همواره براي حل معضلهاي اجتماعي ميبايست زمينههاي پيدايش آن را رفع نمود. و الا درمان در حدّ مُسکّن، نقش ايفا خواهد کرد و بيمار به مرور خواهد مرد. غفلت از زمينهها و عدم پردازش و رفع منابع تغذيه يک معضل، در سطح اجتماعي مصيبتبار است. با توجه به اينکه در هفتههاي گذشته جريان نظرات اجتماعي به سمت رفع مشکل بدحجابي ميرود، هراس از رفع اين مشکل به روش مسبوق به سابقه، که جهت آرامشبخشي به مسوولين و خرج انرژي به جهت رفع مسووليت - و نه حل دقيق مشکل- صورت ميگيرد، ذکر نکاتي را ضروري مينمايد.
بنيان حجاب، و هر امر ايماني «حياء» است که امير المؤمنين علي عليه السلام ميفرمايند: «ايمان و حيا هر دو به يک ريسمان بسته و با يکديگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حيا)». حيا و عفاف نميتواند با امر قضائي و انتظامي به انسان تحميل شود، بلکه حاصل تربيت و انديشه ورزي است. شايد بتوان از طريق قضايي و انتظامي مظاهر توسعه و تبليغ نابهنجاري را از سطح شهر برچيد و بعنوان آرامبخش مدت دار اين امر لازم به نظر برسد، اما تا وقتي جريان نرمي حيا و ملاحظات اخلاقي را رفته ميخواهد، بدون حرکت نرم متقابل در قالب تربيت و انديشه، حرکت انتظامي و قضايي تنها عوارض سرکوب را در قربانيان بدحجابي، بهجاي خواهد گذاشت و موضوع را درمان نخواهد کرد.
امروزه در جامعه ما بدحجابي، تنها يکي از مظاهر بيحيائي مفرطي است که نمونه آن حتي در ساعات اداري و خيابانهاي معمولي اروپا ديده نميشود. اگر بخواهيم مشکلات ديگر را نيز ببينيم، فساد اداري، وضعيت وخيم رانندگي، عدم احترام به قوانين، وضعيت بسيار وخيم همسايهگي، از مظاهر ديگري است که ميتوان از آنها بعنوان مظاهر فقدان حيا نام برد.
هنگامي که شهرها شکل ميگيرند، در صورتي که مسووليتي جهت اصلاح و توسعه فرهنگي يک شهر بزرگ صورت نگيرد يا اقدام انجام شده با توسعه متناسب نباشد، پديده «ناشناسي» به اوج خود ميرسد و گزار به کلانشهر نشيني، بدون دغدغه تربيتي، در حالي که چشم، چشم را نميبيند، معضلات جدي به همراه دارد. و اين اشکال وقتي با «بي حيائي» برخي رجال و مسوولين و مشغول شدن آنان به تخلفاتي همچون دريافت رشوه و چپاول بيتالمال همراه ميگردد، بهانه تبعيت براي عامه مردم را نيز فراهم ميکند، علي الخصوص هنگامي که عاملان اين تخلفات خود را عامل دين نيز بدانند يک حمله بيرحمانه به مباني اخلاق و سالم زيستن صورت ميپذيرد. هر چند طبق حديث شريف نبوي(ص)، هر آنکس با رجال وارد دين شود، همان رجال او را از دين خارج خواهند نمود، و بايد دين را با کتاب و سيره و سنت اهلبيت شناخت، اما اين "بهانه" براي نفس سرکش انسانهاي داوطلب، هميشه باقي خواهد ماند و روزنه ورود به دنياي گناه.
از سوي ديگر، اگر در رسانه دشمن دقيق شويم، آن را در وضعيتي ميبينيم که با علم به ارزش «حيا» در صدد از بين بردن آن است. برنامههاي متنوع ، فيلمها و سريالها با تمام قدرت در صدد رفع قيود اجتماعي هستند، مسابقاتي که بهعنوان اعتراف مخاطبان را به ذکر علني گناه و خطاي خود تشويق ميکند از مظاهر روشن تلاش جريانهاي مادي در نفي حياء است.
بنابر مقدمه فوق، نه تنها درمان درد بدحجابي، که راه تفوق بر ساير معضلات اجتماعي از قبيل نزاع ميان همسايهگان، خودروها، اشخاص، و سياستمداران، در متبلور شدن يک جريان اجتماعي نمونه و جدي در صداقت است که امکان بهانه جويي را از اعضاي جامعه بگيرد. ترجيحا اگر اين خود حکومت باشد نيروي محکمتري را متضمن خواهد بود و سالهاي ابتدائي پس از پيروزي انقلاب جائي که مردم با طيب خاطر و صميم دل با سرعت به سوي جامعه نبوي گام برداشتند، نمايش عملي اين نظريه است. جريان و حکومتي که وقتي جوانان را به عفاف و حيا دعوت کند، از آبرو، چيزي در چنته داشته باشد. و اين به خودي خود، آموزش عمومي است که هيچ دانشگاه و هيچ رسانه و هيچ گشت ارشادي معادل آن نيست. پس از اين، ميتوان رو به دختران جوان کرد و گفت: "جوان!، بيحجابي تو باعث به هم خوردن جامعه و دربردارنده احتمال از هم پاشيدهگي چند خانواده است"، جائي که جامعه حرمت داشته باشد و آقايان و زادههايشان، نتوانند در يک چشم به هم زدن، تمام منافع کشور را فداي اميال شخصي خود کنند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید