وقتي دقيقه نود بازي فوتبال به پايان مي رسد و در چند دقيقه باقيمانده هيچ اميدي به پيروزي نيست و فقط يک گل مي تواند نتيجه بازي را عوض کند، آيا متوجه شده ايد که در اين دقايق پاياني نفس گير، آن دسته از بازيکنان غيرتمند فوتبال با وجود خستگي شديد، چقدر عالي بازي مي کنند آنها در آن چند دقيقه پاياني به هيچ چيز ديگري به جز زدن گل سرنوشت ساز فکر نمي کنند. آنها مي توانند در آن لحظه يک دنيا نگران باشند، مي توانند يک عالم دلشوره را در وجود خود راه دهند. اما اين کار را نمي کنند! چرا؟! چون وقتي براي نگران بودن و دلشوره داشتن ندارند!
در اين چند دقيقه نهايي هر چه انرژي و تمرکز و توجه است بايد معطوف بازي شود. حتي ذره اي از آن هم سهم نگراني و اضطراب و دلشوره نمي شود. و بعد که سوت پايان زده مي شود و بازي به پايان مي رسد و لحظات به اصطلاح استراحت شروع مي شود، نگراني ها و دلشوره ها يکي يکي مقابل بازيکنان صف مي کشند و براي ورود به دل و ذهن و روان آنها وقت و سهميه مي خواهند .نگراني از اينکه جواب بقيه را چه دهند و اين بقيه مي تواند اعضاي خانواده باشد يا هواداران و يا هر شخص ديگر مهم اصلاً اين چيزها نيست. مهم اين است که نگراني و اضطراب براي جاي گرفتن در دل و روح و فکر بازيکن منتظر سهميه خود هستند.
اين مقاله به همين نکته ظريف اشاره مي کند که نگراني ها هر چند بزرگ باشند و دلشوره ها هر چه مي خواهد گزنده و آسيب رسان باشند اما مادامي که برايشان سهمي در زندگي خودمان کنار نگذاريم، اصلا نمي توانند به ما نزديک شوند. چه رسد به اينکه تاثيرگذار باشند.
نگراني ها هر چند بزرگ باشند و دلشوره ها هر چه مي خواهد گزنده و آسيب رسان باشند اما مادامي که برايشان سهمي در زندگي خودمان کنار نگذاريم، اصلا نمي توانند به ما نزديک شوند.
اگر از همه آدم هاي شجاعي که در ميدان هاي مختلف رزم و عرصه هاي متنوع کار و تلاش سربلند بيرون آمدند سوال کنيد که در هنگامه تلاش و درست در دل ميدان مسابقه و مبارزه آيا نگران چيزي بوده اند جواب خواهيد گرفت که اصلا وقتي براي نگراني نداشته اند و اگر هم وقت مي داشتند حوصله نگران شدن نداشتند و خلاصه به هيچ وجه امکان اينکه گوشه اي از فکر و دل و روح خود را براي نگراني کنار بگذارند تا در آن گوشه بساط خويش را پهن کند و شروع به عرض اندام کند، برايشان فراهم نبوده است.
از همان اول صبح که از خواب برمي خيزي مي بيني چند موجود و پديده مقابلت صف کشيده اند و از تو وقت و سهميه روزانه مي خواهند تا بخشي از ايام بيداري ات را به آنها اختصاص دهي. عشق به همسر و فرزندان و اعضاي خانواده و محبت به آنها و ديگر دوستان و همکاران و همنوعان يکي از اين پديده هايي است که در صف سهميه گيري ايستاده است.شوق يادگيري و شور تلاش و کار و اشتياق آرامش و معنويت هم پديده هاي ديگري هستند که منتظرند تا در طول روز وقتي را براي آنها کنار بگذاري. همين طور حس خوبي تميزي و سلامتي و جذابيت و احساس پاک شادماني و ده ها پديده زيبا و خواستي ديگر هم پشت سر هم مودب و آرام در انتظار سهم گيري هستند حال براي ما بگوييد چرا شما از بين اين همه پديده جالب و سرگرم کننده و انرژي بخش و دوست داشتني، انگشت خود را به سمت نگراني و دلشوره و ترس و اضطراب و احساسات بد دراز مي کنيد و وقت ارزشمند و انرژي حياتي بي نظير و آرامش دروني يکتاي خود را به اين پديده هاي زشت و ناپسند و عذاب آور اختصاص مي دهيد.
به جاي اينکه در طول روز سعي کنيد با ده ها شگرد و ترفند کارآمد بعضي اوقات بي فايده دلشوره و اضطراب را از وجود خود دور کنيد، خوب خيلي ساده از همان لحظه اول، اين پديده هاي ناخواستني و مشکل آفرين را اصلا به ذهن و فکر و روح خود راه ندهيد! آيا مي گوييد نمي شود و دست خودتان نيست و ناگهان آن ها را در دل خود پيدا مي کنيد و مي بينيد که بر وجودتان حاکم مي شوند!؟ اصلا چنين نيست و مقصر اصلي در ورود اين پديده هاي آزاردهنده خود شما هستيد. چرا که وقتي عصباني مي شويد و به رگ غيرتتان بر مي خورد و يا احساس مي کنيد که وقتش رسيده وارد عمل شويد، ناگهان همه اين نگراني ها و اضطراب ها در کمتر از ثانيه از دل شما به بيرون پرتاب مي شوند و در لحظات تلاش مجدانه و نيت سخت گيرانه شما حتي يک لحظه هم نمي توانند از نزديکي شما عبور کنند.
کسي که نگراني را به وجود شما راه مي دهد و ذره ذره آرامش و صفاي باطن شما را به هم مي ريزد و از درون شما را متلاشي مي کند ، خود شما هستيد! و گرنه آدم هاي بيرون وجود شما اگر خودتان اجازه ندهيد حتي نمي توانند صداي خود را به گوش شما برسانند .
به همان دليلي که در لحظات سخت و نفس گير زندگي خود آستين همت بالا مي زنيد و در دل اضطراب و دلشوره و نگراني به زيباترين و هوشمندانه ترين روش ممکن عمل مي کنيد. الان هم که آرام و راحت هستيد مي توانيد اين کار را انجام دهيد. در واقع کسي که نگراني را به وجود شما راه مي دهد و ذره ذره آرامش و صفاي باطن شما را به هم مي ريزد و از درون شما را متلاشي مي کند ، خود شما هستيد! و گرنه آدم هاي بيرون وجود شما اگر خودتان اجازه ندهيد حتي نمي توانند صداي خود را به گوش شما برسانند و لحظه اي حواس شما را به سمت خود بکشانند.
اگر دانش آموز هستيد و مي بينيد دلشوره شب امتحان شما را زمين گير کرده و اعصابتان به هم ريخته و اصلا دل و دماغ رفتن سراغ کتاب و مطالعه درس ها را نداريد، بدانيد مقصر نه معلم است و نه امتحان و نه همکلاسي ها و فقط و فقط مقصر خودتان هستيد که اصلا به اين نگراني اجازه ورود به کلبه دلتان را داده ايد.
اگر به خود آييد و به خويش نهيب زنيد که در همين وقت باقيمانده آرامش بيشتري داشته باشيد، کارآيي و بهره وري بيشتري خواهيد داشت و هر چه نگراني تان کمتر باشد اثر بخشي لحظات باقيمانده برايتان بيشتر است خواهيد ديد که ناگهان موج خروشان نگراني محو مي شود. دقت کنيد امواج خروشان اضطراب به تدريج کم نمي شوند تا در فرصتي ديگر دوباره برخيزند بلکه به يک باره محو مي شوند درست مثل اينکه کسي گوش آن ها را بپيچاند و با لگد از خانه ذهن شما بيرون اندازد ديگر در هيچ جاي کلبه ذهن و روح و دل شما جايي براي نشستن و منتظر ماندن نخواهند داشت. به زبان ساده سهميه حضورشان در سينماي مجلل ذهن شما باطل شده و ديگر نمي توانند از در وارد شوند چه رسد به اينکه روي صحنه بروند و شروع به نقش آفريني کنند.
وقتي نگران هستيد و دلشورگي و اضطراب را به وجود خود راه مي دهيد نه تنها چيزي نصيبتان نمي شود بلکه برعکس همان ذخيره انرژي حياتي و تمرکز و وقت و هشياري را که در اختيار داريد بي جهت از بين مي بريد و خود را ضعيف تر مي کنيد.
تحقيقات علمي و آزمايشات باليني متعدد نشان داده اند که روحيه لحظه اي انسان روي وضعيت سلامتي جسمي لحظه به لحظه و آينده شخص تاثير مستقيم و غيرقابل ترديد دارند. پس اگر مي بينيد يک نفر خود را عصبي و جوشي مي داند و معتقد است که مقصر اعصاب به هم ريخته و ناراحتي هاي رواني او اطرافيانش هستند در حقيقت از اين نکته غافل است که تقصير کار اصلي خودش است که اجازه مي دهد اتفاقات بيرون وجودش قفل در ذهن و دلش را خراب کنند و نگراني و اضطراب بدون اجازه وارد وجود او شوند و گوشه اي منزل کنند.
نگراني، يک جاسوس نفوذي مخفي است که بي آنکه از خطر او آگاه باشيد در وجود شما لانه مي کند و ذره ذره انرژي حياتي و رواني شما را تحليل مي برد و تخريب مي کند. براي از بين بردن اين نفوذي خطرناک صدها قرص و مواد خواب آور و مخدر هم که مصرف کنيد دردي از شما دوا نمي شود و برعکس با بي دست و پا شدن شما و از دست دادن فرصت هاي طلايي، بر شدت اين اضطراب افزوده مي شود. تنها راه رهايي از شر اين نگراني تمام نشدني راه ندادن او به درون آشيانه دلتان است. به همين راحتي مادامي که يک تصميم جانانه نگيريد و سهميه حضور نگراني را در دلتان باطل نکنيد و او را به يک باره از خانه دلتان محو نسازيد، هرگز نمي توانيد مقابل او تاب آوريد و از پسش برآييد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید