عاقلان و خردمندان گروهي هستند که همواره مورد مباهات و افتخار يک جامعهاند و افراد جامعه ايشان را در امور مختلف ملاک و محور قرار ميدهند. اين گروه افرادي هستند که در تصميمگيريهاي اساسي زندگي مسير درست را انتخاب ميکنند و از اين رو راهبر و الگوي ساير مردم نيز هستند. امّا آيا آنها نشانههايي دارند تا بتوان آنها را از سايرين تميز داد و شناخت و از عقل و خرد آنها بهرهگيري نمود؟ ميکوشيم در اين مقاله اين موضوع را مورد بررسي قرار دهيم:
نشانههاي عاقلان
شايد فرهنگهاي مختلف تعاريف و نشانههاي متفاوتي را براي عاقل و خردمند تعريف نمايند. فرهنگ اسلامي ما برگرفته از قرآن و روايات معصومين نشانههاي خاصي را براي اهل عقل و خردمندان معرفي مينمايد که در صورت يافتن اين نشانهها در کسي ميتوان او را خردمند ناميد.
از جمله نشانههاي خردمندان و اهل عقل ميتوان به ترجيح دادن زندگي آخرت بر زندگي دنيا در آنها اشاره کرد. اين امر ممکن است سبب تعجب و شگفتي گردد امّا در واقع با تأمل در فلسفه و چرايي اين موضوع معلوم ميشود ترجيح آخرت بر دنيا به راستي از نشانههاي عاقلان است!
خداوند متعال در سوره مبارکه انعام، آيه 32 ميفرمايد: «و ما الحيوةُ الدُّنيا إلاّ لعبٌ و لهوٌ و لَلدّارُ الآخرةُ خيرٌ للّذين يتَّقون أَفلا تعقلونَ»؛ زندگي دنيا جز بازيچه کودکانه و هوسراني بي خردان هيچ نيست و همانا سراي ديگر براي پرهيزگاران نيکوترست. آيا تعقل و انديشه در اين گفتار نميکنيد؟!
در اين آيه شريفه از نشانه تعقل و خرد آن است که زندگي پايدار و ماندگار آخرت بر زندگي گذران و فناپذير دنيوي ترجيح داده شود، زيرا انسان عاقل، پايداري و ماندگاري آخرت را بر فناي دنيا نميفروشد و به قول يک ضربالمثل قديمي نقد را وِل نميکند به نسيه بچسبد! عاقلان ميدانند که دنيا و نعمات آن از سلامتي و دوران نشاط جسماني گرفته تا مواهب و نعمات خدادادي همه و همه زوال پذيرند و روزگاري از دست ميروند. قرآن کريم در جاي ديگري آدميان را مورد توبيخ قرار ميدهد که خردمندانه با اين موضوع روبرو نميشوند که: «وَ مَن نُعَمّره نُنکّسهُ في الخلق أفلا يعقلون»؛ و هر کس را عمر دراز داديم در پيري از خلقتش ميکاهيم آيا در اين امر تعقل نميکنند؟! (يس/68)
نشانه هاي خداوند در نظام هستي شاه کليد عاقلان
از ديگر نشانههايي که خردمندان را از ساير مردمان متمايز ميگرداند آن است که اين گروه با دقت نظر به اطراف خويش توجه دارند و علامتهاي تجربي را به خوبي مورد کنکاش قرار ميدهند و از دريچه آنها درسها و عبرتهاي بزرگ را درمييابند. خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و باران و سبزي و خرّمي زمين با آنها و نيز حيوانات و جانداران مختلف، باد و ابر و خلاصه همه نشانههاي طبيعي در نظام خلقت الهي اموري هستند که خردمندان به سادگي از کنار آنها نميگذرند. آنها حتي در قرار گرفتن کشتي بر روي آب دريا و فرو نرفتن در آنها و در نتيجه نفعي که مردمان از آن ميبرند تأمل مينمايند:
«إنّ في خلق السموات و الأرض و اختلاف اللّيل و النّهار و الفلک الّتي تجري في البحر بما ينفعُ النّاسَ و ما أنزلَ الله مِنَ السَّماءِ مِن مّاءٍ فأحيا به الأرض بعدَ موتها و بثَّ فيها مِن کُلِّ دابَّةٍ و تصريفِ الرّياحِ و السّحابِ المُسَخَّرِ بين السّماء و الأرض لَاياتٍ لِقَومٍ يعقلون»؛ همانا در خلفت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و کشتيها که بر روي آب براي انتفاع خلق در حرکت است و باراني که خدا از بالا فرو فرستاد تا به آن آب زمين را بعد از مردن و نابود شدن گياه آن، زنده کرد و سبز و خرّم گردانيد و در برانگيختن انواع حيوانات در آن و در وزيدن بادها به هر طرف و در خلقت ابر که ميان زمين و آسمان به تسخير درآمده است در همه اين امور عالم براي عاقلان نشانههاي آشکاري بر علم و قدرت آفريننده است. (بقره/164)
در واقع کشف قوانين فيزيکي و شيميايي و توجه به عناصر زيست محيطي خود به تنهايي نشانه عقل و خرد نيست بلکه عاقل واقعي و خردمند حقيقي آن کسي است که از همه اين امور و نشانهها که با نظم و حکمت وجود دارند، به علم و قدرت آفريدگاري حکيم و دانا ببرد. اين استدلال و برهان در علم کلام، برهان نظم ناميده ميشود و همان استدلالي است که همه ما در کتابهاي ديني دوران ابتدايي با آن آشنا شدهايم که از روي نظم عالم ميتوان پي به وجود ناظمي الهي برد. امّا اين که تا چه ميزان هنوز هم در زندگي روزمره خود با ديدن اين نظمهاي طبيعي پي به وجود آفريدگار حکيم ميبريم و به بيان ديگر در جريده عاقلان و خردمندان قرار ميگيريم خود معمّايي است مشکل که البته پاسخ آن را همه ميدانند!!
«و ما الحيوةُ الدُّنيا إلاّ لعبٌ و لهوٌ و لَلدّارُ الآخرةُ خيرٌ للّذين يتَّقون أَفلا تعقلونَ»؛ زندگي دنيا جز بازيچه کودکانه و هوسراني بي خردان هيچ نيست و همانا سراي ديگر براي پرهيزگاران نيکوترست. آيا تعقل و انديشه در اين گفتار نميکنيد؟!
عبرت و پندگيري کار آدم عاقل!
يکي ديگر از نشانههاي آدم عاقل آن است که اهل عبرتگيري است و از حوادث روزگار پند ميگيرد. او همواره ميکوشد با راهنمايي خرد و عقل خويش خود را از مهلکههايي که او را تباه ميکنند دور نمايد. فرجام هلاکت بار مخالفان و دشمنان خدا و پيامبران الهي عرصهايي وسيع است که خردمند عاقل از آن درس ميگيرد و خود را از معرض آسيب دور ميگرداند. در آيات قرآن نيز بارها صاحبان خرد و عقل به سوي پند گرفتن از سرانجام مردمان پيش از خود فراخوانده شدهاند: افلم يهد لهم کم أهلکنا قبلهم مِن القُرونِ يَمشونَ في مَساکِنهم إنّ في ذلک لاياتٍ لاُولِي النُهِي؛ آيا کفّار قريش از مشاهده حال طوايف بسياري از گذشتگان که ما همه را هلاک کرديم و اينان در منازل و عمارتهاي ايشان قدم ميزنند عبرت نگرفتند و هدايت نيافتند؟! آري خردمند نيستند وگرنه احوال گذشتگان براي خردمندان بسيار مايه عبرت و آيت هدايت است. (طه/128)
خردمند پرهيزگار است!
در فرهنگ اسلامي برخلاف تفکر رايج در غرب نشانه عقل و خرد آن است که انسان که انسان مطيع اوامر الهي باشد و پرهيزگاري پيشه کند! در حالي که شايد عابد و زاهد و متقّي بودن در بسياري ديگر از فرهنگها نشانه ساده لوحي و عدم عقل شمرده شود! از نظر قرآن و روايات اسلامي، آدم عاقل و انسان خردمند که به تعبير قرآني صاحب لُب (جمع: اَلباب) است تقواي الهي پيشه ميکند و اهل ايمان است و با هدايت پروردگار خويش به سر ميبرد: ... فاتّقوا لله يا اولي الالباب الذين امنوا قد أنزل الله إليکم ذکراً؛ ... پس شما اي خردمنداني که ايمان آوردهايد از خدا بترسيد و راه اطاعت پيش گيريد که خدا براي هدايت شما قرآن را نازل کرد.(طلاق/10)
کسي که قرآن را تصديق نکند عقل ندارد!
در همين راستا از نظر قرآني کسي که قرآن را به عنوان کتاب که از جانب خداوند نازل شده است، تصديق نکند و آن را نپذيرد او اهل خرد و تعقل نيست! رمز اين مطلب در آن است که چنين کسي کتابي با اين عظمت را ساخته و پرداخته اذهان بشري تصور ميکند و اين خيال خام و باطلي است که جز از فکر و انديشه غيرعاقلانه سرچشمه نميگيرد! «لقد انزلنا إليکم کتاباً فيه ذکرُکم افلا تعقلون»؛ همانا به سوي شما امّت کتابي که مايه عزت و شرافت شماست فرستاديم آيا در اين کتاب نميانديشيد. (انبياء /10)
بر اين اساس در فرهنگ اسلامي ما نشانهاي عقل و خرد بسيار متفاوت از نشانههاي آن در نزد سايرين شمرده شده است و عاقلان جامعه که در تصميمگيريهاي مهم و سرنوشتساز مرجع ساير مردمان هستند گروهي ويژه به تأييدات الهياند.
________________________________________
فهرست منابع و مأخذ:
1- قرآن کريم
2- تفسير الميزان علامه ي طباطبايي
3- تفسير نمونه زير نظر آيت الله مکارم شيرازي
4- مجمع البحرين
5- مفردات القرآن راغب اصفهاني
6- عوامل رشد و زوال عقل – صائب مصطفوي
7- لسان العرب، ابن منظور، ج 9
8- تفسير نور – آقاي قرائتي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید