گستردگى رسوم و خصلتهاى فرهنگى گيلانيان با توجه به تعدد قومى و گوناگونى لهجهها به حدى است که حتى آشنايى مختصر آن در اين مختصر نمىگنجد. بعضى از آداب و آيينهاى مردمى گيلان به مرور در همهمه زندگى شهرى رو به فراموشى و برخى ديگر کمرنگ شده است. اينک شرح مختصر و موجز برخى از اين آداب و رسوم خواهد آمد:
. ورزشها، بازیها
. نوروز
. ازدواج
. ختنهسوران
. عزاداری ماه محرم
. عروسی گُولِی
ورزشها، بازیها
. آببازی (آبپاشان، آبریزان، تیرماسیزه)
. بندبازی (لافندبازی)
. ورزا جنگ
. چاه نخجیر
. آینه تکم
. کُشتی گیله مردی
. چوگان بازی
آببازى (آبپاشان، آبريزان، تيرماسيزه)
از مراسم متداول گيلان در گذشته، آببازى بود که امروزه کمتر اثرى از آن مىتوان يافت. اين جشن در شرق گيلان و غرب مازندران به ”تيرماسيزه“ به معنى سيزدهم ماه تير مشهور شده و احتمالاً همان تيرگان است. در فرهنگ ايران پيش از اسلام روز سيزدهم هر ماه، تير نام داشت و روز تير از تيرماه را جشن مىگرفتند. اين مراسم به ”آبريزان“ يا ”آبپاشان“ نيز معروف بود. جشن آبريزان تا عهد شاه عباس در طبرستان و گيلان بر قرار بود و سپس به تدريج از ياد رفت.
کتاب ”عالمآراى“ عباسى با توجه به اين که در تقويم ديلمى سال ۳۶۰ روز بود و ۵ روز آخر به حساب مىآمد، مراسم آبريزان را با محاسبهٔ ايام ”خمسهٔ مسترقه“ يعنى همان ۵ روز آخر سال و افزودن آن پس از پايان سه ماه بهار، در روز۱۳ ماه تير محاسبه مىنمايد و مىافزايد: ”در ميان عجم يعنى ايرانيان، اين روز به روز آبپاشان معروف است. در اين مراسم بزرگ و کوچک، مذکر و مؤنث به کنار دريا مىرفتند آببازى مىکردند و به طرب و خرمى مىپرداختند و به راستى مراسمى تماشايى به وجود مىآمد“. اين رسم در بعضى از نقاط کشور مانند يزد، کرمان و اصفهان نيز معمول بود و در ۱۳ تير ماه هر سال مردان و زنان در حالى که هر يک ظرفى همراه داشتند، به کنار رودخانه مىرفتند و به سر و روى يکديگر آب مىپاشيدند.
زکريا قزوينى نويسندهٔ کتاب ”عجايبالمخلوقات“ نيز از جشنى به نام ”آبپاشان“ ياد کرده و انگيزه آن را به قحطى شديد و توسل فيروز (جد انوشيروان) به خداوند و دعاى او براى باريدن باران و رفع قحطى و گرسنگى نسبت داده است. در اين باره آمده که مردم در اين روز به تبرک باران، از شدت شادى به يکديگر آب مىريختند و اين کار از آن زمان متداول شد.
از مراسم ديگر اين روز فالگيرى و ”لال شوشزنى“ است. در اين مورد، بزرگ خاندان بر بدن اهل خانه و دامها و نيز به در و ديوار و همه چيز چوب مىزد و خاموشى اهل خانه در برابر ضربات ترکه چوب، به باور آنها باعث برکت و رونق اقتصادى و معيشتى آنان مىشد.
آينه تکم
يکى ديگر از مراسم قبل از سال نو، اجراى يک نمايش عروسکى به نام ”آينه تکم“ است که در نواحى غربى استان گيلان انجام مىشد. ”تکمچىها“ از آذربايجان به نقاط هشتپر و حتى انزلى و رشت مىآمدند و پيامآور رسيدن سال نو و نوروز مىشدند.
”تکم“ عروسکى به شکل بز بود که به دستهاى متصل مىشد و آن را با پارچهها و منجوقهاى رنگى و پر مىآراستند و با بالا و پايين بردن دستهاى که از ميان چوبى سوراخدار مىگذشت، آن را به حرکت و جنبش وا مىداشتند. در کنار اين نمايش با صداى دو چوب که به هم مىخورد و آهنگى شاد را تداعى مىکرد، تکمچىها ترانههايى خوش آهنگ مىخواندند.
بندبازى (لافندبازى)
از نمايشهاى سنتى گيلان که بيشتر در جشنهايى مثل عروسى، عيد نوروز و يا در بازارهاى هفتگى اجرا مىشد، بندبازى است. در گيلان به آن ”لافندبازى“ نيز گفته مىشود و مانند همان بندبازى در سيرک است. نمايش بر روى طنابى که از روى دو ميله فلزى و چوبى محکم و ضربدرى شکل گذشته و در دو طرف مهار شده، انجام مىشود. اصلىترين فرد نمايش ”پهلوان“ نام دارد که بر روى طنابها با پاى برهنه راه مىرود و براى تعادل خود چوبى بزرگ به نام لنگر در دست مىگيرد. پهلوان با ايستادن داخل تشت و يا قابلمه بر روى طناب راه مىرود. گاه با دوچرخهاى که لاستيک آن را برداشتهاند فواصل دو تير را مىپيمايد. قرار دادن صندلى داخل يک سينى و نشستن روى صندلى و حفظ تعادل در همان حالت، از جمله عمليات دشوار اين افراد است. در پايين طناب شخصى که لباس مسخرهاى پوشيده و به ”يالانچى پهلوان“ مشهور است با لودگى و مسخرگى به تقليد از پهلوان مىپردازد. نقارهچى و سرناچى نيز با نواختن آهنگ، تماشاگران را در فضاى شاد اين نمايش سهيم مىسازند.
کُشتى گيله مردى
اين کشتى که امروزه همچنان پاى برجاست، يادگار صلابت و دلاورى مردم اين خطه است. کشتى ”گيله مردى“ ريشه در تاريخ دارد. ”مقدسى“ در قرن چهارم هجرى از اين کشتى ياد کرده است. ”ظهيرالدين مرعشى“ در مورد آن مىگويد رسم مردم ديلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافى و لذيذ از گوشت، روغن، عسل و ... زور آنها زياد شده و قدرت مىيابند که با فرد ديگرى کشتى بگيرند.
کشتىگيران گيلهمرد مراتب خاصى نظير تنگوله يا نوچه، پهلوان، سرپهلوان يا ميداندار دارند. اين کشتى در محوطهاى محصور به نام ”سيمبر“ يا ”سبزهميدان“ برگزار مىشود. کشتى گيلهمردى معمولاً در تابستان و اعياد و عروسىها انجام مىشود. کشتىگيران که شلوارهايى به نام ”لاسپار“ به پا دارند با بالاتنهٔ لخت، ابتدا به حضار احترام مىگذارند و سپس با حرکات نمايشى قدرت خويش را به رخ حريفان مىکشانند. اين حرکات نمايشى ”فوزوما“ يا ”فزّومما“ خوانده مىشود.
پس از رجزخوانى، حريف با کف زدن به او پاسخ مىدهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشتها آغاز مىشود. اين بخش در موارد بسيار منجر به مجروح شدن و شکستگى استخوان يکى از طرفين مىشود. در اين کشتى هرگاه دست يکى از طرفين با زمين برخورد کند بازنده محسوب مىشود. جايزه اين مسابقات به صورت غيرنقدى و شامل پارچه، آينه، پيراهن، گوسفند و گاو و ... است. به اين جايزه ”بَرَََم“ مىگويند.
ورزا جنگ
از رسوم و نمايشهاى ديرين گيلان و بعضى از نقاط ايران، جنگ گاوهاى نر است. در گيلان به آنها ”ورزا“ يا ”ورزو“ گفته مىشود.
گاوهاى جنگى معمولاً توسط ملاکين يا روستاييان مرفه نگهدارى مىشدند و فقط به درد مبارزه و جفتگيرى مىخوردند. اين گاوها از شاخهاى محکم برخوردارند که وسيله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتى مىبخشد که هنرمندان سفالگر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمايل سفالى آنان واداشته است. ساخت سفالينههاى قرمز رنگ ملهم از اين گاوهاى نر زورمند از مشخصههاى هنر باستانى گيلان است.
قديمىترين سندى که به چنين نمايشى در گيلان اشاره دارد فرمانى است نوشته بر روى سنگ مرمر قهوهاى و به خط نستعليق بر ايوان ورودى مسجد جامع لاهيجان که به دستور ”سلطان حسين صفوي“ نگاشته شده و طى آن اهالى را از ارتکاب اعمال خلاف بازداشته و امر به تأديب و تنبيه خلافکاران کرده است. اين فرمان که تاريخ ۱۱۰۶ هـ.ق را دارد مردم را از کبوترپراني، گرگدوانى و نگهدارى گاو و قوچ و ساير حيوانات به منظور جنگ با يکديگر بازداشته و اين اعمال را ممنوع شمرده است.
چوگان بازى
اين بازى که توسط اسبسواران انجام مىشود اولين بار در زمان عباس صفوى به هنگامى که لاهيجان را فتح نمود در گيلان مورد توجه قرار گرفت. پس از فرار ”خان احمدخان“ آخرين حاکم کيايى بيهپيش، ملک موروثى او به دست صفويان افتاد. به دستور شاه عباس باغ بزرگ او را براى ايجاد زمين اين بازى خراب کردند و از آن پس اين محل به سبزهميدان مشهور شد.
پولو (polo) کلمهاى انگليسى مأخوذ از واژهاى تبسى و به معنى چوگان است.
چاه نخجير
حکام قديم گيلان به شکار علاقه فراوان داشتند. در عمليات شکار که ”چاه نخجير“ ناميده مىشد، ابتدا قسمتى از جنگل به عنوان شکارگاه انتخاب مىشد. سپس با در هم پيچيدن شاخههاى درختان دو رشته پرچين محکم به مساحت يک يا دو فرسخ درست مىکردند. اين دو پرچين طورى تهيه مىشد که به تدريج بر يک نقطه متمرکز مىشدند به گونهاى که در آخرين مرحله به زحمت گذرگاهى براى عبور يک شکار باقى مىماند. اين دالان در انتها، به محوطهاى در عرض ده متر با پرچينهاى محکم و لانههايى موسوم به چاه، محصور مىشد. در روز شکار مردان گيل و ديلم پشت پرچينها جمع مىشدند و عدهاى فرياد زنان با ساز و نقاره هياهوى وحشتانگيزى ايجاد مىکردند. اين گروه بين دو پرچين پيش مىآمدند و به آرامى شکار را به طرف محوطه مورد نظر مىراندند. اطراف محوطه و کمى بالاتر، صفه کوچکى ايجاد مىشد که در آنجا مردان جاى مىگرفتند و هنگامى که حيوان به دام مىافتاد درهاى لانهها را مىبستند.
وقتى که گرازها، گرگها، شغالها و ... در اين لانهها محبوس مىشدند، گوزنها که نمىتوانستند از دالان به لانهها راه يابند با ضربات پيکان و تبر کشته مىشدند. والى و بزرگان دولت آنگاه روى صفه آمده و براى گشودن در لانهها فرمان مىدادند، به نحوى که تنها يک گراز مىتوانست در آن واحد خارج شود. در اين موقع مردى جوان براى ورود به محوطه انتخاب مىشد و هنگامى که گراز به طرف جوان حملهور مىشد او با يک ضربه گراز را از پاى درمىآورد.
شاه عباس صفوى پس از تسخير گيلان چند بار چنين شکارهايى را ترتيب داده بود. در سال ۱۰۰۳ هـ.ق عمليات شکارى توسط او با ۱۰ هزار مأمور تعقيب شکار انجام شد. در ۱۰۲۳ هـ.ق شاه عباس بار ديگر به گيلان آمد و به فرمان او ۳۰ هزار نفر مأمور تعقيب شکار از نواحى بيهپس و بيهپيش گرد آمدند و براى تعقيب شکار به جنگل رانکوه اعزام شدند. در اين شکار تعداد بسيار زيادى حيوانات وحشى کشته شدند. اين شکار چنان مقبول طبع شاه افتاد که با وجود مرگ ۲۷۰۰ نفر از مأموران، از پايان دادن شکار امتناع ورزيد. پس از سقوط فرمانروايان گيلان و ترک بازديدهاى شاهانه اين گونه کشتارهاى وسيع پايان گرفت.
نوروز
جشن نوروز در گيلان با آيينها و مراسم گوناگونى بر پا مىشود:
. نوروزخوانی
. عروس گوله
. گلگل چهارشنبه
. سیزده سال
. شب چله
نوروزخوانى
نوروزخوانى از مراسم آخر هر سال در گيلان است. نوروزخوانى که هم اکنون نيز کم و بيش رواج دارد، در گيلان نماد ورود بهار و خير و برکت است. براى اين کار گروهى نوروزخوان در کوچه و خيابان به راه مىافتند و اشعارى مىخوانند. از معروفترين اين اشعار مىتوان به ”دوازده امام“ و ”عروس گوله“ اشاره داشت. اغلب نوروزخوانان نخست دوازده امام را مىخوانند و وقتى به قسمت ترجيعبند مىرسند، آن را دو نفرى تکرار مىکنند و بعد نوروز و نوسال مىخوانند. اين شعر چنين آغاز مىشود:
همى خوانم امام اولين را شه کشور اميرالمؤمنين را
وصى و جانشين يعنى على را
به ياسين و الف لام و به فيروز دهيد مژده که آمد عيد نوروز
امام دومين هم دسته گل شفاعت مىکند او بر سر پل
حسن بابش سوار است او به دلدل
به ياسين و الف لام و به فيروز مژده دهيد که آمد عيد نوروز
اين شعر در مدح دوازده امام ادامه مىيابد.
عروس گوله
نمايش ”عروس گوله“ نيز از ديگر مراسم قبل از حلول سال نو به شمار مىرفت. اين نمايش همراه با آواز ريتميک داراى مفاهيم اخلاقى و آيينى خاصى بود. بازيگران اين نمايش معمولاً سه نفر بودند و به نقش غول، پيربابو و نازخانم ظاهر مىشدند. نقش نازخانم را بيشتر مواقع پسر جوانى که لباس زنانه پوشيده بود اجرا مىکرد. پيربابويا کوسه نقش پيرمردى بود که با غول بر سر تصاحب نازخانم به بحث و جدل مىپرداخت. غول هم خود را با کلاهى از کلوش (ساقه برنج)، زنگولهها و چماق به هيبتى عجيب مىآراست. اين گروه به منازل مختلف رفته، به ايفاى نقش خود مىپرداختند و در ازاى تهنيتگويى خويش و آرزوى سالى پربرکت و پر يُمن براى صاحبخانه، از او هدايايى دريافت مىکردند.
گاه نقش يک شخصيت ديگر به اسم ”کاس خانم“ نيز به اين جمع اضافه مىشد.
گلگل چهارشنبه
از ديگر مراسم کهن ايرانيان که در گيلان هم با بعضى تغييرات جزيى به آن مىپردازند، ”چهارشنبهسورى“ است که در غروب آخرين سهشنبه سال و در شب چهارشنبه انجام مىشود. به اين منظور خار، بوته، گَوَن و کاه جمعآورى مىشد و با درستکردن پشتههايى که معمولاً رو به سمت قبله مىنهادند و سپس آتش زدن آنها، از روى آتش مىپريدند و هنگام پريدن با خوشحالى مىخواندند:
گلگل چهارشنبه به حق پنجشنبه
زردى ِبشه، سرخى بايه نکبت ِبشه، دولت بايه
يعنى: اى شعله آتش چهارشنبه، به حق پنجشنبه، زردى و ضعف و بيمارى رخت بربندد و نوبت سرخى و نشاط و خرمى فرا رسد. دوره نکبت و ناکامى به سر آيد و دولت و اقبال روى نمايد.
اين سنت که از روزگار زرتشت و حتى جلوتر بر جاى مانده، در دوران اسلامى با اعتقادات مردم در هم آميخته و رنگ و بويى دينى گرفته است. دود کردن اسپند هم از اين رسوم است که سعى مىشد از سادات خريدارى شود و به هنگام دود کردن آن زمزمه مىکردند:
عاطتيل کُن، باطيل کُن تى مرده مارهَ بيرونَ کُن
اسفند دوکُن چاووش بايه مردمار به هوش بايه
يعنى: عاطل و باطلش کن و چشم زخم را از وجودها دور ساز. مادر شوهرت را بيرون کن. اسپند دود کن تا چاووش بيايد. تا مادر شوهرت به هوش بيايد.
علاوه بر اين به نيّت اين که دختران به زودى به خانه شوى بروند، دختران دمبخت را چندساعتى از خانه بيرون و خانه تکانى مىکردند. شکستن کاسه و کوزه و ظروف کهنه به علامت دور ساختن نفرت و رفع قضا و بلا از ديگر آداب اين روز به شمار مىرفت. مراسم چهارشنبهسورى در نواحى مختلف گيلان با تفاوتى اندک اما شبيه به هم اجرا مىشد و گاه شليک تير و ترکاندن ترقه نيز در برنامه جاى داشت. گاه نيز به نيت برکت، يکى از اهالى با تبر به سمت درختى که بار نمىداد مىرفت و اما با ضمانت ديگران براى بار آوردن درخت در سال بعد، شخص تبر به دست از قصد خود منصرف مىشد.
- فالگوش ايستادن:
از ديگر برنامههاى چهارشنبهسورى بود. براى اين کار، در گذرگاهها مىايستادند و با شنيدن پنهانى نخستين کلمات عابرين، مفهوم آن را حمل بر توفيق يا ناکامى خود در سال آتى مىشمردند.
- قاشقزنى:
از ديگر رسوم اجرايى اين شب بود که معمولاً جوانان و بيشتر دختران به در خانه همسايهها مىرفتند و با پنهان کردن روى خود و بدون دادن آشنايي، خواستار هديه مىشدند. نقل و نباب و تنقّلات از عمدهترين چيزهايى بود که در کاسه قاشقزنان جاى مىگرفت.
- شالاندازى:
در مناطق روستايى کوهستانى از رسوم شايع چهارشنبهسورى بود و گاه حالت نوعى خواستگارى از دختر صاحبخانه را داشت. معمولاً به گوشه شال اينان مقدارى شيرينى و آجيل به عنوان هديه صاحبخانه بسته مىشد و شالاندازان بدون مشخص کردن هويت خويش به خانه فرد ديگرى مىرفتند.
سيزده سال
آخرين مراسم نوروز، سيزده سال است. در اين روز مردم گيلان بيشتر به کنار رودخانهها و در دل جنگلها مىروند و به صورت گروهي، آخرين روز نوروز را گرامى مىدارند. دختران گيلانى در اين روز سبزه گره مىزنند. اين مراسم معمولاً با بندبازي، کشتى گيلهمردى و نواختن ساز و نقاره همراه است.
شب چله
شب چله از مراسم باستانى ايران، در گيلان هم از منزلت خاصى برخوردار است. شب اول دىماه هر سال را اهل خانواده و خويشان و گاه همسايهها گرد هم مىآيند تا آيين شب چله را برگزار نمايند. براى مراسم شب چله، معمولاً خوردنىها و تنقلات و آجيل زيادى فراهم مىآورند. هندوانه به سفره اين شب رنگ و بويى ديگر مىبخشد و به قولى اگر هر کس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگى نمىکند. يکى از ترانههايى که در اين شب زمزمه مىشود، چنين است:
امشو، شب چله ، خانم جير پله چاقو بزنيم هندوانه کله
يعنى: امشب شب چله و خانم زير پله است، چاقو به هندوانه بزنيم.
از ديگر خوردنىهاى اين شب، برنج برشته، عدس و گندم برشته، کونوس (ازگيل وحشي)، آجيل، پرتقال، ليمو، خوج (گلابى محلي) و ميوههاى ديگر است.
تفأل به ديوان حافظ از ديگر آداب اين شب است. پس از نيت و سوگند دادن حافظ به شاخنبات، ديوان را مىگشايند و اولين غزل صفحه جلوتر را مىخوانند. اعتقاد بر اين است که بيش از سه بار نبايد فال گرفت چون حافظ ناراحت مىشود و حرفهاى خوش نمىزند.
ازدواج
براى تشکيل خانواده، حضور زوجى که خواهان يکديگرند، عامل تعيين کننده است. در گيلان، به خصوص در مناطق روستايى به دليل مشارکت و همپايى زنان و مردان در امور معيشتي، ارتباط و آشنايىهاى اوليه از برخوردهاى ساده و روزمره اهالى آغاز مىشود.
با توجه به گسترش فعاليتهايى که در بطن زندگى روستايى جريان دارد مثل آيش، وجين و درو و ... شناخت ابتدايى پسران و دختران به وجود مىآيد. اين شناخت بعدها به انتخاب و سپس در صورت پذيرش خانوادهها به تهيه مقدمات ازدواج منجر مىشود. به اين ترتيب که با جلب موافقت خانوادهٔ طرفين و پس از مراسم خواستگاري، دوره نامزدى طى مىشود.
- حنابندان:
پيش از فرا رسيدن عروسى مراسمى به نام ”حنابندان“ در شهرها برپا مىشد. در اين مراسم عروس مىبايد در اين شب دست و پايش را حنا ببندد.
- نارنجزنى:
از ديگر مراسم ازدواج، ”نارنجزنى“ است. رابينو که در اوايل قرن بيستم در گيلان به سر مىبرد، خود شاهد اين مراسم بود. وى مىنويسد که هنگام ازدواج، داماد نقل و سکه بر سر عروس مىپاشد، بعد نارنج يا پرتقالى به طرف او مىاندازد. آنگاه عروس و داماد دور چاه مىگردند. عروس سکهاى به نشانه خوشبختى در چاه مىاندازد و پس از آن درخت توتى در خانه مىنشانند.
- گيشهبَرى:
گيشهبرى از ديگر مراسم مربوط به ازدواج است. بردن عروس به خانه داماد را گيشهبرى مىنامند. اين مراسم پرشور با صداى ساز و نقاره و ترانهخوانى و شادمانى خانواده عروس و داماد و ديگر مهمانان همراه است.
در شهرها معمولاً ازدواج با پادرميانى خانواده و معرفى چند دختر به پسر موردنظر صورت مىپذيرفت. گاه دلاک حمام را براى آشنايى و پرسيدن نظر دختر نزد او مىفرستادند و يا در حمامهاى عمومى دختر مورد نظر را برانداز کرده و پس از پسنديدن به خواستگارى او مىرفتند. مراسم خواستگارى و تعيين مهريه و شيربها از موارد مطرح براى دو خانواده است.
ختنهسوران
از مراسم تاريخى ايران و گيلان ختنهسوران است. در تاريخخانى آمده است: ”چون ارقام مسرّت و شادکامى و فرحت و کامرانى ثبت صفحه دفتر خزينه خاطر مبارک حضرت ميرزاعلى بود و بزم . عشرت ختنهسور دودُر شاهوار و ...“.
به خوبى مىتوان اهميت چنين جشنى را به خصوص با توجه به ارج و قرب فرزند پسر در ايام گذشته درک کرد. اگر پسر را ده روز پس از تولد ختنه نمىکردند، اين کار چهار، پنج سال به تعويق مىانداختند.
براى ختنهسوران روز و ساعت سعد و مناسب را انتخاب مىکردند و آشنايان و مطرب و دلاک را براى همان روز خبر مىکردند. در اين ميهمانى از مهمانان با پلو و خورشت و شيرينى و آجيل پذيرايى مىشد و پس از آن مراسم جشن و پايکوبى برگزار مىشد تا بچه از اين عمل ترسناک دلدارى يابد.
وسايل ختنه کردن يک نى به طول ۱۰ تا ۱۵ سانتيمتر، تيغ سلمانى و پنبه يا پارچه سوخته شده بود که براى ضدعفونى کردن و بندآوردن خون از آن استفاده مىشد. پس از عمل ختنه کردن، موسيقى و دستافشانى و پاىکوبى ادامه مىيافت. اين عمل از آنجا که يکى از آداب اوليه اسلامى است، موجب احساس مسؤوليت والدين مىشد. معمولاً سعى بر اين بود که ختنهشوندگان در يک روز فرد باشد، در غير اين صورت خروسى را نيز سر مىبريدند.
معمولاً در اين مراسم هر يک از مهمانان در حد توان خود هديهاى مىآورد. گاه جشن تا هفت روز طول مىکشد. پس از ده روز فرد ختنه شده را همراه ديگر همسالانش به حمام مىبرند، براى اين کار حمام از پيش قرق مىشود.
عزادارى ماه محرم
مردم گيلان نيز همچون مردم ساير مناطق ايران، آداب و رسوم ويژهاى براى سوگوارى حسينبنعلى (ع) دارند. مردم سعى مىکنند تا در روزهاى نهم و دهم محرم، به زادگاه خود بروند و در جمع بستگان و آشنايان خود در مراسم عزادارى شرکت کنند. روضهخواني، سينهزني، زنجيرزني، چهل منبر، شام غريبان، تعزيهخوانى و ... از جمله مراسم عزادارى در ماه محرم مردم گيلان است. به عنوان نمونه، مراسم عزادارى در ماسوله در اينجا آورده مىشود:
مردم ماسوله مثل شيعيان گيلان و تالش مراسم مذهبى را به جاى مىآورند و اين مراسم قدمتى ديرينه دارد. براى اولين بار از سال ۱۲۶۱ هـ.ق برنامه منظمى براى برگزارى دهه اول محرم، در هر روز و شب تدوين شد. اين برنامه بسيار حساب شده است و با طوقبندى از شب هفتم آغاز مىشود. در روزهاى بعد تا روز دهم برنامهها و عزادارى ادامه مىيابد و در شب يازدهم مراسم شام غريبان انجام مىشود.
در شب دوازدهم محرم پس از انجام مراسم مربوط به خاکسپارى شهيدان کربلا (توسط طايفه بنى اسد) و تعزيهدارى در جوار ”امامزاده عون بن علي“ برنامه عزادارى ماه محرم پايان مىيابد. به گفته ”رابينو“ تمام ساکنان ماسوله روز دهم محرم، به مسکن و کار خود باز مىگردند.
عروسى گُولِى
يکى از مراسم ديدنى و نمايش مانند محلى که هنوز هم کمابيش در آبادىهاى مختلف گيللان مانند ملومه Malome و ديگر روستاهاى ديلمان و آبادىهاى کوهستانى بخش سياهکل ديلمان و لاهيجان و زيکسار Ziksar صومعهسرا و کلکاسراى Sara ـ Kolka رودسر و جفررود Jafrud و خمام Xomam و همچنين Jupošt لشت نشاء رشت متداول است، رم آمدن عروس گولى يا عروس غول است که چند روز يا چند هفته به عيد نوروز مانده بهوسيلهٔ تعدادى از مردان و جوانان هر محل انجام مىگيرد و چهار پنج روز هم طول مىکشد. اين دستهها در حقيقت به استقبال عيد مىروند و مژدهٔ آمدن نوروز را مىدهند. مردم هم منتظر آمدن آنان هستند زيرا که آمدن دستههاى گولى را شگون مىدانند و معتقد هستند قدم آنان خوب است.
تعداد بازيکنان در آبادىهاى مختلف متفاوت است ولى اعضاء اصلى هر دسته عبارتند از:
پيربابو؛ پير غول؛ عروس؛ خواننده؛ طبال و سازچى يا دارهزن (دايرهزن) و کولهبازي. گاهى ممکن است نوازندگان و سازچىها چند تا باشند. همچنين امکان دارد يک نفر دختر ديگر همراه عروس باشد و يک کولهبارى دوم هم به افراد دسته افزوده شود. غالب اوقات، دستهها براى رونق بيشتر دوتا دختر دارند که اصل کارى عروس يا ”نازخانم“ است و دختر دوم که ”کاسخانم“ است و عروس را همراهى مىکند تا تنها نباشد.
آداب و رسوم مازندران
. نوروزخوانی
. عید نوروز
. مراسم تیرماه سیزده
. مراسم وَرْف چال (جاه برف)
. مراسم ماه محرم
. عید غدیر
. مراسم تمنای باران
. آفتابخواهی
. گهوارهبندی
. مراسم ازدواج
. چهارشنبه سوری
. جشن نوروزماه
. آیین سنتی ۲۶ عید ماه
. شب یلدا
. آداب ماه رمضان
. عید قربان
. مراسم بارانخواهی
. گرفتن ماه و خورشید
. دندانسری
. شب چله مازندران
نوروزخوانى
نوروزخوانان معمولاً پانزده روز قبل از فرا رسيدن عيد نوروز به داخل روستاها مىآيند و با خواندن اشعار در مدح امامان و ترانههاى محلي، طليعه سال نو را به آنان مژده مىدهند.
نوروزخوانان چند نفر هستند که يک نفر اشعار را مىخواند، يکنفر ساز مىزند. و نفر ديگر کولهکش (بارکش) مىگويند به در خانههاى مردم مىرود و مىخواند:
باد بهارون بيمو / نوروز سلطون بيمو / مژده دهيد به دوستان / گل به گلستون امد / بهار آمد خوش آمد / على با ذولفقار آمد، خوش آمد / نوروزتان نوروز ديگر / شما را سال نو باشد مبارک
صاحبخانه نيز با دادن پول، شيريني، گردو، تخممرغ و نخود و کشمش از آنان پذيرايى مىکند.
چهارشنبه سورى
از مراسم به جامانده در ايران زمين، چهارشنبهسورى است که در پايان چهارشنبه هر سال برگزار مىشود؛ صبح روز چهارشنبه آشهفت ترشي درست مىکنند. آشى که هفت نوع ترشى مانند آب نارنج، آب ليمو، آب انار، سرکه، گوجهسبز و آب ازگيل در آن مىريزند و بعد از آماده شدن بين همسايهها پخش مىکنند. غروب روز چهارشنبه، ۵ تا ۷ بوته آتش درست مىکنند و در حالى که آواز مىخوانند با آرزوى شادى و خوشى براى خود و خانواده خود، از روى آتش مىپرند. آنها مىخوانند:
چهارشنبهسورى کُمّي، پارسال دُسورى کُمّي، امسال دُسورى کُمّى
عيد نوروز
هنگام تحويل سال افراد خانواده دور سفره هفتسين، که با ظرافت و سليقهٔ خانم خانه چيده شده، مىنشينند و در حالى که پدر خانواده دعاى تحويل مىخواند، منتظر تحويل سال نو مىشوند.
در گذشته که امکانات ارتباطى مانند راديو و تلويزيون نبود با تيراندازى يا گفتن اذان سال جديد را به همه اعلام مىداشتند.
بعد از اين که سال نو شد کسى که به عنوان مادر مه انتخاب شده، با مجمعى که در آن قرآن، آيينه، آب، سبزه و شاخههاى سبز جوان قرار دارد، وارد خانه مىشود. چهار گوشه اتاقها را آب مىپاشد، قرآن را کنار سفره هفتسين مىگذارد و شاخههاى سبز (درخت آلوچه) را به اين نيت که سال سرسبز و خوش و خرمى براى خانواده باشد، جلوى در اتاق آويزان يا روى طاقچه مىگذارد.
در اين روز مادر خانه، غذاى عيد -سبزى پلو با مرغ يا گوشت- درست مىکند. علاوه بر آن غذايى به عنوان خيرات براى اموات مىپزند و بين مردم پخش مىکنند.
در غروب شب اول سال، به اين اعتقاد که چراغ خانه آنها هميشه روشن و نورانى باشد، به سردر خانهها شمع يا شعله آتش آويزان مىکنند.
جشن نوروزماه
مردم مازندران در اواسط مردادماه جشنى به نام نوروزماه دارند. وقتى که اولين محصول برنج زودرس رسيد، بعد از جمعآورى و درو، با همان برنج غذا درست مىکنند و در خارج از روستا، جشن پايان کار مىگيرند. اين مراسم درست مانند سيزده به در است و در اعتقاد دارند که اين روز را حتماً بايد بيرون از روستا به سر برد. در واقع اين جشن يک نوع سپاسگزارى به درگاه خداوند است.
مراسم تيرماه سيزده
از ديگر مراسم سنتى و رسمى مازندران تيرماه سيزده است که در اواسط آبان هر سال برگزار مىشود. البته روايات مختلف در مورد تيرماه سيزده وجود دارد.
۱. مىگويند که شب تولد حضرت على (ع) است.
۲. مىگويند پيروزى کاوه بر ضحاک و جشن مهرگان است.
در اين شب همه خانواده کنار هم جمع مىشوند و تا پاسى از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانههاى بزرگترها سپرى مىکنند. جوانان هم با در دست داشتن ترکهاى بلند که کيسهاى به انتهاى آن بسته شده است، همراه کودکان به در خانهها رفته و با سروصدا و کوبيدن چوب به در خانهها و لالبازى از صاحبخانه تقاضاى هديه مىکنند. به آنها پول، ميوه، شيرينى داده مىشود.
هنگامى که لال به همراه گروه خود در کوچهها شروع به حرکت مىکند اين اشعار را مىخواند:
لال بيَمو، لال بيَمو / پارسال و پيرار بيَمو / چل بَزِن ديگه بَزِن /لال اِنه لالک اِنه / پيسه گُندِه خوانهنه / سال و ماه ارزون نَوِه / لال مار رسوا نَوِه / لال اِنه لالک اِنه / پار بُوردِه امسال اِنِه
معنى: لال آمده، لال آمده / پارسال و امسال آمده / چرخ نخريسى را حرکت بده، به ديگ بزن / لال مىآيد، لال کوچک مىآيد / کسى که شيرينى پيس گنُدِه مىخواهد، مىآيد / سال و ماه ارزان نمىشود / لال بزرگ رسوا نمىشود / لال مىآيد، لال کوچک مىآيد / پارسال رفته، امسال مىآيد.
آيين سنتى ۲۶ عيد ماه
آيين ويژه سنتى ۲۶ عيد ماه طبرى هر سال در تاريخ ۲۸ تيرماه شمسى در بيشتر روستاهاى استان برگزار مىشود.در روستاى امامزاده حسن سوادکوه اين مراسم با آداب خاصى انجام مىشود. اين رسم به جشن مردگان نيز معروف است.
براساس سنت رايج و باورهاى مردم؛ در زمانهاى قديم فريدون پادشاه پيشدادى به خونخواهى پدرش جمشيد شاه، ضحاک پادشاه را سرنگون مىکند. مردم خبر پيروزى را در شب با آتش زدن بوتهها به يکديگر اطلاع مىدهند و فرداى آن روز با برپايى جشن و مسابقه کشتى اين پيروزى را گرامى مىدارند.
امروزه نيز اهالى روستاهاى اطراف همگى به امامزاده حسن مىآيند و علاوه بر خيرات کردن براى اموات خود و روشن کردن شمع روى مزارها، تماشاگر مسابقه کشتى سنتى لوچو مىشوند. در اين روز کشتىگيران سوادکوه در اين محوطه گرد مىآيند و به مصاف هم مىروند.
در مناطق جلگهاى جشن مردگان در آرامگاهها برگزار مىشود.
مراسم وَرْف چال (جاه برف)
يکى از مراسمهاى قابل توجه در ارتباط با آب در روستاى اسک واقع در جاده هراز مراسم ورف چال است. اين مراسم در يکى از روزهاى جمعه، در فاصله اول تا پانزده ارديبهشت ماه که آخرين برفهاى زمستانى در حال ذوب شدن است، انجام مىشود. تاريخ اجراى اين مراسم قبلاً از طرف بزرگان محل به اطلاع عموم رسانده مىشود. در اين روز کليه مردان محل جهت انجام مراسم ورف چال واقع در دامنه کوه دماوند پس از صرف صبحانه با همراه داشتن غذاى ظهر و بساط ميوه و چاى از روستا خارج مىشوند. در اين روز هيچ مردى حق ماندن در روستا را ندارد و امور روستا در اين روز در دست زنهاى محل است که با اجتماع در مساجد و نقاط ديگر به اجراى برنامههايى مانند عروس و داماد، شاه-وزير بازى و ... سرگرم هستند. از ورود هر مردى به داخل روستا جلوگيرى مىشود. در صورتى که مردى به تذکرات و اخطار آنها توجهى نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب به وسيله زنهاى محل تنبيه مىگردد.
مردان روستا پس از رسيدن به محل ورف چال که از دوران گذشته چاهى در آنجا براى جمعآورى برف به وسيله شخصى به نام سيد حسن ولي حفر شده و مقبره او نيز در روستاى نياک محل زيارت اهالى منطقه است، اقدام به جدا کردن قطعات برف از کوه مىکنند و هرکس به توانايى خود مقدارى از قطعات آخرين برف زمستانى را به داخل چاه مىريزد.
مراسم ورف چال
پس از پُرشدن چاه از برف و پوشانيدن در چاه، مردان به صرف ناهار و چاى و ميوه در اطراف چاه مىپردازند و نماز به جاى مىآورند. سپس همگى به روستا باز مىگردند. اين مراسم ريشه در مبارزه با کمآبى براى مسافران و دامها در فصل تابستان دارد. با توجه به اين که منطقه مورد بحث در گذشته يکى از مناطق دامدارى محسوب مىشد، دامدارها براى تأمين آب مورد نياز دامها در فصل تابستان که برفهاى روى کوه آب مىشد، اقدام به ذخيره برف در اين چاه مىکردند تا در موقع کمآبي، آب مورد نياز دامها را فراهم کنند. امروزه منطقه مورد بحث اهميت گذشته خود را از نظر پرورش دام از دست داده ولى اين سنت قديمى همچنان در بين اهالى محل ادامه دارد.
شب يلدا
شب اول زمستان را گَت چله مىنامند. در اين شب بنا به سنت ديرين همه افراد خانواده دور هم جمع مىشوند و با خوردن هندوانه، ماست و ميوه و آجيل سرماى فصل زمستان را از خود دور مىکنند. اعتقاد بر اين است که با خوردن ماست يا هندوانه در شب يلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد. در اين شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود، از هفتخانه چيزى مىگيرند، اگر کسى آنها را نديد و نشناخت، حتماً به آنچه نيت کردهاند، خواهند رسيد.
مراسم ماه محرم
کليه تکايا، مساجد و خانهها از چند روز پيش از ماه محرم سياهپوش مىشوند و از روز اول محرم مراسم عزادارى آغاز مىشود. مردم در دسته و هيأتهاى زنجيرزنى و سينهزنى به مساجد و تکايا مىروند و کسانى که نذر دارند نذورات خود را اعم از آش، خرما، شربت و غذا ... بين مردم پخش مىکنند.
در روستاى نوا از شهرستان آمل، مراسم نخلگرداني معمول است. از روز اول تا هفتم مردم به عزادارى مىپردازند و سعى دارند تا در اين روز کليه نذورات خود را ادا کنند. در روز هفتم همه مردم به کنار نخل مىروند و به آن سلام مىکنند. اعتقاد بر اين است که نخل، تابوت امام حسين (ع) است. در روز هشتم نخل را بيرون مىآورند و در محلهها مىگردانند. مردم نيز همراه نخل مىروند. به اين مراسم اصطلاحاً نخلگرداني مىگويند.
کسانى که نذر شير دارند در روز هشتم، نهم، دهم، همراه نخلگردانى شير بين مردم پخش مىکنند. نخل را به در هر خانه که مىبرند، صاحبخانه نذر خود مانند شربت، خرما، شير، دود کردن اسپند را به جا مىآورد. اگر نذر قربانى داشته باشند، قربانى مىکنند.
در روز نهم و دهم محرم همين مراسم صورت مىگيرد. در شب دهم عاشورا، که شام غريبان است، نخل را دور محله مىگردانند و همه مردم پابرهنه و شمع به دست همراه نخل به امامزاده مىروند و تا صبح به سينهزنى و عزادارى مىپردازند.
تا چند سال پيش مراسم تعزيهخواني نيز در محرم برگزار مىشد. امروزه در روستاها کم و بيش تعزيه خوانده مىشود.
آداب ماه رمضان
ماه رمضان به ماه مبارک نام برده مىشود چون ماه تهذيب نفس و اخلاق است و همه سعى دارند که با اداى فرايض دينى و برپايى نماز جماعت، از ثواب اين ماه بيشتر بهرهمند شوند. در اين ماه صلهٔ رحم را به جاى آورده و به فقرا و محرومان و آشنايان افطارى مىدهند.
در شبهاى قدر و احيا که شب نزول قرآن است، در روضهخوانى شهادت حضرت على (ع) شرکت کرده، به سوگوارى مىپردازند. زنان و مردان شبهاى قدر را احيا نگه مىدارند، تا صبح بيدار مىمانند، دعا مىخوانند و قرآن بر سر مىگذارند.
عيد غدير
در اين روز خاص عيد سادات است مردم به ديدن سادات مىروند و سکهاى را به عنوان تهکيسه يا پارچه سبز و سفيد رنگ از دست سيد يا سيده، به عنوان تبرک دريافت مىدارند.
عيد قربان
عید قربان يکى از بزرگترين اعياد مسلمانان است که ياد و خاطرهٔ حضرت ابراهيم و اسماعيل را در اذهان زنده مىکند.
در اين روز گوسفند يا بره قربانى را حنا مىبندند و تا آفتاب نزده قربانى مىکنند. کسانى که نذر دارند به هر نيتى که باشد، انگشت به خون مىزنند و به پيشانى مىمالند. همچنين اعتقاد دارند در روز عيد قربان بعد از قربانى کردن نبايد از خانه خارج شوند و سر کار بروند. در منزل همکارى انجام نمىدهند تا قربانى آنها رد بشود.
مراسم تمناى باران
از آنجا که اساس معيشت و کشاورزى برپايه آب است، بنابراين کم و يا زياد بودن باران و آب مشکلاتى را ايجاد مىکند. اگر باران ببارد و دچار کمبود آب بشوند، مراسم خاصى را به جا مىآورند تا خداوند دعاى آنها را مستجاب کرده و باران بفرستد.
مراسمى که براى تمناى باران دارند به اين شرح است: اهالى روستا همگى به امامزاده، مسجد يا ميدان بزرگ روستا و يا خارج از روستا مىروند. دعا مىکنند و ملا يا سيد گوشهاى از جلد قرآن را خيس مىکند يا منبر را به اين نيت که باران بيايد، با گلاب مىشويد. علاوه بر اين مرسوم است که همه مردم شير و برنج جمع مىکنند و با آن شيربرنج درست کرده، مىخورند و مقدارى از آن را با اين باور که باران ببارد، روى پشتبام مىريزند.
مراسم بارانخواهى
يکى از مراسم رايج به هنگام خشکسالي، مراسم بارانخواهى است. به زبان محلى اين مراسم را شيلون يا شيلان مىنامند. به اين منظور ابتدا از اهالى محل مواداوليه براى پخت شيربرنج و يا آش موردنظر آنها، جمعآورى مىشود. در روز معين اهالى در مکان مقدسى مانند مسجد، تکيه، امامزاده و يا در اطراف درخت مقدس جمع مىشوند و پس از پخت آش به وسيله زنهاى محل، مراسم دعا و روضهخوانى انجام مىشود و از خداوند طلب باران مىکنند. پس از صرف آش مراسم به پايان مىرسد. از ديگر عقايد مردم منطقه در اين زمينه، گذاشتن پايه منبر در آب و يا ريختن آب به روى فردى سيد است.
آفتابخواهى
اگر بارندگى زياد باشد براى اين که باران بند بيايد، نام هفت يا چهل کچل را بر کاغذ مىنويسند و آن را به بندى آويزان مىکنند تا باد بخورد و باران قطع شود. يا با خواندن دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و درآمدن خورشيد مىکنند.
در روستاى کرات کياسر شهرستان ساري، اگر باران ببارد و مانع فعاليت کشاورزى شود، زنهاى روستا به طور جمعى شعر زير را مىخوانند: باران کو، باران کو، باران بىپايان کو، گندم که زير خاکه، از تشنگى هلاکه، يا حضرت سليمان، روز آفتاب و شب باران
در روستاى ولويه کياسر سارى هنگامى که باران به مدت چند روز ادامه داشته باشد، براى بند آمدن آن بچههاى روستا قوطىهاى حلبى را به نخى مىبندند و دو سر نخ را مىگيرند و در کوچههاى محل راه مىروند و دسته جمعى شهر زير را مىخوانند: قوطى قوطى آفتاب کن، يک مشت برنج تو آب کن، ما بچههاى گرگيم، از سرمايى بمرديم، يا قران يا کتاب، فردا بشه آفتاب
در روستاى کليج کلادودانگه در هنگام بارش زياد باران، بچههاى محل لباس کهنه مىپوشند و با جارو گل و لاى کوچهها را به هم مىزنند و مىخوانند: بابروم - بابردم، امروز آفتاب، فردا آفتاب، پيرا (پس فردا) آفتاب آنگاه افراد هر خانواده به بچهها موادغذايى و يا شيرينى مىدهند.
در روستاى علىآباد دودانگه منطقه سوادکوه، وقت بارش زياد باران، اهالى محل پارچهاى را از امامزاده شاهزاده حسين مىربايند پس از آفتابى شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه ديگر به امامزاده پس مىدهند.
گرفتن ماه و خورشيد
گرفتگى ماه و خورشيد را ظل (تاريکي) مىنامند و معتقدند که اژدهايى جلوى آن را گرفته است. در اين حالت براى رهايى و برطرف شدن تاريکى از ماه، به پشتبامها مىروند، بر ظرف مسى مىکوبند و با تفنگ تيراندازى مىکنند. علاوه بر اينها نماز آيات مىخوانند و دعا مىکنند.
گهوارهبندى
در بيشتر نقاط شهرى و روستايى استان رسم بر اين است که در دهمين روز تولد نوزاد، عدهاى از بستگان و آشنايان براى صرف ناهار دعوت شوند. پس از ناهار و چاى و شيرينى مادربزرگ و يا قابله کودک را در گهواره مىبندند. در بعضى مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشد، اين وظيفه را مادربزرگ طرف مادرى به عهده مىگيرد. سپس مدعوين پولى به عنوان هديه در گهواره، طفل مىگذارند.
در بعضى از روستاهاى شهرستان نور پس از خوابانيدن نوزاد در گهواره، بستگان طرف مادرى نوزاد، روى گهواره گردو يا نبات مىشکنند و يا گهواره را چند بار به شدت تکان مىدهند. اين کار به اين دليل انجام مىشود که در طول زندگى بين پدر و مادر نزاعى رخ داد، گوش طفل به سر و صدا عادت کرده باشد.
دندانسرى
يکى از مراسم دوران کودکى مراسم دندانسري است که همزمان با ظاهر شدن اولين دندانهاى طفل برگزار مىشود. در اين مراسم مادر کودک شيربرنج يا آشى که انواع حبوبات در آن وجود داشته باشد مىپزد و کاسهاى از آش را به خانه فاميلها و دوستان مىدهد. معمولاً رسم است که افراد هنگام پس دادن کاسه، هديهاى مانند جوراب، روسرى يا پول در آن مىگذارند.
مراسم ازدواج
خواستگارى از دختر توسط اقوام نزديک داماد صورت مىگيرد. بعد از رضايت خانواده عروس فرداى آن شب غذا و شيرينى تهيه ديده براى خانواده عروس مىفرستند. براى مراسم اره گيرون يا همان بله برون به خانه عروس مىروند و با دادن انگشتر به عروس در واقع او را براى پسرشان نشان مىکنند.
در همان شب بلهبرون ميزان شيربها (زر) را نيز معين مىکنند. بعد از اين مراسم دوران نامزدى آغاز مىشود که معمولاً از ۶ ماه تا ۲ سال طول مىکشد.چند روز مانده به عروسى مقدمات آن را فراهم مىسازند، به خريد مىروند و براى عروس، داماد، پيراهن، پارچه و ... مىخزند.براى دعوت کردن مردم به عروسي، زنى را به عنوان خبرگير به خانههاى مردم مىفرستند تا همگى را براى عروسى دعوت نمايد.
يک روز قبل از جشن، از خانه داماد تمام مخارج جشن عروسى از قبيل برنج، مرغ، گوشت، روغن به نام خرجبار را بار اسب مىکنند و همراه چند گوسفند پاىکوبان به خانه عروس مىفرستند. مردم نيز کمکهايى به نام سورى در مجمعهاى مسى گذاشته و روى آن را با پارچههاى رنگى مىپوشانند و آن را بر سر گرفته به خانه داماد مىبرند.
شب قبل از عروسى حنابندان مىگيرند. صبح روز حنابندان، عروس و داماد جداگانه با جشن و پاىکوبى به حمام مىروند. دلاک در حمام به عروس و داماد شربت و شيرينى مىدهد و اسپند دود مىکند. سپس عروس و داماد جداگانه سوار بر اسب، همراه دوستان به خانه مىروند.شب حنابندان عروس و داماد جداگانه در خانه خود، مراسم حنابندان را انجام مىدهند. در خانه عروس، خواهر يا يکى از دوستان عروس حنا در دست عروس مىگذارد و در خانه داماد نيز دوستان داماد، در دست او حنا مىگذارند.
روز عروسى و عقدکنان، خانواده عروس و داماد جداگانه به ميهمانان ناهار مىدهند.
بعدازظهر عروسي، داماد به همراه فاميل و دوستان براى آوردن عروس به طرف خانه عروس راه مىافتد. داماد از قبل اسبى را تزيين مىکند تا عروس را روى آن بنشاند. وقتى به خانه عروس رسيدند، خانواده عروس با نقل و شيرينى و دود کردن اسپند به استقبال آنها مىرود. پدر يا برادر عروس، نانى را به کمر عروس با شال سفيد يا سبز بسته و عروس را سوار اسب مىکند. پسر بچهاى را در بغل عروس مىنشانند به اين نيت که اولين فرزندشان پسر باشد و پسر بچه ديگرى آيينه به دست جلوى اسب عروس راه مىافتد.
در بين راه دوستان داماد با پاىکوبى و تيراندازي، در شادمانى داماد سهيم مىشوند. گاهى نيز با گذاشتن مسابقه اسبدواني، بر هيجان عروسى مىافزايند.
وقتى که به در خانه داماد رسيدند داماد از اسب پياده شده و نارنج، انار، يا سيبى را در دست مىگيرد و به سمت عروس پرت مىکند، عروس بايد آن را بگيرد و سپس آن را باهم بخورند.
عروس ابتدا وارد خانه نمىشود، مگر اينکه پدر داماد سکهاي، يک رأس گاو يا زمينى را به عنوان رونما يا پاناز به عروس بدهد. وقتى عروس وارد خانه شد، مادر و خواهرهاى داماد اسپند دود مىکنند و نقل و نبات و شيرينى به همراهان مىدهند. تمام مهمانان شام را در خانه داماد مىخورند و پس از خوردن شام آنجا را ترک مىکنند. تنها زنى به نام عروس مار همراه عروس مىماند.
صبح روز بعد از عروسي، عروس بايد صبحانه را آماده کند و به خانواده داماد بدهد. خانواده داماد نيز لباس، پول، پارچهاى را به عنوان خلعت به عروس مىدهند. سه روز بعد از عروسي، عروس و داماد به عنوان سلام به مادرزن، به خانه عروس مىروند که به آن زن مار سلام مىگويند. جهاز عروس را يک روز قبل از عروسى به خانه داماد مىبرند.
شب چله مازندران
از اول بر دال ماه که برابر با دىماه خورشيدى است تا ده روز بعد از شهريور که برابر بهمنماه است چلهٔ بزرگ و از يازدهم بهمن تا آخر آن چلهٔ کوچک است. دو روز آخر چلهٔ بزرگ و دو روز اول چلهٔ کوچک به چهارچهار معروف است و معتقد هستند که اين چهار روز با هم دعوا و کشمکش دارند و اين چهار روز نمودار بدى يا خوبى چهار فصل سال و هر روز متعلق به يک فصل است. و اين چهار روز هرطور گذشت فصلها هم به همان ترتيب مىگذرد فرضاً اگر روز اول چهارچهار باران ببارد فصل بهار بارندگى زياد خواهد بود و اگر آفتابى باشد، بهار خشک است و اگر ابرى و مهآلود باشد هوا معتدل است و بههمين ترتيب کيفيت سه روز ديگر ملاک و مأخذ خواهد بود بارى سه فصل بعدي.
بعد از چلهٔ کوچک هم چلهٔ پيرزن عجوز مجوز مىآيد که مدت آن هفت روز است و هوا بهشدت سرد و برفى مىشود.
منابع :
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید