توان ندارم که حتي براي برداشتن وسيله اي از طبقه بالاي کمد اتاقم از نردبان استفاده کنم. تا حالا بارها خواسته ام به مقابله با آن برخيزم اما به محض آن که از نردبان يا چهارپايه بالا رفتم تمام دست و پايم شروع به لرزش کرده و گاهي هم با حالت تهوع و سرگيجه و تعريق شديد همراه مي شم. اين ترس کارکردهاي عادي من رو گاه با مشکل همراه مي کند. مثلا گاه لازم است از پنجره اتاق خواب که در طبقه پنجم يک ساختمان واقع شده اتومبيلم رو در کوچه کنترل کنم. و يا براي نوعي ارتقاء شغلي مجبور هستم در محل کار يک طبقه بالاتر مشغول به وظايفم شوم. و يا لازم است که جهت سياحت و يا مأموريت شغلي گاه با هواپيما سفر کنم. همه اين موارد در من نيز ممکن است و حتي تصور آن هم براي من ترس و اضطراب فراواني همراه دارد به نظر شما چکار مي توان کرد تا براي هميشه مقهور اين ترس نباشم و رشد و پيشرفت هاي بيشتري تجربه کنم؟
نظريات روانکاري ترس ها را ناشي از بي اعتمادي به ديگران مي داند که در زمان کودکي چنين تصوري در فرد شکل مي گيرد و او اين بي اعتمادي را به اشياء و مکان ها هم نسبت مي دهد.
ترس از ارتفاع يا بلند هراسي يکي از انواع هراس هاست که شامل ترس از بلندي است و فرد را در اين مواقع دچار هيجان ترس و اضطراب شديد مي کند. اين افراد حتي از فکر کردن به مواجهه با اين صحنه ها وحشت دارند و در مواقعي حتي توانايي کمک به کودکان يا شخصي را که در اين موقعيت قرار مي گيرد را هم ندارند.
ترس هميشه هم نامناسب و غير مفيد نيست. ترس باعث مي شود تا ما با احتياط بيشتري به اطراف نگاه کنيم و شرايط خطرناک يا بيماري زا را از خود دور کنيم. مثلاً ترس غيرمنطقي از ارتفاع به شما هشدار مي دهد که تا لبه پشت بام پيش برويد و احتياط بيشتري داشته باشيد تا از آنجا نيفتيد. اکثر افراد از بلندي مي ترسند اما اين ترس در اشخاص درجات مختلفي را داراست. زماني که ترس نسبت به يک موقعيت نامتناسب و شديد باشد و به طور غيرعادي و وسواس گونه او را از فعاليت ها و کارکردهاي معمول دور کند و باز دارد و به نوعي خوي و ترس غيرمنطقي و بيمارگونه مبدل مي شود، مي توان آن را مرضي دانست و نياز به درمان دارد .
بخشي از وجود اين نوع ترس ها در افراد به عوامل وراثتي بر مي گردد. چرا که آزمايش هاي متعدد در دوقلوهاي همساني که دور از يکديگر زندگي مي کرده اند توانسته وجود اين ترس را در آنها گاه به صورت همسان قلمداد کند.
واقعيت اين است که احتمالاً علاوه بر ريشه هاي ژنتيکي ممکن است اين ترس از اضطرابي در هنگام مواجهه با يک بلندي يا ارتفاع به وجود آمده باشد و شخص در آن زمان ترس موجود را به هر بلندي و ارتفاع ديگري تعميم داده و شرطي شده باشد. نظريات روانکاري ترس ها را ناشي از بي اعتمادي به ديگران مي داند که در زمان کودکي چنين تصوري در فرد شکل مي گيرد و او اين بي اعتمادي را به اشياء و مکان ها هم نسبت مي دهد.
اما چه بايد کرد؟
مهم ترين نوع درمان در گروه ترس ها حساسيت زدايي منظم است. در اين روش لازم است تا شخص کليه تصورات و وقايعي را که باعث ترس غيرمنطقي اش مي شود، بشناسد و به درمان گر معرفي کند. براي شروع بايد از گزينه اي آغاز کرد که کمترين هيجان منفي را با خود به همراه دارد.
مثلاً به زبان آوردن هواپيما، و يا به خاطر آوردن فرودگاه و يا يادآوري يک نردبان و... پس از آنکه در روز چند بار اولين عامل ترس آور را به خاطر آورديد و يا با آن مواجه شديد و ميزان ترس از آن به درجه عادي افول کرد به سراغ عوامل بعدي رفته و يک به يک با مواجهه ذهني يا واقعي با آن، ترس را کاهش مي دهيد.
تهيه ليست سلسله مراتبي نکات ترس آور کمک زيادي به يک درمان موفق مي کند و طول زمان درمان را کاهش مي دهد.
شايد لازم باشد ابتدا از تصور خيالي استفاده نمود و سپس يک مواجهه واقعي را زمينه سازي کرد. تهيه ليست سلسله مراتبي نکات ترس آور کمک زيادي به يک درمان موفق مي کند و طول زمان درمان را کاهش مي دهد. البته همراه با تمرين هاي رفتاري استفاده از دارو نيز ضروري است تا فرد بتواند راحت تر اضطراب و علائم فيزيولوژيکي ترس خود را کنترل نمايد. چرا که خود علائم جسمي اضطراب مي تواند با ايجاد يک تسلسل معيوب استرس را تشديد کند.
در نوع ديگري از درمان براي افرادي که از هواپيما و پرواز مي ترسند تکنولوژي در خدمت روان شناسي قرار گرفته است. در اين روش درماني ابتدا مراحل ترس در بيمار شناسايي شده و سپس تمامي شرايط پرواز از جمله لرزش ها و تکان هاي هواپيما در مراحل مختلف حرکت به صورتي کاملاً مشابه شرايط واقعي، به بدن فرد وصل مي شود. اين شبيه سازي باعث مي شود تماس حواسي فرد از جمله حس لمس، عمق در روند درمان وارد شوند.و ترس را به مرور در فرد از بين ببرند .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید