زنان پشت پرده از عمر دانا ترند
در روايات آمده عمر بن خطّاب در عصر خلافت خود، وقتي كه ديد مردم مهريهها را سنگين نمودهاند، بالاي منبر رفت و از مردم انتقاد نموده و به آنها اعتراض كرد و گفت «چرا مهريهها را زياد ميكنيد و هشدار داد كه ديگر نشنوم كسي مهريهاش را بيشتر از چهارصد درهم قرار دهد، و اگر كسي چنين كند، او را تازيانه ميزنم و زيادتر از چهارصد درهم را ميگيرم و جزء بيتالمال قرار ميدهم.»
بانويي زيرك بلافاصله از پاي منبر به عمر گفت «آيا تو ما را از قرار دادن مهريه زيادتر از چهار صد درهم منع ميكني و اضافي را ميگيري؟»
عمر گفت «آري».
بانو گفت «در اين صورت با حكم خدا مخالفت كردهاي و بر خلاف امر الهي، دستور دادهاي.»
عمر با ناراحتي گفت «اي زن چه ميگوئي؟!»
بانو گفت آيا اين آيه قرآن را نشنيدهاي كه خدا ميفرمايد
«وَ آتَيتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيئاً»[1] (اگر مهريه زنان خود را به اندازه قنطار(مال بسيار زياد) قرار داديد، حق نداريد چيزي از آن را كم كنيد.
عمر، كه خجالت زده شده بود، سخن آن بانو را تصديق نمود و استغفار كرد و گفت«كُلُّ النّاسِ أفْقَهُ مِن عُمَر حَتّي المُخدّراتِ فِي البُيوت» همه مردم، حتي زنان پشت پرده از عمر داناترند.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نساء، 20.
[2] . تفسير در المنثور، ج2، ص133 ـ تفسير ابن كثير ، ج1، ص468ـ تفسير قرطبي ـ تفسير كشاف ـ غرائب القرآن و.. ذيل آيه ياد شده.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید