راه و مسیرش را فقر و تنگدستی قرار داده است؟
تعریف زهد در اسلام
حضرت علی علیه السلام درباره حقیقت زهد می فرمایند: «همه زهد در دو جمله از قرآن آمده است. خداوند می فرماید: بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نشوید و به آنچه دستتان می آید شادمانی نکنید. بنابراین کسی که بر گذشته اندوه نخورد و برای آنچه به دستش میرسد شاد نشود، زاهد است»
پارسایی در دنیا، پوشیدن لباسی خشن و خوردن غذای ناملایم نیست بلکه زهد، کوتاه کردن آرزوهاست.بنابراین زهد، ترک لذت گرایی هاست اما ترک زندگی و اجتماع نیست. زهد واقعی، ترک دنیاطلبی است، نه دست کشیدن از دنیا و نعمت های آن. از دیدگاه اسلام، می توان از کارهای دنیا، پلی ساخت و با آن به آخرت رسید. در اسلام، تجارت و زراعت و دیگر کارها می تواند هم جنبه مالی و دنیوی داشته باشد و هم جنبه معنوی و آخرتی. این، بستگی به هدف انسان دارد. اگر کسب و کار از راه حلال باشد، آن کار از نظر اسلام عبادت است. بنابراین، در اسلام امور دنیا و آخرت فرد، از یکدیگر جدا نیستند، بلکه کارهای دنیوی، تکمیل کننده امور آخرتی و معنوی انسان به شمار می روند. به گونه ای که اگر انسان می خواهد در آخرت برداشت خوبی داشته باشد، باید در دنیا در مسیر درست و الهی گام بردارد.
فقر مقدمه کفر
پیامبر اسلام در مذمت فقر فرموده اند: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» یعنی نزدیک است که فقر و تنگدستی انسانِ فقیر را کافر کرده و پایه های ایمانش را متزلزل کند.
با توجه به این فرمایش پیامبر ص فقر گزاره ای دینی و مورد تایید شارع نیست و متدینین نباید آن را با مفاهیم ارزشمندی همچون زهد برابر و هم معنا بدانند.
در پایان؛ نقدی بر سیره بزرگان
گرچه ما برای فهم تفاوت و تفارق مفهوم زهد از فقر به کتب علما و بزرگان مراجعه می کنیم، اما متاسفانه گویا خود بزرگان و علمای اسلامی کمتر به این تفاوت قائل هستند و اکثریت آن ها یا در فقر مطلق بسر می بردند و یا از فقر، خودشان و خانواده هایشان رنج می بردند.
شاید اگر غالب بزرگان ما این همه اعراض از دنیا و ثروت نداشتند می توانستند با سرمایه خود به آبادانی کشور و جامعه مسلمین کمک بیشتری کنند. اما وقتی آن ها از ثروت فاصله گرفتند کسانی جای آن ها را پر کردند که تقیدی نسبت به انفاق و دلسوزی برای مردم نداشتند و ندارند.
همچنین از سیره اهل بیت معلوم است که ایشان ثروتمند بودند و به مردم فقیر بسیار کمک می کردند و از اموال خود در جهت تقویت دین مبین بهره می گرفتند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید