انسان ها در ابتدای زندگی بی رنگند، ولی در طول زندگی رنگ های مختلفی را به خود می زنند و خود را اسیر رنگ ها می کنند.
انسان ها در بدو تولد هیچ تفاوتی از حیث روحی و اعتقادی ندارند. شاید از لحاظ جسمی یکی قوی تر باشد و یا کارکردهای عقلی قوی تری داشته باشد، اما هیچ انسانی در فضائل اخلاقی یا انسانیت برتر از دیگری نیست. همه انسان ها بر ذات پاک انسانی متولد می شوند اما بر اساس محیط های تربیتی نا سالم و یا زیاده خواهی های فردی راه نا صحیح را اتخاذ می کنند. در حدیث مشهوری از پیامبر نقل شده است که فرمودند: «کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه» یعنی همه انسان ها با فطرت پاک و دور از تعلقات به دنیا می آیند و این پدران آن ها هستند که تعلقات فکری متفاوت را بر آن ها تحمیل می کنند.
انسان ها همه یک رنگ هستند تا وقتی که رنگ های مختلف به خود می گیرند. یکی رنگ خدایی می پذیرد که بالاترین رنگ ها است، «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»(1) و بعضی دیگر رنگ شیطانی را برمی گزینند. و اینگونه انسان ها از همدیگر متمایز می شوند، به وسیله رنگ هایی که خودشان انتخاب کرده اند.
اسارت بی رنگی
جناب مولانا در مثنوی معنوی ابیاتی را در این خصوص آورده اند.
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد موسی با موسی در جنگ شد
چون به بی رنگی رسی کآن داشتی موسی و فرعون دارد آشتی
مولوی می گوید حضرت موسی و فرعون هر دو انسانند و در ذات انسانی تفاوتی با هم ندارند. اما فرعون به جهت بلند پروازی های خود رنگ جباریت و خود بزرگ بینی و تکبر به خود گرفت و همین باعث شد با موسی وارد جنگ شود.
در حقیقت رنگ در اینجا به معنای تعلقات مادی و یا آلودگی هایی است که انسان وارد نفس پاک خود می کند. با این وجود اگر فرعون هم این رنگ ها را نمی پذیرفت و در بی رنگی می ماند یعنی سرشت عاری از نا پاکی خود را حفظ می کرد دیگر تمایزی با موسی نداشت.
حضرت امام خمینی آن عارف کامل در تفسیر سوره حمد اشاره ای به این بیت کرده اند و در شرح آن فرمودند:
«مسالهي دیگری است که این همه جنگها که در عالم واقع شده، سر چیست و اساساً چرا جنگ واقع ميشود. این رنگی که اینها ميگویند تعلقی است که بعضی شعرای دیگر هم در تعبیراتشان دارند. بیرنگی آن است که تعلقی نداشته باشد به یک چیزی از طبیعت. وقتی تعلق نداشته باشد به طبیعت، این نزاع واقع نميشود. تمام نزاع هایی که واقع ميشود مال این است که انسان تعلق دارد به طبیعت و طبیعت را هم به واسطه علقهای که دارد برای خودش ميخواهد.»(2)
وحدت پایان رنگ ها
ما انسان ها همه از خدائیم، یعنی در وجود با خداوند مشترکیم چرا که خداوند فرمودند «و نفخت فیه من روحی» حال اگر همه جهان به این باور برسند که حقیقت اصلی خداوند است و تلاش شود برای حفظ این وحدت و سنخیتی که بین ما و خالقمان وجود دارد، حتما دیگر تعلقات دنیوی از میان می رود و همه رنگ خدایی خود را حفظ کرده و در جهت آن گام بر خواهند داشت.
به امید روزی که همه رنگ ها از میان برداشته شوند.
پی نوشت ها
1- سوره بقره، 138
2- تفسیر سوره حمد، ص178
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید