همانگونه که انسان در بدو زندگانی خویش از والدین خویش الگو گرفته و شخصیت خویش را بر اساس آن تنظیم کرده و رشد میدهد، همواره آیندگان چشم به گذشتگان دوخته و اسوههای خویش را در میان آنان (آگاهانه یا ناخودآگاه) انتخاب و در پرتو سیمای گذشتگان شخصیت فردی و اجتماعی خویش را میسازند. این تاثیرات در تجزیه و تحلیل شخصیتهای بزرگ بخوبی مشهود و ملموس است، بگونهای که شخصیتهای گذشته در حیات آنان نمود عینی دارد. در زندگی روزمرهي مردم نیز اسوهها، سیرتها، خاطرات گذشته بطور مستمر عمل میکند، بطوری که میتوان ادعا نمود در اکثر گزینشها و موضعگیریهای فردی و اجتماعی نقش دارند. مسلم است که هر چه این الگوها و اساطیر متعالیتر و صالحتر بوده باشند، تاثیرات سازندهتری در فرد و جامعه دارند. بر عکس، ضعیف یا نا صالح بودن این مقولهها زمینهي انحطاط صاحبان آن را به وجود میآورد.
تاریخ جایگاهی است که هر نوع سرمشق و الگو را از آن طلب کنیم در اختیار ما میگذارد، گو اینکه آزمایشگاهی است که آدمیت به انحاء گوناگون در آن آزمایش گزیده است ولی در آن میان پرچم نجات انسان را کسانی به دوش کشیدهاند که مرتبط با مبدأ آفرینش بوده وجودشان سیره و الگو برای تاریخ گشته است.
از آنجا که انبیاء رسالت نجات انسان را داشته بهترین اسوه برای بشر شمرده میشود، لذاست که آن حضرت شرط نجات بشریت را منوط به تبعیت از مرسلین و خاتم آنان دانسته میفرمایند:
«محققا الگو گرفتن از پیامبر کرم (ص) برای تو کافی است... اما اگر خواهی نمونهي دیگری برای تو آورم موسی کلیم الله را در نظر آور... نمونهي سوم حضرت داوود صاحب مزامیر که درود خدا بر او باد... و اگر از دیگری خواستی برای تو از عیسی بن مریم که سلام بر او باد برای تو گفته شود...پس به پیامبر خود (ص) که نیکوتر است اقتدا نما و به او تاسی نموده زیرا وجود او «اسوهای» برای تاسی جستن است... هر آینه در وجود رسول خدا (ص) و روشهای او آنچه تو را به بدیها و نیکیها آگاه کند وجود دارد» از آنجا که این رهنمود مولی علی علیهالسلام (که کاملترین اسوه برای بشریت، پیامبر اکرم (ص) میباشد) نظر عموم مسلمین بوده و هست و لذاست که از اول، مسلمانان تاریخنگاری را بر همین اساس پایهریزی نمودند. و از این دیدگاه ضرورت مطالعهي تاریخ بر عموم مسلمین واجب و حتمی است، چرا که اگر مسائل جاری در زمان پیامبر اکرم (ص) و شیوههای آن حضرت فراموش شود، در فهم قرآن مشکلاتی به وجود خواهد آمد.
یک بیماری مهمی که بر تاریخنگاری فعلی مسلمانان عارض شده است اینکه: به تاریخ انبیاء سلف نمیپردازند.
در حالیکه اگر به تاریخنگاری قرون اولیه اسلامی مراجعه شود ملاحظه میشود که آنان به شیوهي قرآن و نهجالبلاغه، از سیرهي انبیاء سلف فراوان سخن به میان آورده و در تداوم راه انبیاء عظام، پیرامون حضرت ختمی مرتبت (ص) سخن گفتهاند. (تاریخ طبری و ابن اثیر و... نمونههائی از این گفتارند). ولی متاسفانه این کار فعلاً در بین مسلمین امری بسیار حاشیهای گردیده است.
آن حضرت نه تنها الگو گرفتن از انبیاء گذشته را سفارش مینمایند بلکه بر تعبیت از محاسن گذشتگان، از هر قوم و طایفهای باشند، تاکید میکنند.
«پس مانند سابقین خود باشید، کسانی که پیش از شما بودند و...» بنابراین نباید تاریخ را منحصر در شناخت دوران خاص نمود و از نتایج و ثمرات فراوان مقاطع دیگر بیبهره بود. چرا که انحصار نمودن تاریخ به مقطع خاص خارج از روال علمی و موجب بروز اشتباهاتی خواهد گردید. زیرا هر مقطع تاریخی به مثابه پلهای از نردبان است که با شمارش قبل و بعد آن معنی و مفهوم پیدا میکند. عظمت پیامبر اسلام وقتی روشنتر میگردد که روند تاریخ تا زمان ایشان تبیین شده باشد. شناخت امروزهي اسلام نیز منوط به بستر حرکت آن دین و درک کلی فراز و نشیبها، تداخلات فکری و فرهنگی از صدر اسلام تا کنون است.
آن حضرت برای یافتن راه نجات، پیروان خویش را ملزم به مطالعهي تاریخ دربارهي ائمه نمودهاند. تا بر اساس سیرهي آنان در امور عمل نمایند.
«اهل بیت پیامبر خود را نگریسته، از طریق ایشان جدا نشده، رفتارشان را پیروی کنید که هرگز شما را از راه راست بیرون نبرند و به هلاکت و گمراهی باز نمیگردانند، پس اگر ایشان نشستند شما نیز بنشینید و اگر برخاستند شما نیز برخیزید، از ایشان جلو نیافتید که گمراه و سرگردان خواهید شد و عقب نیافتید که هلاک و بیچاره میشوید»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید