درباه موی رسول خدا
«انس بن مالک» گفته است: موی رسول خداصلی الله علیه وآله تا میانه گوش او بود. و «امّهانی» دختر ابوطالبعلیه السلام گفته است: رسول خداصلی الله علیه وآله در یکی از دفعاتی که به مکّه آمدند چهار گیسوی بافته داشتند.
در مورد خضاب پیامبر
از «ابوهریره» پرسیدند: آیا رسول خداصلی الله علیه وآله موی خویش را خضاب میفرمود؟ گفت: آری.
«جهذمه» گفته است: رسول خداصلی الله علیه وآله را دیدم که از منزلش بیرون میآمد و شستشو کرده بود و سر خود را خشک میکرد و بر آن اثر رنگ و خضاب مثل زعفران دیده میشد.
«انس» گفته است: موی رسول خداصلی الله علیه وآله را خضاب شده مشاهده کردهام.
فصل: در مورد سرمه کشیدن پیامبرصلی الله علیه وآله از «ابن عباس» روایت شده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: با اثمد (نوعی سرمه که از سنگ اثمد ساخته میشود) (1) سرمه بکشید که بینائی را جلا میدهد و موی را میرویاند. و نیز گفته است که پیامبرصلی الله علیه وآله سرمهدانی داشت و هر شب از آن سرمهدان سهبار پیایی در چشم راست و سهبار در چشم چپ سرمه میکشید.
و باز همو گفته است که: رسول خداصلی الله علیه وآله پیش از خواب در هر چشم سهبار با «اثمد» سرمه میکشید. و به همین مضمونها روایات دیگری نیز نقل شده است.
درباره لباس پیامبر
«امّسلمه» گفته است: رسول خداصلی الله علیه وآله از میان لباسها پیراهن را بیشتر میپسندید. و «اسماء» دختر یزید (بن سکن انصاری) گفته است: آستین پیراهن رسول خداصلی الله علیه وآله تا آرنج آنگرامی بود.
و نیز نقل شده است که آنگرامیصلی الله علیه وآله پیراهنی میپوشید که بلندی آن تا پشت پا و آستینش تا انگشتان دست بود.
«معاویة بن قرّه» از پدرش نقل کرده است که گفت: من همراه چند نفر از قبیله «مزینه» به خدمت پیامبر شرفیاب شدیم تا با او بیعت نمائیم و پیراهن آنگرامی گشوده و باز بود، (یا گفته است: تکمه پیراهنش باز بود)، سپس گفت: من دست در گریبان پیراهن بردم و مُهر نبّوت را لمس کردم.
«عبد بن حمید» از «محمد بن الفضل» از «حمّاد بن سلمه» از «حبیب بن شهید» از «حسن» از «انس بن مالک» نقل کرده است که: پیامبرصلی الله علیه وآله در حالی که بر «اسامة بن زید» تکیه کرده بود بیرون آمد و جامهای قطری در برداشت که بهگردن آویخته بود و با مردم نماز خواند.
(قطری یک نوع پارچه منسوب به قطر و نوعی از جامههای یمنی است که از پنبه بافته میشد و در آن رنگ سرخ و نشانههایی وجود داشت و پارچهای خشن بود).
«عبد بن حمید» میگوید که «محمد بن فضل» گفت: «یحیی بن معین» تا نزد من نشست از من همین حدیث را پرسید و من گفتم: روایت کرد برای ما «حمّاد بن سلمه»....
«یحیی» گفت: چه خوب بود اگر حدیث را از روی کتابت برایم میخواندی. من برخاستم تا کتابم را بیاورم و او لباس مرا گرفت و گفت: خودت برایم از حفظ بگو زیرا میترسم (عمر وفا نکند و) دوباره ترا نبینم!
آنگاه من حدیث را از حفظ برای او گفتم سپس کتابم را آوردم و برایش خواندم. «ابو رمثه» گفته است: پیامبرصلی الله علیه وآله را دیدم که دو جامه سبز بر تن داشت.
و «قیله» دختر «مخرمه» گفته است: پیامبرصلی الله علیه وآله را دیدم که دو جامه کهنه و مندرس که با زعفران رنگ شده بود بر تن داشت و به جهت کهنگی رنگ آن رفته بود.
«ابن عباس» گفته است که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: بر شما باد که از لباسهای سفید استفاده نمائید، باید زندگانتان آن را بپوشند و مردههایتان را در آن کفن کنید که لباس سپید از بهترین لباسهای شماست.
و «عائشه» گفته است: بامدادی پیامبرصلی الله علیه وآله بیرون رفت و عبائی پشمینه و سیاه بر تن داشت.
«ابراهیم بیجوری مصری» که بر کتاب «شمائل محمّدیه» شرح نوشته است میگوید:
«از سخن راویان در مورد لباس پیامبرصلی الله علیه وآله دانسته میشود که آن حضرت لباس مندرس و سطح پائین را برای خود برگزیده و بیشتر اوقات لباسش ساده و خشن بود، و همیشه از یک نوع لباس نمیپوشید و خواهان لباسهای گران قیمت نبود بلکه به مقدار نیاز و ضرورت اکتفا میفرمود، در عین حال گروهی لباس عالی و گران قیمت نیز میپوشید چنانکه وقتی جامهای به او هدیه کردند که به سی و سه شتر خریداری شده بود و یکبار آن را پوشید».
تا آنجا که میگوید «مسلمانان گذشته در سادگی و سطح پائین بودن لباس از پیامبرصلی الله علیه وآله پیروی میکردند و چیزهایی (از لذایذ فانی دنیوی) را که خداوند حقیر و ناچیز شمرده حقیر و بیارزش میشمردند چرا که میدیدند افرادی که اهل عیش و نوش (و غافل و بیایمانند) به زیور و لباس مینازند؛ امّا امروزه دلها قساوت و تیرگی یافته و آن گونه زهد و معنویت به فراموشی سپرده شده و غفلت پیشگان از فقیرانه بودن لباس دامی برای نیل به خواستههای مادّی و دنیوی درست کردهاند و وضع کلّی باژگون و معکوس شده است.
سپس میگوید: ژنده پوشی بر «شخصی که لباس و ظاهری آراسته داشت ایراد گرفت (و او در پاسخ گفت): شکل ظاهر و لباس من میگوید سپاس خدای را، و ظاهر و لباس تو میگوید: به من کمک کنید!» (پس به تو باید ایراد گرفت نه به من).
پینوشت:
1.به واژه «سرمه» و «اثمه» در تحفه حکیم مؤمن مراجعه شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید