ميل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا يابد جهان زين اتحاد
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
ليک هر دو، يک حقيقت مي تنند
( مولوي)
آگاهي از وجود تفاوت هاي فردي بين انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زيرا انسان هاي اوليه زماني که در غارها يا جنگل ها زندگي مي کردند، از متفاوت بودن يکديگر کاملاً آگاه بودند، بدين صورت که وقتي به هم مي رسيدند بلافاصله زور بازوي يکديگر را تخمين مي زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعيف تر از خود مي يافتند فوراً طعمه اش را از دستش مي گرفتند و برعکس، اگر در مي يافتند که حريف پنجه ي پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار مي رفتند.
اگر تاريخ را ورق بزنيم در هيچ دوره اي نخواهيم ديد که انسان ها خواه به صورت رسمي و خواه به صورت غير رسمي، اعضاء جامعه خود را گروه بندي نکنند و براي هر گروه ويژگي هاي خاص قائل نشوند. در ادبيات کهن و واقعاً غني سرزمين خود نيز مي بينيم که مسئله تفاوت هاي فردي مطرح بوده و از همه کس انتظارات يکساني نداشته اند.
هر کسي را بهر کاري ساختند
ميل آن را را در دلش انداختند
( مولوي)
علاوه بر تفاوت هاي فردي بين انسان ها به طور کلي ، و بين زن و مرد نيز به طور اخص تفاوت هاي بارز چشمگيري از نظر جسماني و رواني وجود دارد و همين امر توجه متخصصين و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفي در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقايسه آن با مردها شد. مطالعه جنسيت و تفاوت هاي جنسي همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسي تفاوت هاي جنسي توجه خويش را به زنان معطوف کردند، اما چون بيشتر اين پژوهشگران مرد بودند به طور طبيعي فعاليت هاي پژوهشي آنان نيز متأثر از جهت گيري هاي جنسي آنان بود.
در اين پژوهش ها دانشمندان بر اين باور بودند که عالي ترين قابليت هاي ذهني در قطعه پيشاني مغز است. در پژوهش هاي آن زمان نيز به اين موضوع تأکيد مي شد که مردان قطعه پيشاني بزرگ تري نسبت به زنان دارند . اما چند سال بعد، دانشمندان به اين باور رسيدند که عالي ترين قابليت هاي ذهني نه در قطعه پيشاني که در قطعه آهيانه اي مغز است. ناگهان در نهايت شگفتي و برخلاف يافته هاي پژوهشي پيشين، پژوهشگران پي برده اند که قطعه پيشاني زنان بزرگتر است، همچنين پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه ي آهيانه ي مغز زنان نيز بزرگتر است.
دومين جنبه ي تفاوت هاي جنسي که مورد توجه پژوهشگران پيشين قرار گرفت، مقياس هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وري هوش در دو انتهاي بالاتر و پائين تر منحني زمان قرار دارند، در حالي که تجمع زنان از نظر بهره هوشي، نزديک به ميانگين است. در صورتي که تحقيقات بسيار متعدد و گسترده اي که بعداً انجام شد نشان داد در عملکرد کلي هوش ، تفاوتي بين زن و مرد نيست ولي در عملکردهاي اختصاصي تفاوت وجود دارد.
تصورات قالبي و کليشه اي در مورد زنان
باورهاي قالبي، همانا ذهنيت هاي ايستا و ثابتي هستند که پايه هاي عملي ندارند و مردم به مردان يا زنان نسبت مي دهند، به عبارت ديگر مردم پيشاپيش ويژگي هاي خاصي را به دو جنس نسبت مي دهند. امروزه در دانشگاه هاي برخي کشورها اين باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختي و فيزيولوژيکي تفاوت دارند. به علاوه تحقيقات امروزي نشان مي دهد که اين باورهاي قالبي از سال 1972 تاکنون تغييرات محسوسي نداشته است.
اکثريت مردم صفات زير را از ويژگي هاي جنس زن مي دانند:
- محافظه کار و خويشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات ديگران
- داراي گرايشات ديني عميق
- ميل به امنيت خواهي فراوان
- تمايل و علاقه شديد به هنر و ادبيات
- به سادگي ، عواطف لطيف را به زبان آوردن
و
خصوصيات زير را به مردان نسبت مي دهند :
- بسيار مستقل است
- پرخاشگر و سلطه طلب است
- به سادگي تحت تأثير قرار نمي گيرد
- عميقاً شيفته رياضيات و مقولات علمي
- در برابر بحران ها، خويشتنداري خود را حفظ مي کند
- در بسياري از زمينه ها فعال بوده و تمايلات رقابت جويي عميقي دارد
- تقريباً بسان يک رهبر عمل مي کند
- معتمد به نفس بوده و بسيار جاه طلب است
- عميقاً به آداب و شيوه هاي جهان آگاه است
برخي کليشه ها نه تنها در قياس با ساير فرهنگ ها متفاوت است بلکه اين موضوع در ميان نژادها و طبقات اجتماعي نيز تفاوت دارد. مثلاًً کليشه هايي سفيد پوستان و رنگين پوستان متفاوت هستند. روان شناساني چون « لاندرين» ، با توجه به تحقيقاتي که انجام داده اند به نتايجي نيز دست يافته اند. مثلاً وي زماني که زنان سفيدپوست را با زنان سياه پوست مقايسه مي کرد به کليشه هاي چون وابستگي بيشتر، احساساتي بودن بيشتر و هوشمندي بيشتر دست يافت در صورتي که زنان سياه پوست را خرافاتي و ستيزه جو يافت.
ديدگاه هاي کليشه اي راجع به مردان
همانطور که در مورد زنان کليشه هايي رواج دارد ، اين مسئله در مورد مردان نيز صدق مي کند. ويژگي هاي ايده آل اجتماعي مردان بايد شامل صفاتي چون پرخاشگري، استقلال و خودکفايي، غير احساسي بودن و اعتماد به نفس باشد.
پژوهش هاي انجام شده نشان مي دهد که چهار عامل اصلي در پايداري باورهاي قالبي در مورد مردان نمود آشکار دارند:
1- مردانگي طلب مي کند که هرگونه خصوصيات زنانه از مردان دور باشد.
2- مردان بايد نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد بايد کامياب شود و همگان به ديده احترام به او بنگرند و نان آوري بزرگ باشد.
3- مرد بايد نماد
اعتماد به نفس ، نيرومندي و خود اتکايي باشد.
4- مرد بايد
پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابايي نداشته باشد.
تغييرات نقش هاي مردان
القائات گذشته با هنجارهاي امروزي مردان متفاوت است. در گذشته مرد ايده آل کسي بود که قدرت پرخاشگري داشته باشد. ليکن امروز اين صفت سرزنش مي شود، به علاوه در گذشته مرد مي بايست در فضاي کاري، قاطعيت و خشونت از خود نشان دهد، ليکن امروزه هنر در اين است که شخص هر چه بيشتر با همکاران خويش هماهنگ و همسو باشد.
نقش هاي سنتي مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زيرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ويژگي هايي مي باشد که به جاي زورمندي محتاج ظرافت و هوشمندي است. مرد امروزي بايد به طور مطلوب با همکاران خويش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عاليه خويش برسد. به علاوه مردان امروزي بايد خويشتن دار باشند ، ليکن بايد حساسيت هاي عاطفي خويش را نيز ابراز نمايند.
مقايسه روان شناسي زن و مرد
گوهر وجودي زن و مرد يکي است، هر دو انسانند و طبيعتاً با يکديگر شباهت هاي بسيار دارند، ضمن آنکه در مواردي با يکيگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرايش هاي علمي بيشتر به تفاوت هاي زن و مرد ، و نه بر شباهت هاي آنها تکيه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره اي از ويژگي ها همپوشي هاي زيادي را نشان مي دهند که در اين مورد بايد به توزيع فراواني اين ويژگي ها در دو جنس توجه کرد و دريافت که ميانگين نمره هاي هر گروه در مقايسه با ديگري در آزمون هاي مربوطه چه ميزاني است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید