مردی که کودکی را به قتل رساند، متهمی که به چند فقره تجاوز به عنف اعتراف کرد، سارق مسلح طلافروشی که دو نفر را زخمی کرد، زورگیری که به دام قانون افتاد و ... این مجرمها در کدام خانواده ها بزرگ شده اند؟
از وقتی که فضای مجازی وارد عرصه ارتباطی ما شد، میزان اطلاع ما از اتفاقات دور و برمان هم زیادتر شد. یکی از این اتفاقات، جرم و جنایت هایی است که هر از گاهی با سر و صدای زیاد احساسات انسانی ما را جریحه دار می کنند و واکنشهای زیادی را در جامعه برمی انگیزند. شکی نیست که این اتفاقات تأثیربرانگیزند و باید درباره این مجرمین اعمال قانون بشود ولی از این سؤال هم نباید سرسری گذشت که یک انسان تحت تأثیر کدام تاریخچه روانی به یک مجرم تبدیل می شود؟
آیا مجرم ها بالفطره مجرم هستند؟
به طور کلی در مورد همه بیماری های جسمانی و روانی این اصل برقرار است که زمانی یک فرد به یک بیماری مبتلا میشود
که هم از لحاظ بدنی و هم از لحاظ روانی شرایط لازم را داشته باشد. در نتیجه حتی سایکوپاتها (افرادی که از لحاظ روانشناسی ضد اجتماعی هستند و بخشی از علت اختلالشان به وجود مشکلاتی در ساختار و کارکرد مغز آنها مربوط می شود) هم صد در صد سایکوپات به دنیا نمی آیند. پس باید یک عقبه روانی قوی وجود داشته باشد تا یک فرد دست به کارهای مجرمانه بزند.
آیا مجرمها خانواده ندارند؟
شاید بگویید که مجرمها به خصوص کسانی که دست به جنایت می زنند جزء بچه هایی بوده اند که در خیابان ها بزرگ شده اند. البته که نمی شود نظر شما را کاملاً انکار کرد ولی این به معنای یک قانون درباره همه مجرمها نیست. اگر به تاریخچه زندگی برخی از مجرمها نگاه کنید می بینید که در خانواده بزرگ شده اند و آن هم نه لزوماً خانواده هایی که خودشان اهل خلاف هستند!
اشتباه بزرگ
مهمترین تجربه های روانی همه انسانها در خانواده رقم می خورد. مجرمها هم از این قاعده مستثنی نیستند. همانطور که گفتیم مجرمها هم خانواده دارند، البته خانواده ای با یک اشتباه مهم؛ یعنی کم توجهی نسبت به وضعیت روانی اعضای خود به خصوص فرزندان. اشتباهی که تاوان سنگین آن به غیر از خودشان، گریبان آدمهای بی گناه دیگری را هم گرفته است.
به سلامت روان فرزندانتان توجه کنید تا جلوی جرم را بگیرید!
گهگاه از زبان خانواده های افراد مجرم که خبرشان در فضاهای مجازی منتشر می شود می خوانیم که برای مثال از جنایتی که فرزندشان مرتکب شده اطلاعی نداشته اند و یا نمی دانسته اند که او دست به خلاف می زده است. بعید است که در همه موارد فرد مجرم آنقدر باهوش بوده باشد که هیچ کس حتی پدر و مادر او هیچ وقت بویی نبرده باشند. پس فرضیه درست تر آن است که به لازم و کافی نبودن مراقبت های والدین این افراد از عملکرد و سلامت روان فرزندانشان شک کنیم. اما این خانواده ها در دوران کودکی و نوجوانی فرزندان خود باید به چه علائم و نشانه هایی توجه می کردند که نکرده اند؟
1. بیماری های روانی که زود شروع شده اند.
شاید باورتان نشود ولی بچه های خیلی کوچک هم ممکن است افسرده بشوند. حتی بیماریهای جدی تری مانند اسکیزوفرنی و شیدایی-افسردگی (دوقطبی) هم می توانند در کودکان دیده بشوند. درمان نشدن کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات روانی می تواند به دلایلی مانند توهم و هذیان، افزایش احتمال روی آوردن به مواد، افت تحصیلی و یا مسائلی که در ارتباط فرد با دیگران اختلال ایجاد می کند، زمینه بروز جرمهایی را در آینده فراهم کند. به علاوه اختلال روانی در دوران کودکی می تواند مقدمه ای برای اختلالات روانی در بزرگسالی باشد. دو مورد از معروفترین مشکلات روانی در دوران کودکی و نوجوانی که می توانند در روی آوردن افراد به جرم در سنین بزرگسانی نقش داشته باشند شامل این موارد هستند:
-اختلال نافرمانی: چالش گری. در صورت عدم درمان می تواند به اختلال سلوک منجر بشود. چند نشانه مهم این اختلال شامل خشمگینی و اعصاب خردی دائم کودک، جر و بحث کردن های مداوم با پدر و مادر، معلم و یا همسالان، کینه ای بودن به طوری که در شش ماه گذشته دو بار یا بیشتر می خواسته به دیگران آسیب بزند و یا این کار را کرده باشد، است.
-اختلال سلوک: در افراد کمتر از هجده سال دیده می شود و با نشانه هایی مانند پرخاشگری به مردم و حیوانات (طوری که به آنها آسیب بزند)، آسیب عمدی به اموال دیگران، شیادی، دروغ گویی، دزدی، حیله گری و قانون شکنی مانند اینکه دیر وقت به خانه می آید و فرار از خانه و مدرسه همراه است. درمان نشدن این اختلال می تواند فرد را به سوی ابتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی که اختلال شدیدتری است سوق بدهد.
2. علائم مربوط به آزار جنسی در کودکی.
آزار جنسی در دوران کودکی با ارتکاب جرم و جنایت در دوران بزرگسالی رابطه دارد. علائمی مانند کابوس های ناگهانی، کشیدن نقاشی هایی با محوریت اندام جنسی و یا رابطه جنسی، خونی بودن لباس زیر کودک، افتادن ناگهانی از خواب و خوراک، وحشت زدگی و یا گریه های مداوم و ظاهراً بی دلیل که به تازگی شروع شده اند ممکن است نشانه این باشد که کودک مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
3. محرومیت عاطفی.
برای مثال کودک یا نوجوانی که از غریبه ها طلب توجه می کند و یا به وسیله رفتارهای منفی سعی در جلب توجه والدین و دیگر افراد مهم زندگی اش دارد.
4-علائم مربوط به مصرف مواد.
درست است که نشانه های مربوط به مصرف داروها و مواد نسبت به گذشته تغییر کرده است ولی به طور کلی والدین باید نسبت به هر گونه تغییر ناگهانی در خواب و خوراک (هم افزایش و هم کاهش ناگهانی)، نامنظم شدن ناگهانی خُلق و تغییر در میزان و کیفیت ارتباطات فرزندشان حساس باشند.
5. افت تحصیلی.
شاید به نظرتان عجیب بیاید و بگویید «ما درس نخوندیم ولی مجرم هم نشدیم». حق با شما است. افت تحصیلی لزوماً علامتی از پیش بینی مجرم شدن در آینده نیست ولی این را هم در نظر داشته باشید که هیچ گاه افت تحصیلی بدون علت اتفاق نمی افتد. گاهی ممکن است این علت چیزی مانند یک بی انگیزگی موقت و یا مشکل داشتن با یکی از معلمان باشد و گاهی هم ممکن است نشانه ای از یک اختلال مانند اختلال خواندن، نوشتن و ریاضی و یا اختلالی به نام بیش فعالی- نقص توجه باشد. در بعضی موارد هم مصرف مواد یا اختلال سلوک می توانند مانع موفقیت تحصیلی فرزند بشوند. بنابراین مهم است که والدین به هر گونه افت تحصیلی فرزند واکنش مناسب و به موقع نشان بدهند.
نکته پایانی: همه چیزهایی که گفته شد از اختلالات دوران کودکی و نوجوانی گرفته تا افت تحصیلی هم راهکارهای درمانی روانشناختی دارند و هم داروها می توانند به کنترل آنها کمک کنند، به شرطی که والدین به موقع فرزندشان را به روانشناس بالینی و یا روانپزشک ارجاع بدهند. پس لطفاً قبل از اینکه دیر بشود به سلامت روان فرزندانتان توجه کنید و در صورت لزوم به متخصص مراجعه کنید.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید