چگونه کودک از بدو تولد وجود امنیت را میآزماید؟
هر کودکی که متولد میشود و پرورش مییابد به منزله جزیی از جامعه آینده در حال ساخته شدن است و تولدهای امروز، جوامع فردا را به وجود میآورد. کودک از دنیایی امن، وارد دنیایی ناشناخته و ناامن میشود و روند تربیت و پرورش او است که این دنیای جدید را به آنگونه میشناساند که میتواند برای کودک امن یا ناامن شود . کودکان به صورت فطری ابزاری از دنیای امن خود به همراه میآورند تا در شناخت دنیایی جدید به آنان یاری رساند و ابزار آنان چیزی نیست جز جسم آنان و حواس پنجگانه که آنها را در جهت تجربه کردن یاری میدهد. کودکان با تواناییهایی مختصر و ابتدایی به دنیای مادی ما پا میگذارند که اینگونه نیاز خود را به جهت حفظ و بقای وجودشان اعلام میدارند.کودکان با چشم، دهان و دست، میگریند، میمکند و چنگ میزنند و اینگونه میشناسند و درک میکنند که اینجا کجا است و میسنجند که از محل امن و راحت خود به چگونه جایی پای گذاردهاند.هر کودکی که متولد میشود، اولین آوای گریه خویش را وقتی سر میدهد که اولین بار نفس خود را از هوای دنیای جدید پر میکند و وجود خود را اینگونه درک میکند و به حاضرین اعلام میدارد.دومین آوای گریستنش زمانی برمیخیزد که درصدد برقراری ارتباط با دنیای خارج و بیان نیاز خود در زمان گرسنگی، دفع یا خواب برمیآید. در واقع در همین اولین و ظریفترین ارتباط کودک با دنیای جدید است که نطفه اعتماد و بیاعتمادی در او کاشته میشود و حس ارزشمندی و اهمیت وجود این حس مفهوم مییابد.چرا که اگر کودک در پاسخ به گریه دومش که همانا وسیله بیان و نیاز به بقای اوست، مهر و عطوفت را در قالب رفع نیاز دریافت دارد، این دنیا را قابل اعتماد و دارای امنیت میبیند و اگر خلاف این رفتار یعنی تاخیر و بیمهری در پاسخ به گریه را دریافت کند، این دنیا برایش مکان ناامنی مینماید و اینگونه نطفه بیاعتمادی و ناامنی در او کاشته میشود.
حال کودک مرحله به مرحله به اطلاعات خود در مورد این دنیا میافزاید و از ابزار بعدی استفاده میکند و با مکیدن، میزان امنیت دنیای جدید را میآزماید. اولین راه ارتباط او با دنیای مادی، مادرش است؛ او از مادرش تغذیه میکند و سینه او را میمکد و اینگونه از آشناترین عضو این دنیا تقاضای محبت، امنیت و آرامش میکند و میپرسد:«آیا من در این دنیا جایگاهی دارم؟آیا به نیاز من پاسخ میدهد؟آیا کسی انتظار حضور مرا میکشد؟»اگر پاسخ به این ابراز نیاز او مثبت و همراه با مهر و عطوفت و توجه مادرش باشد و از لمس پوست مادرش گرمای عطوفتی بینظیر و از چشمان مادر عشقی بیقید را دریابد، پاسخ سوالش را اینگونه در مییابد که:«بلی فرزندم من تو را میخواهم، دوست دارم، منتظرت بودهام و به نیازت پاسخ میدهم.من نیز به تو نیاز دارم و با تو کامل میشوم و این جایگاه ارزشمند تو است.»و حال اگر پاسخ منفی یا بیتفاوت و با تاخیر دریافت دارند، مردد می گردد که پاسخ سوالش چیست؟آیا جایگاهی برای او وجود دارد یا خیر؟ اما او باز هم میآزماید و ماهها و سالها میآزماید و پاسخ میگیرد و برای خود، منطقی براساس پاسخهایش شکل میدهد.سومین گام ابتدایی آزمایههای کودک چنگ زدن، لمس کردن، شناخت اجسام و دنیای مادی اطراف او است، تا از این طریق به جایگاه و خصوصیات خودش در دنیای مادی پی ببرد.او از عکسالعملهای محیط اطرافش درک میکند که چگونه رفتاری او را به امنیت و آرامش و خوشبختی میرساند و در واقع محیط و انسانهای اطراف کودک به او آموزش میدهند که چگونه کودکی باشد و چگونه رفتاری از خود بروز دهد تا بتواند به آرامش خود دست یابد و اینگونه جوهر وجود او شکل میگیرد. چه، کودک باید پاسخ درستی دریافت کند و نیازهایش برآورده شود و خودش و دیگران را همان گونه که هستند، بپذیرد و آنها را دوست بدارد و خوشبخت زندگی کند؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید