وقتی که یکی از مسلمانان به آن حضرت سلام کرده و میگفت: سلامٌ علیک، حضرت در جواب او میفرمود: وعلیک السلام و رحمةاللَّه. و اگر میگفت: السلام علیک و رحمة اللَّه، حضرت در جواب میفرمود: علیک السلام ورحمةاللَّه وبرکاته. و به این ترتیب رسول خداصلی الله علیه وآله در پاسخ سلام، اضافه مینمود. (1)
وقتی که به حضرت خبر میدادند که دختری به دنیا آمده است، میفرمود: «ریحان است و روزی او برعهده خداوند میباشد» (2)
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم بهاندازه عقل آنان سخن بگوییم». (3)
اگر پیامبرصلی الله علیه وآله در حال نماز بود و کسی در کنارش مینشست، نماز خود را سریع به پایان رسانیده و به سوی او بر میگشت و میفرمود: «آیا حاجتی داری؟»(4)
زید بن ثابت گوید: «چون با رسول خداصلی الله علیه وآله مینشستیم، اگر از آخرت سخن میگفتیم، او نیز با ما راجع به آن سخن میگفت. و اگر راجع به دنیا گفتگو میکردیم، باز با ما راجع به دنیا سخن میگفت و اگر راجع به خوردنیها و آشامیدنیها صحبتی پیش میآمد، باز با ما در همین رابطه صحبت میکرد». (5)
پیامبرصلی الله علیه وآله با چشم و ابرو اشاره نمیفرمود و مرموزانه بادست واشاره چیزی نمیفهماند، (6) پیامبرصلی الله علیه وآله چون به مسلمانی میرسید، ابتدا با او دست داده ومصافحه مینمود. (7)
پیامبرصلی الله علیه وآله به اصحاب میفرمود: «بدیهای یکدیگر را پیش من بازگو نکنید، چون دوست دارم با دلی خالی از کدورت نزد شما بیایم». (8)
رسول خداصلی الله علیه وآله بدون تمایز در میان اصحاب خود مینشست، به گونهای که هرگاه شخص غریبی وارد مجلس میشد، آن حضرت را نمیشناخت تا اینکه سؤالات خود را مطرح کند. ابوذر میگوید: «از حضرت خواهش کردیم تا اجازه بدهد برایش جایگاهی قرار دهیم که اشخاص تازهوارد، ایشان را بشناسند. پس از اجازه، برایش سکّویی درست کردیم و حضرت بر آن مینشست و ما در دو طرف او مینشستیم». (9)
انس بن مالک میگوید: «چون خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله میآمدیم، حلقهوار مینشستیم». (10)
جابر گوید: «وقتی که رسول خداصلی الله علیه وآله بیرون میآمد، اصحاب جلو آن حضرت راه میرفتند و پشت سر او را برای فرشتگان خالی میگذاشتند» (11)
پیامبرصلی الله علیه وآله برای احترام گذاشتن و بهدست آوردن دل اصحاب، آنها را به کنیه صدا میزد و برای کسانیکه کنیه نداشتند، کنیه قرار میداد و مردم نیز بههمان کنیه صدایشان میزدند؛ همچنین برای زنهای اولاد دار و بیاولاد و حتی بچهها کنیه قرار میداد و بدینوسیله، دل همه را بهدست میآورد. (12)
کسیکه برآن جناب وارد میشد، تُشک زیرِ پای خود را به او میداد و اگر آن شخص، میخواست قبول نکند، اصرار میکرد. (13)
از اصحاب خود سراغ میگرفت و از مردم، حال افراد دیگر را میپرسید، از کار آنها غفلت نمیکرد تا مبادا منحرف شوند. (14)
پینوشت:
1.مستدرک، ج 2، ص 70
2.جعفریات، ص 189
3.محاسن، ص 149
4.مناقب، ج 1، ص 145
5.مکارم الاخلاق، ج 1، ص 20
6.مناقب، ج 1، ص 20
7.همان
8.احیاء العلوم، ج 2، ص 328
9.مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15
10.همان، ص 21
11.همان
12.احیاء العلوم، ج 2، ص 362
13.همان، ص 379
14.معانی الاخبار، ص 79
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید