انسان کامل شخصيتي است که ظرفيت وجودي خويش را با پذيرش حکمت، معارف الهي،صفات حميده و انجام اعمال حسنه به حداکثر ممکن افزايش داده، به نهايت درجه يقين رسيده، در عرفان و شناختِ حق، گوي سبقت را از ديگران بربايد.
مصداق کامل انسان کامل در انبياء الهي و ائمه اطهار(ع) متجلي شد.
ولي وارستگان ديگري هم بودند که به طور نسبي به اين مقام شامخ دست يافتند.
به نظر ميرسد که مادران فرهيخته ائمه هدي (ع) نيز از گروه اخير باشند.
زيرا از دامان پر مهر آنان برجستهترين شخصيتها و کاملترين افراد نوع بشر پا به عرصه وجود نهادند؛ انسانهايي که قلم از توصيف آنان عاجز است.
پيدا است که تحمل و باروري چنين وجودهاي نوراني تنها متناسب با مادراني است که با فرزندان خود (يعني امامان معصوم) سنخيت روحي و اخلاقي داشته باشند.
يکي از بانوان نمونه، امالائمه حضرت حميده است.
اين ماه عالمتاب، همسر امام صادق(ع) و مادر امام کاظم(ع) است.
و به تعبيري پنج امام بعدي (يعنيامام رضا، امام جواد، امام هادي، امام حسن و امام زمان) نيز فرزندان وي و
از نسل ايشان به حساب ميآيند.
بدين ترتيب حضرت حميده حلقه اتصالي ميان امام صادق و ائمه بعد از ايشان است.
متأسفانه در باره اين شخصيت بينظير نيز همچون بسياري از شخصيتهاي گرانمايه شيعه مطلب چنداني در دست نيست.
خلاصه مطالبي که در باره ايشان بدانها دست يافتيم، به قرار ذيل است:
اسامي، کنيه، القاب
نام شريف اين بانوي گرانقدر، حَمِيدَة يا ُحمَيدَة است.
امام باقر (ع) در نخستين برخورد از ايشان پرسيدند: نامت چيست؟
گفت: حميده.(1)
لقب ايشان «مصفاة» به معناي پاک و خالص و پيراسته است.
اين لقب را امام باقر (ع) زماني که ميخواستند ايشان را به امام صادق (ع) هديه کنند، انتخاب کرده، فرمودند:
«حميدة مصفاة من الادناس»؛(2)
حميده از بديها پاک شده است.
يا «حميدة مصفاة من الارجاس»؛(3)
حميده از پليديها پاک شده است.
بنابراين اگر در سخن راويان و شرح حال نويسان ميبينيم که از اين بانوي گرامي تحت عنوان «حميدة المصفاة» ياد شده، از همين جا ناشي شده است.
مثلاً ميبينيم که علي بنميثم ميگويد:
«اشترت حميدة المصفاة ... جارية مولدة؛(4)» حميده مصفاة جاريه (کنيز) مولدي خريد.
لقب ديگري که در برخي از گزارشها براي اين بانوي عالي مقام ذکر شده، «مهذبة» است. در روايت مسعودي آمده است: «حميدة ... مهذبة» حميده، تهذيب شده است. يعني از تمامي آلودگيهاي روحي، خالص و پاک است و داراي اخلاق و اوصاف نيکو است.
و شايد واژه «مهذبة» مترادف جملهاي باشد که به دنبال آن در روايت مسعودي و برخي ديگر آمده است؛
«مصفاة من الارجاس»؛ يعني پاک و پيراسته از زشتيها و آلودگيها است.
در همين گزارشها از ايشان به عنوان «سيدالاماء» و «سيدةالاماء»(5) (يعني سرور کنيزان) نيز ياد شده است.
لقب ديگري که براي حضرت حميده ذکر کردهاند «لؤلؤة»(6) است.
کنيه شريف ايشان «ام محمد»(7) است.
بنابراين، کنيه و اسامي و لقبهاي اين بانوي فرهيخته عبارتند از:
1ـ حميدة
2ـ مصفاة
3ـ مهذبة
4ـ سيدة الاماء
5ـ سيد الاماء
6ـ لؤلؤة
7ـ ام محمد.
ماه فروزان
حضرت حميده از جمله بانوان باشخصيت عالم تشيع بلکه عالم تدين بوده است.
او فرزانهاي عارف، فقيه، راوي و از شاگردان بي واسطه دو حجت الهي امام جعفرصادق(ع) و امام موسي کاظم(ع) بوده و بسياري فضايل ظاهري و باطني را کسب کرده است.
نخستين آشنايي آن بانوي الهي با اهل بيت از زماني آغاز شد که امام باقر (ع) تصميم گرفت براي فرزند گراميش امام صادق(ع) همسري اختيار نمايد.
پيوند دو نور الهي
عکاشه بنمحصن گويد:
روزي خدمت امام باقر(ع) عرض کردم: چرا براي اباعبداللّه(11) همسر نميگيريد؟ زمانش فرا رسيده است.
جلوي امام کيسهاي سربسته و مهر زده قرار داشت.
امام فرمود: بزودي برده فروشي از اهالي بربر به اينجا رسيده، در منزل ميمون ساکن ميشود. با اين کيسه پول از او کنيزي خريداري ميکنيم ...
مدتي از اين جريان گذشت. روزي خدمت امام باقر(ع) رسيدم.
امام فرمود: آيا ميخواهيد در مورد آن بردهفروش که ماجرايش را براي شما ذکر کردم، سخن بگويم؟ او اکنون آمده است.
برويد و با اين کيسه پول از او کنيزي بخريد.
عکاشه گويد: ما پيش بردهفروش رفتيم.
بردهفروش گفت: هر چه داشتم، فروختهام مگر دو کنيز که يکي، از ديگري بهتر است.
گفتيم: آنان را بياور تا ببينيم.
او آنها را آورد، ما گفتيم: آن کنيز بهتر را به چه قيمتي ميفروشي؟
گفت: به هفتاد دينار.
گفتيم: به ما خوبي کرده از قيمتش کم کن.
گفت: کمتر از هفتاد دينار نميدهم.
گفتيم: در مقابل پولي که در اين کيسه است و ما نميدانيم چقدر ميباشد، ميخريم.
پيرمردي که کنار او بود، گفت: مهر کيسه را بگشاييد و پولها را بشماريد.
بردهفروش گفت: اين کار را نکنيد! چون اگر يک حبه(12) هم از هفتاد دينار کمتر باشد، نميفروشم.
پيرمرد گفت: بگشاييد و بشماريد.
ما کيسه را گشوده و دينارها را شمرديم. با کمال تعجب ديديم هفتاد دينار است، نه کمتر و نه بيشتر.
کنيز را خريده و به محضر امام باقر(ع) مشرف شديم. امام صادق(ع) هم نزد ايشان ايستاده بود.
ماجرا را عرض کرديم، امام شکر الهي را به جا آورد و به آن کنيز فرمود: نامت چيست؟
گفت: حميده.
امام فرمود:
«حميدة في الدنيا محمودة في الاخرة»؛ در دنيا پسنديده و در آخرت ستايش شدهاي. بگو ببينم دوشيزهاي يا بيوه؟
گفت: دوشيزه ...
امام باقر(ع) به امام صادق(ع) فرمود: جعفر، او را براي خود بپذير.(13)
ماجراي ولادت امام کاظم(ع)
کانون زندگي حميده خاتون را عشق و محبت الهي و دوستي اهلبيت عصمت و طهارت تشکيل ميداد. روابط آن بانو با همسر گراميش حضرت صادق(ع) بسيار گرم و صميمانه بود. حميده خاتون از اينکه داراي بهترين همسر است، و از اينکه در خدمت خاندان وحي و رييس مذهب تشيع قرار دارد، افتخار ميکرد و به خود ميباليد.
امام صادق(ع) نيز به همسرش بسيار علاقهمند بود.
گويند حميده خاتون در نظر آن بزرگوار، عزيزترين و دوستداشتنيترين و محترمترين بانوان به شمار ميآمد و جايگاه عظيمي داشت.
در خلال اين زندگي پاک و طيب، حضرت حميده حامله گرديد.
و در همان سال به همراه امام صادق(ع) و گروهي از اصحاب به بيتاللّه الحرام مشرف گرديدند.
پس از پايان حج وقتي به محلي به نام ابواء ـ در چهار منزلي شهر مدينه(14)
ـ رسيدند، حميده خانم متوجه شد که زمان ولادت فرزند گراميش فرا رسيده است:
آن خلد برين که نامش ابو است
مولد مبارکش از آنجاست
آن روضه ميان بلدتين است
الحق به مثال جنتين است(15)
لذا کسي را نزد امام فرستاد تا ماجرا را اطلاع دهد.
در آن هنگام امام با جمعي از ياران در حال غذا خوردن بود.
وقتي از موضوع باخبر شدند، به سرعت خود را به نزد همسر عزيزشان رساندند و چيزي نگذشت که نوزاد متولد شد.
امام صادق(ع) فرزند عزيزش را در آغوش گرفت و آداب شرعي ولادت را به جا آورده، در گوش راستشان اذان و در گوش چپشان اقامه گفتند.
نخستين چهرهاي که نوزاد گرامي بعد از گشودن چشمان مبارکش با آن مواجه شد، رخسار نوراني پدر بود و نخستين کلمهاي که از زبان شريف پدر به گوش مبارک امام کاظم(ع) جاري شد، کلمه مقدس توحيد بود.
سپس امام صادق(ع) به سوي اصحابش بازگشت در حالي که لبخندي بر لبان مبارکش بود.
ياران پرسيدند: اي آقاي ما، خداوند شما را شادمان بدارد و ما را فدايتان کند، حميده خانم چه کرد؟
امام(ع) آنان را به ولادت نوزاد مبارک بشارت داده مقام والايش را اين گونه بيان فرمود:
«قد وهب اللّه لي غلاما و هو خير من برأ اللّه»؛
خداوند فرزندي به من عنايت کرد که بهترين آفريده اوست.
همچنين امام(ع) اين نکته مهم را به اصحابش گوشزد کرد که فرزندش از جمله اهلبيتي است که خداوند، فرمانبرداري از او را بر همه بندگانش واجب کرده:
«فدونکم فو اللّه هو صاحبکم».(16)
ظاهرا يعني فرامين و دستورات او را گرفته به آنها عمل کنيد که به خدا سوگند او امام شماست.
سال ولادت امام کاظم(ع) طبق گفته برخي از علما 129 و طبق گفته برخي ديگر 128 قمري بود.(17)
هنوز چيزي از ولادت آن نوزاد شريف نگذشته بود که امام صادق(ع) ابواء را به قصد مدينه ترک گفت و در آنجا براي بزرگداشت فرزند عزيزش سه روز از مردم پذيرايي کرد.(18)
شايسته کرامت الهي و تحت نظر فرشتگان حضرت حميده به واسطه آنکه فرشتگان الهي او را حفاظت ميکردند، به درجهاي از تکامل روحي و معنوي رسيده بود که خداوند او را لايق همسري و مادري امامان معصوم قرار داده بود.
وي همچنين در پرتو عنايات حق توانست به بارگاه کرامت الهي راه پيدا کند.
در روايتي از امام باقر(ع) آمده است:
«حميدة سيد الاماء مصفاة من الارجاس کسبيکة الذهب فما زالت الاملاک تحرسها حتي اذنت الي کرامة اللّه»؛
حميده، بزرگ کنيزان و سرور آنان است مانند شمش طلا، پاک و وارسته از پليديهاست.
همواره ملائکه او را حفاظت ميکردند تا اجازه راهيابي به کرامت الهي را پيدا کند.
ظاهرا مقصود از کرامت الهي، اين است که به بيت عصمت و طهارت راه يافت و از دامان پاک و مطهرش نوري از انوار الهي متولد شد.
کرامتي از سوي خدا به دو امام معصوم حضرت حميده کرامتي از سوي خداوند تبارک و تعالي به امام صادق و امام کاظم(ع) بود و اين بهترين مدح و تعريف از اين گوهر عالمتاب است.
در خبري ديگر به نقل از امام صادق(ع) در اين باره آمده است:
«حميدة مصفاة من الادناس کسبيکة الذهب ما زالت الاملاک تحرسها حتي أُدّيت الي کرامة من اللّه لي و الحجة من بعدي»؛(19)
حميده پيراسته از پليديهاست مثل شمش طلا.
همواره فرشتگان او را حراست ميکردند تا آنکه به من رسيد و اين کرامتي از ناحيه خداوند براي من و حجت
بعد از من است.
حميده و محموده
در نخستين برخوردي که امام باقر(ع) با اين بانوي عاليقدر داشت، از ايشان پرسيدند: نامت چيست؟
پاسخ داد: حميده.
امام(ع) فرمود: «حميدة في الدنيا محمودة في الاخرة»؛(20)
تو در دنيا حميده و در آخرت، ستايششدهاي.
از آنجايي که ائمه اطهار از باطن و عاقبت افراد اطلاع دارند، ميتوان از اين جمله به عظمت و مقام شامخ اين بانو پي برد.
و باز با توجه به همين کلام نوراني ميتوان فهميد که چرا امام باقر(ع) چنين شخصيتي را براي همسري با امام صادق(ع) برگزيدند.
تحت تربيت و تعليم ائمه(ع)
از ديگر ويژگيهاي حضرت حميده آن است که تحت پرورش و تعليم دو و شايد سه خليفه الهي يعني امام صادق و امام کاظم و احتمالاً امام باقر(ع) قرار داشت.
و چون آن بانو، نفس و روح شايستهاي داشت، محل مناسبي براي علوم و معارف نوراني اهلبيت بود.
و بيترديد آن بانوي عزيز جزء اصحاب سرّ ائمه و شاگردان ممتاز آنان به حساب ميآمد زيرا در وي تمهيدات لازم براي پذيرش اسرار الهي ايجاد شده بود.
فقيه آل محمد(ص)
با وجود روح پاک و زمينه مناسبي که حضرت حميده داشت، از علوم لدني اهلبيت عصمت و طهارت يعني امام صادق و امام کاظم و بسا امام باقر بهرهمند گرديد و از جمله علما و فقهاي عصر خويش شد.
پژوهشگران در اين باره مطالب ارزندهاي نوشتهاند که برخي از آنها را نقل ميکنيم:
1ـ هر چه زمان ميگذشت در بيت عصمت و طهارت بر علم و معرفت و کمال حميده افزوده ميشد و به همين جهت، امام صادق(ع) او را وادار کرد به زنان مسلمان، احکام ديني و معارف اسلامي بياموزد.(21)
2ـ امام صادق(ع) به تربيت، تعليم و تهذيب جناب حميده عنايت خاصي مبذول فرمودند به گونهاي که آن بانو، عالم، فقيه و مربي نمونهاي گرديد و امام از ايشان خواست به تدريس و تعليم و ارشاد زنان مسلمان بپردازد.(22)
3ـ حميده يکي از زنان بافضيلت به شمار ميآمد زيرا به کار مهم نشر رسالت، همت ميگماشت.(23)
4ـ آن بانو چنان فقيه و عالم به احکام و مسايل بوده که حضرت صادق(ع) زنها را امر ميفرموده که در اخذ مسايل و احکام دين به او رجوع نمايند.(24)
5ـ امام صادق(ع) او را به گونهاي پرورش داده بود که در دانش و پرهيزکاري و ايمان، سرآمد زنان عصر خويش بود و امام از او خواسته بود که عهدهدار تدريس فقه و تعليم احکام شرعي زنان مسلمان شود.(25)
6ـ حميده بربريه ... معارف اسلامي را در بيت رييس مذهب آموخته تا جايي که شايستگي مقام ارشاد و تعليم و تربيت را يافت.(26)
7ـ ابوعبداللّه الصادق(ع) به بانوان امر ميفرمود که در احکام به وي رجوع نمايند.(27)
بيانات فوق نشانگر اين حقيقت است که حضرت حميده از جمله علما و فقها و مبلغان و مدرسان علوم اهل بيت بود و اين وظيفه خطير را به نحو احسن انجام ميداد.
راوي انوار صادقي حضرت حميده از جمله ناشران و راويان علوم اهل بيت(ع) بود.
متأسفانه به دليل جو خفقانآلود حاکم بر عصر امامان و حصارهايي که ستمگران نسبت به آنان ايجاد ميکردند و نيز به دليل بيتوجهي و تعصبات شديد بغضآلود تاريخنگاران به خاندان اهل بيت و وابستگان به آنان و نيز به دليل محدوديتهايي که به طور طبيعي از ديرباز در ميان بانوان وجود داشته، از تمامي مطالب ارزشمندي که از سوي حضرت حميده به زنان عصر (و شايد همگان) منتشر شده، چيزي در دست نيست؛ نه نام شاگردان ايشان را ميدانيم و نه روايتهايي که بيان فرمودهاند. تنها چيزي که نگارنده از ايشان در اين باره دست يافت، دو خبر است:
يکي در مورد مسأله حج کودکان ميباشد: عبدالرحمان بنحجاج ـ از شاگردان بزرگ و فقهاي عصر حضرت صادق(ع) ـ در اين باره گويد:
«سألت اباعبداللّه(ع) و کنا تلک السنة مجاورين و اردنا الاحرام يوم التروية، فقلت: ان معنا مولودا صبيا. فقال(ع): مرو امه فلتات حميدة فلتسأ لها کيف تفعل بصبيانها، قال: فاتتها فسألتها، فقالت لها: اذا کان يوم التروية فجرّدوه و غسلوه کما يجَرّد المحرم ثم احرموا عنه ثم قفوا به في المواقف و اذا کان يوم النحر فارموا عنه و احلقوا رأسه ثم زوروا به البيت ثم مروا الخادم ان تطوف به بالبيت و بين الصفا و المروة و اذا لم يکن الهدي فليصم عنه وليه اذا کان متمتعا»؛(28)
از امام صادق(ع)، در سالي که مجاور مکه بوده و ميخواستيم روز ترويه [يعني هشتم ذيحجه ] احرام ببنديم ـ پرسيدم: طفلي همراه ماست ميخواهيم حج او را به جا آوريم، چه کنيم؟
امام(ع) فرمود: به مادرش بگوييد پيش حميده بيايد و از او بپرسد با کودکش چه کند.
مادر نزد حميدهخانم رفت و پرسيد.
ايشان فرمودند: وقتي روز ترويه شد، لباس [دوختهاش] را از تنش درآوريد و غسلش دهيد همان گونه که محرم لباسهايش را درميآورد.
سپس از طرف او نيت احرام کنيد و آنگاه او را در مواقف قرار دهيد و وقتي «يوم النحر» [يعني روز دهم ذيحجه] شد از طرف او رمي [جمرات] کنيد و سرش را بتراشيد و او را زيارت بيت [اللّهالحرام] دهيد.
سپس خادم را واداريد تا او را گرداگرد بيت [اللّهالحرام] و ميان صفا و مروه طواف دهد.
و اگر «هدي» [يعني قرباني حج] نباشد، وليش اگر حج تمتع به جاي ميآورد، از سوي او روزه بگيرد.
وقتي حضرت حميده در فروع فقهي چنين تبحري داشته که عبدالرحمان بنحجاج پاسخ مسأله خويش را از ايشان ميگيرد، پس در مسايل کليتر فقهي به مراتب مسلطتر بوده است و روايات بسياري در سينه شريفش داشته ولي معالاسف به دست ما نرسيده است.
نکته ديگر جالب روايت آن است که حضرت صادق(ع) خود پاسخ ابنحجاج را نداد و او را به واسطه مادر کودک به حضرت حميده معرفي کرد.
شايد به اين دليل که مقام والاي علمي ايشان براي همگان روشن گردد و ضمنا گوشزد فرمايد که بهتر است حتيالامکان، زنان، مسايل و احکام دين و معارف الهي و بلکه هر نوع دانش و صنعتي را از همجنسان خود فرا گيرند و از اختلاط با نامحرم بپرهيزند.
روايت دومي که از حميدهخانم نقل شده در ارتباط با واقعه سوزناک و تأسفآور شهادت امام جعفر صادق(ع) است.
از ابوبصير نقل شده که به محضر حميدهخانم مشرف شدم تا شهادت ابوعبداللّه(ع) را به ايشان تسليت عرض کنم.
ايشان سخت گريست و من هم به گريه او گريستم.
بعد فرمود:
«لو رأيت اباعبداللّه(ع) عند الموت لرأيت عجبا، فتح عينيه ثم قال:
اجمعوا الي کل من بيني و بينه قرابة. فلم نترک احدا الا جمعناه، فنظر اليهم ثم قال: ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة»؛(29)
اگر اباعبداللّه(ع) را هنگام وفات ميديدي، چيز عجيبي مشاهده مينمودي.
ايشان چشمانشان را گشوده، فرمودند: هر کس را که ميان من و او خويشاوندي است، گرد آوريد. ما کسي را وانگذاشته و همه را جمع کرديم.
ايشان به آنها نگاه کرده فرمودند: شفاعت ما به کسي که نمازش را سبک و کوچک بشمارد، نخواهد رسيد.
خريد نجمه براي فرزند
طبق برخي از روايتها، حضرت حميده، حضرت نجمه را که از اسوههاي تقوا و فضيلت و عبّاد و عرفاي بزرگ و چهرههاي پرفروغ عالم تشيع بود، خريداري کرد و به فرزند عزيز و معصومش امام موسي کاظم(ع) هديه نمود و بدين وسيله شجره طيبه ولايت را شکوفاتر نموده، خير کثير دنيا و آخرت را از آنِ خود کرد و مصداق کوثر گرديد.
زيرا از حضرت نجمه امام رضا(ع) و حضرت معصومه(ع) پا به عرصه وجود نهادند.
علي بنميثم در فضيلت اين بانوي عاليمقام گويد:
تکتم (يعني حضرت نجمه) از افضل بانوان در عقل و تدين بود و مقام حميدهخاتون را بسيار بزرگ ميداشت به گونهاي که هيچ گاه در حضور ايشان بر زمين ننشست.
هنگامي که حضرت حميده، حضرت نجمه را خريد، بر اساس يک خبر غيبي و رؤياي صادق، مأموريت يافت او را به فرزند عزيزش حضرت امام موسي(ع) هديه دهد.
او در عالم رؤيا ديد که پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «يا حميدة، هي نجمة لابنک موسي، فانه سيلد منها خير اهل الارض»؛(30)
حميده، نجمه متعلق به فرزندت موسي است.
به زودي از او بهترين انسان روي زمين متولد ميشود.
در پي اين رؤياي صادق، حضرت حميده، حضرت نجمه را به امام موسي(ع) بخشيده، به ايشان عرض کرد:
«يا بني! ان تکتم جارية ما رأيت جارية قط افضل منها و لست اشک ان اللّه تعالي سيظهر نسلها ان کان لها نسل و قد وهبتها لک فاستوص خيرا بها»؛(31)
فرزندم، تکتم جاريهاي است که بافضيلتتر از او تاکنون نديدهام.
ترديدي ندارم که اگر نسلي داشته باشد، خداوند آن را ظاهر ميسازد.
او را به شما بخشيدم و درخواست خير و نيکي نسبت به او دارم.
وکيل حضرت صادق(ع)
گرچه زندگاني بيشتر امامان شيعه در محيط اختناق و تحت کنترل خلفاي جاير بود ولي تشيع کم و بيش در سرتاسر سرزمينهاي اسلامي گسترش يافت.
نمايندگان و وکلا ميان امام و مردم ارتباط برقرار ميساختند و علاوه بر جمعآوري خمس و وجوهات شرعي و تقسيم آنها به صلاحديد ائمه(ع)، پاسخگوي مشکلات و مسايل ديني و کلامي و سياسي آنان هم بودند.(32)
يکي از وکلاي عظيمالشأن امام صادق(ع) حضرت حميده بود.
در اينکه اين بانوي بزرگ چه مأموريتهايي در حوزه تحت نفوذ خويش انجام ميداده، اطلاع درستي نداريم؛ همين قدر ميدانيم که ايشان حقوق مالي مردم مدينه را قسمت ميکردهاند.
در منابع در اين باره آمده است:
«کلما اراد الامام الصادق تقسيم حقوق اهل المدينة اعطاها لامه امفروة و زوجته حميدة المصفاة»؛(33)
هرگاه امام صادق(ع) ميخواست حقوق مالي مردم مدينه را پرداخت کند آن را به مادرش امّ فروه و همسرش حميده مصفاة ميداد.
حضرت حميده در نگاه علما و انديشمندان
در باره اين بانوي بزرگ تعاريف فراواني در کتابها به چشم ميخورد که به نقل پارهاي از آنها ميپردازيم:
1ـ مورخين نوشتهاند:
حميده به لحاظ عفت و فقه و کمال در ميان زنان معاصر خود بينظير بود.(34)
2ـ علي بنميثم گويد: حميده مصفاة مادر ابوالحسن موسي بنجعفر(ع) از اشراف و بزرگان عجم بوده است.(35)
3ـ شيخ عباس قمي گويد: «والده حضرت [يعني امام موسي بنجعفر(ع)] عليا مخدّره، حميده مصفاة است که از اشراف اعاظم بود.»(36)
همو در جايي ديگر گويد:
«آنچه بر من ظاهر شده از بعضي روايات، آن است که آن مخدره چندان فقيهه و عالمه به احکام و مسايل بوده که حضرت صادق(ع) زنها را امر ميفرموده که رجوع به او نمايند در اخذ مسايل و احکام دين.»(37)
4ـ احمد زکي تفاحه گويد: حميده اندلسيه يا بربريه در پايه بلندي از تقوا و شايستگي قرار داشت.(38)
5ـ آقاي باقر شريف قرشي گويد: خداوند او را به شرافت و فضل، مخصوص کرد و مورد عنايت قرار داد لذا خاستگاه امامت و جايگاه فضيلت و کرامت شد.(39)
همو در جايي ديگر گويد: خانهاي که حميدهخاتون در آن بود، مورد لطف و عنايت و تکريم همه علويها بود و با ايشان محترمانه برخورد ميشد.
امام صادق(ع) هم چشمهسار نيکيها را بر او جاري ميکرد و چون در او وفور عقل و کمال و ايمان و اعتقاد پسنديده مشاهده کرد در توصيفش گفت: حميده بسان شمش طلا از پليديها پاک و منزه است ...(40)
باز در جايي ديگر مينويسد:
اين بانوي پاکدامن و عفيف، از نقص و کاستي پيراسته، و وجود خويش را به ايمان و اعتقاد درست مزين ساخته، امام صادق(ع) ايشان را با علوم خويش تربيت کرده بود به حدي که در طليعه زنان عصر خويش در دانش و پرهيزکاري و ايمان قرار داشت و امام از او خواسته بود که عهدهدار تدريس فقه و تعليم احکام شرعي به زنان مسلمان شود.(41)
6ـ نهلا غروي در اين زمينه گويد:
«حميده از خانواده بزرگان غير عرب بود.»(42)
وي در جايي ديگر ضمن نتيجهگيري از مطالب گذشتهاش مينويسد:
«آنچه گفته شد بيانگر ميزان طهارت و پاکي حميده است که خداوند متعال، وي را براي پرورش و تربيت مولودي پاک چون امام کاظم(ع) برگزيده بود.»(43)
7ـ در باره شخصيت والاي ايشان آمده است: «هي من التقيات الورعات الثقات»؛(44)
او از پرهيزکاران و متقيان و افراد مورد اعتماد بود.
8ـ علامه مامقاني در ترجمه و توصيف حضرت حميده گويد: اين بانوي جليلالقدر در سند «من لا يحضره الفقيه»(45)
به عنوان حميده بربريه ذکر شده و در کتاب عيون اخبار الرضا(ع) تحت عنوان حميده مصفاة است.
لقب وي لؤلؤة است ... او از بانوان متقي و ثقه بوده است.(46)
فرزندان از حضرت حميده چهار فرزند متولد شد:
1ـ امام کاظم(ع)؛
2ـ اسحاق؛ 3ـ
فاطمه کبرا (يا فاطمه)؛
4ـ محمد.(47)
پي نوشتها :
1 ـ اثبات الوصيه، مسعودي، ص 189؛ مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، ص 413.
2 ـ اصول کافي، ج 1، ص 477.
3 ـ اثبات الوصيه، ص 190.
4 ـ عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص24.
5 ـ دلايل الامامة، ص147؛ اثبات الوصيه، ص 190.
6 ـ عوالم، بحراني، ج21، ص10؛ اعلام النساء المؤمنات، ص311؛ تنقيح المقال، ج3، قسم 2، ص76.
7 ـ محدثات شيعه، ص152.
8 ـ حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، باقر شريف قرشي، ج1، ص42؛ تنقيح المقال، ج3، قسم 2، ص76.
9 ـ حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص42.
10 ـ حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص42.
11 ـ کنيه شريف امام صادق(ع).
12 ـ يعني 601 دينار.
13 ـ کافي، ج1، ص476 و 477؛ تنقيح المقال، ج3، قسم 2، ص76؛ منتهي الامال، ج2، ص336.
14 ـ محل و مزار قبر شريف حضرت آمنه مادر گرامي رسول خدا(ص).
15 ـ تاريخ محمدي، مولانا شيخ حسن کاشي، ص138.
16 ـ ر.ک: حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص43 تا 45.
17 ـ تواريخ النبي و الآل، شيخ محمدتقي شوشتري، ص35.
18 ـ حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص45 و 46.
19 ـ کافي، ج1، ص477.
20 ـ الکافي، ج1، ص477.
21 ـ زنان نامدار، احمد بهشتي، ج1، ص81 ـ 80.
22 ـ سيرة رسولاللّه و اهل بيته(ع)، جزء 2، ص327.
23 ـ هدايتگران راه نور، آيتاللّه مدرسي، ج2، ص113.
24 ـ منتهيالآمال، ج2، ص335.
25 ـ حياة الامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص41 ـ 40.
26 ـ شاگردان مکتب ائمه(ع)، ص107.
27 ـ محدثات شيعه، ص153.
28 ـ اين روايت با اختلافاتي اندک در اين منابع ذکر شده است: الکافي، ج4، ص301؛ .وسائل الشيعه، ج8، ص207؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص410.
29 ـ بحارالانوار، ج47، ص2.
30 ـ دارالسلام، نوري، ج1، ص204.
31 ـ عيون الاخبار الرضا(ع)، ج1، ص24.
32 ـ البته تمامي وکلا در يک طبقه و پايه نبودند. منظور رئوس کليه کارهايي است که وکلاي ائمه انجام ميدادند. (ر.ک: حيات فکري و سياسي امامان شيعه، جعفريان، ج2، ص153 به بعد.
33 ـ تنقيح المقال، ج3، قسم 2، ص76؛ اعلام النساء المؤمنات، ص311.
34 ـ زنان نامدار، ج1، ص80 و 81.
35 ـ عيون الاخبار الرضا(ع)، جزء 1، ص24.
36 ـ منتهي الآمال، ج2، ص335.
37 ـ همان، ص337.
38 ـ اعلام الهدي، احمد زکي تفاحه.
39 ـ حياةالامام موسي بنجعفر(ع)، ج1، ص40 تا 41.
40 ـ همان، ص43.
41 ـ همان، ص43.
42 ـ محدثات شيعه، ص153.
43 ـ همان.
44 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص311.
45 ـ يکي از چهار کتاب روايي مهم و معروف شيعه.
46 ـ تنقيح المقال، ج3، قسم 2، ص76.
47 ـ بحارالانوار، ج47، ص241؛ مراقد المعارف، ج2، ص255؛ عوالم، ج21، ص10؛المجالس السنية، ج5، ص461.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید