بیرونی، ابوریحان، محمد بن احمد، دانشمند برجسته ایرانی در نیمه دوم قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بود. او نویسندهای جامع الاطراف و صاحب آثار پرشماری در ریاضیات، نجوم، داروشناسی، کانیشناسی، جغرافیا و هندشناسی بوده است .
درباره اینکه بیرونی به کدامیک از مذاهب اسلامی عقیده داشته است ابهام وجود دارد. در آثارالباقیة عن القرون الخالیة که به نخستین دوران فعالیت علمی او بازمیگردد، بسیاری از عبارتها حاکی از گرایش عمیق او به تشیع است. گذشته از عبارتهای دعایی معمول، که پی درپی درباره حضرت علی علیه السّلام و خاندان پیامبر به کار برده است، این دلبستگی او بخصوص هنگام ذکر تفصیلیِ واقعه و مراسم عاشورا و غدیرخم و واقعه مباهله آشکار میشود. [۱] [۲]
تباین با اعتقادات شیعه
بیرونی در جای دیگر [۳]از خداوند بخصوص برای شیعیان زیدی طلب حفاظت میکند، و ضمن اشاره به چگونگی شهادت زید بن علی ، او را باعنوان «امام» نام میبرد (وَقَدْ قُتِلَ الامامُ زید بن علی...) [۴] با این حال، در جدولی که برای ذکر حوادث تاریخ اسلام ، به ترتیب زمانی از ابتدای هجرت تا روزگار خودش، تنظیم کرده، از زمان رحلت حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله به بعد را با سه دوره « خلافت »، « امارت » و « امامت » مشخص مینماید [۵] و خلفای اسلام را به ترتیب ابوبکر ، عمر ، عثمان ، علی علیه السّلام و حسن علیه السّلام ذکر میکند، از بنی امیه با عنوان «ملوک» و از عباسیان با عنوان «ائمه» نام میبرد. این عنوانها با پافشاری شیعه بر اینکه خلافت/ امامت منحصراً به علی علیه السّلام و فرزندانش تعلق داشته تباین دارد.
تبیین مواضع شیعی و سنی
ظاهراً بیرونی مثل چند تن دیگر از علمای قرن چهارم، دلبستگی شدید به علی علیه السّلام و اهل بیت پیامبر را با پذیرفتن سه خلیفه اول و نیز تا حدی پذیرش عباسیان درآمیخته است؛ این شیوه نزد برخی از معتزله آن روزگار مثل صاحب بن عباد نیز آشکار بود. در کارهای بعدی بیرونی که پس از مهاجرت اجباری او به غزنه (در ۴۰۸) نوشته شدهاند، دلبستگی او به تشیع نامحسوس تر است و این امر باتوجه به پایبندی شدید سلاطین غزنوی به تسنن عجیب نیست. برای مثال، ذکر عناوین کامل اسلامی در آثارالباقیه [۶] را میتوان با صورت خلاصه آنها در قانون مسعودی [۷] مقایسه کرد. با وجود این، بیرونی همچنان از خاندان پیامبر با احترام زیاد سخن میگوید و مواضع شیعی و سنی را در کنار هم عرضه میکند. مثلاً در بحثی درباره اوقات نماز ، [۸] نظریات عمر و امام جعفر صادق علیه السّلام را به دنبال هم میآورد. همچنین از معتزله در برابر تحریف دروغ آمیز عقایدشان دفاع میکند. [۹] او در عبارت غریبی از کتاب الجماهر فی الجواهر [۱۰] به مناسبت معرفی سنگ «خُماهن» (حجَرالدم) اشاره میکند که شیعیان گونه سفیدرنگ این سنگ را برای تمایز از مخالفانشان (نوا صِبُهُم) در نگین انگشتری خود به کار میبرند و مخالفانشان از گونه سیاه رنگ این سنگ استفاده میکنند. بیرونی میافزاید که «من یک انگشتری با دو نگین از هردو رنگ برای فریفتن هر دو گروه (و اجتناب از منسوب شدن به هریک از دو گروه) داشتم». این عبارت بی شک نشانه بی رغبتی او نسبت به درگیریهای فرقهای است؛ اما این احتمال هم وجود دارد که بیرونی خواسته باشد به بی اعتنا بودن به گرایشهای فرقهای تظاهر کند تا انتقادهای موجود نسبت به آثار دوره جوانی خود را که بیانگر احساسات شیعی او بوده است خنثی کند.
پی نوشت ها:
۱. ↑ ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۲۹، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۲. ↑ ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۳-۳۳۴،چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۳. ↑ ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۶۷، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۴. ↑ ابوریحان بیرونی، ساقطات الاثار الباقیة عن القرون الخالیة،ص۳۳۱، تهران ۱۹۶۹
۵. ↑ ابوریحان بیرونی، ساقطات الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۱۷ـ۲۵، تهران ۱۹۶۹).
۶. ↑ ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۲۸ـ ۳۳۵، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۷. ↑ ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی،ج۱،ص۲۵۵-۲۵۷، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
۸. ↑ ابوریحان بیرونی، رسائل البیرونی: افراد المقال فی امر الظلال، ج۱، ص۱۶۲، حیدرآباد دکن ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
۹. ↑ ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۳، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۱۰. ↑ ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۵۱ـ۳۵۲، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید