از آنجا که این حج در آخرین سال عمر آن حضرت (صلی الله و علیه وآله) واقع شد و پیامبر در آن با مسلمانان وداع کرد، به حجة الوداع (حج خداحافظی) مشهور است.
رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، سه بار برای عمره به مکه رفت، اما به گفته مورخان و محدّثان، فقط یک بار در مراسم حج حضور یافت و آن چند ماه پیش از وفاتش بود.
نام دیگر این حج حِجَّةُ البَلاغ است، زیرا آیه تبلیغ در بازگشت از این سفر بر پیامبر نازل شد. از دیگر نامهای این حج، حِجَّةُ الاسلام است زیرا تنها حجی است که پیامبر در دوره حاکمیت اسلام به جا آورد و مراسم آن طبق آیین اسلام بود.
بنا به روایت مفصّلی که معاویة بن عمار از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده است،[کلینی، ج۴، ص۲۴۵ـ۲۴۸] پیامبر (صلی الله و علیه وآله) ده سال در مدینه زندگی کرد و به حج نرفت؛ هنگامی که آیه «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ» (و در میان مردم ندای حج سر ده)[سوره حج، آیه ۲۷] نازل شد، رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) اعلام کرد که امسال به حج میرود. ساکنان مدینه و روستاها و بادیه نشینان، در مدینه گرد آمدند تا با پیامبر (صلی الله و علیه وآله) راهی حج شوند. به قول برخی چهار شب [طوسی، ج۵، ص۴۵۴] و به قول برخی دیگر پنج شب[طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۳، ص ۱۴۸] از ذیعقده سال دهم مانده بود که پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و در میقات، آداب احرام را به مردم آموخت.
حج؛ فرصتی استثنایی
پیامبر صلی الله علیه و آله علاوه بر آنکه فریضه حج را به عنوان بزرگترین و گسترده ترین فریضه الهی به مسلمانان آموخت و برای همیشه مجد و عظمت امّت اسلامی را در پرتو برپایی حج تأمین نمود. از فرصت حج ـ که پرشکوه ترین اجتماع سالیانه امت اسلامی به شمار می آید ـ به عنوان فرصتی استثنایی و بی بدیل بهره فراوانی برد.
آن حضرت در هر یک از سفرها افزون بر انجام اعمال و مناسک حج یا عمره، با گفتار و کردار خویش نکته های فراوانی به آیندگان آموخت. گرچه برخی از گفتارها و رفتارهای ایشان به وضعیت خاص آن زمان مربوط می شد، اما ملاحظه مجموع آنچه که حضرت در طول این سفرها از خود به یادگار نهاد، می توان خط مشی مسلمانان را در هر زمانی به دست آورد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به امتش آموخت که چگونه باید از فرصت طلایی ـ که خداوند سبحان به برکت خانه خویش و تشریع حج فراهم ساخته ـ استفاده کرد و چه سان باید در این مکان و در موسم حج «زندگی توحیدی» به تمرین پرداخت و پس از بازگشت به شهر و دیار خود آن را در اقصی نقاط جهان تحقق بخشید. به خصوص که در میان مجموع سخنان حضرت، «میراث گران قدری» از وصایای پایانی ایشان به چشم می خورد و معمولاً سخنان پایانی شخصیت های بزرگ تاریخ، گهربارترین و ارزنده ترین یادگارهای آنهاست .
مهم ترین پیام حَجّة الوداع
از مهم ترین مسائل حجّة الوداع، که در راه بازگشت در غدیر خم انجام گرفت، ایفای آخرین مأموریت الهی؛ یعنی نصب علی بن ابی طالب علیه السلام به سمت ولایت بر امت از سوی پیامبر بود. مأموریتی که با همه رسالت بیست و سه ساله آن حضرت برابری می کرد. قرآن عدم ابلاغ آن را به معنای عدم تبلیغ رسالت پیامبر می شمارد؛ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ .(مائده : 66)
چنان که ابلاغ این پیام از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله را «مُکمل دین» و «متمم نعمت الهی» می داند؛ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاْءِسْلاَمَ دِینا .(مائده: 3)
پیامبر در حضور ده ها هزار نفر، مأموریتش را انجام داد و از فرصت اجتماع حجاج بیت اللّه الحرام بهترین استفاده را نمود.
اهمیت مأموریت ایجاب می کرد که در حضور جمعیتی عظیم ابلاغ گردد تا اتمام حجتی بر همگان و نیز کسانی باشد که تمام تلاش خود را برای عقیم گذاشتن تحقق مسأله ولایت و جانشینی پیامبر به کار بردند. طرح این مسأله در آن اجتماع عظیم موجب شد که ده ها بلکه صدها نفر حدیث غدیر را نقل کنند و علی رغم تلاش فراوان قدرت طلبان قریش برای جلوگیری از نشر فضایل اهل بیت پیامبر و به فراموشی سپردن شخصیت والای علی علیه السلام و محو حدیث غدیر که دلیل قاطع ولایت ایشان بر امت اسلامی بود، در تاریخ باقی بماند و به نسل های آینده برسد و قدرت طلبان نتوانند اصل حدیث را انکار کنند و به ناچار به تحریف معنوی کلام پیامبر متوسل شده و آن را از معنای مورد نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله منصرف سازند و بر «محبت و دوستی» تفسیر کنند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود درباره ابلاغ این پیام در این مرحله می فرماید: «جبرئیل در مسجد خیف بر من نازل شد و امر کرد که علی را به ولایت بر مردم برگزینم، خداوند مرا به رسالتی برانگیخت و ترسیدم با ابلاغ این مأموریت مرا تکذیب کنند، چون به عهد جاهلیت نزدیک اند، چگونه بر آنان خبر دهم که پسر عمویم ولیّ شماست تا این که دستور الهی رسید که در این مکان حتما باید این پیام را ابلاغ کنی و هشدار داد که اگر ابلاغ نکنم مرا مجازات خواهد کرد و از بیم مردم مرا ضمانت کرد. و بر من وحی نمود که یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ... .
سپس از آنان بر ابلاغ پیام های مهم رسالتش؛ توحید و رسالت خویش و نیز بهشت و جهنم و قیامت اقرار گرفت، آنگاه ثقلین را سفارش نمود؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر و در مورد یک توضیح داد که ثقل اکبر، قرآن و ثقل اصغر، اهل بیت من است. از آنان درباره ولایت خویش اقرار گرفت، سپس علی بن ابی طالب را به ولایت برگزید .
آیا با چنین خط مشی روشنی که در زندگی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ارتباط با مسأله حج وجود دارد و استفاده ای که آن حضرت از این فرصت طلایی در راه پیشبرد اهداف متعالی اسلام نمود، جا ندارد که مسلمانان همه ساله هرچه بیشتر از اجتماع عظیم حج در سرزمین وحی استفاده کنند؟
آیا امروز از تمام ظرفیت حج که پیامبر عظیم الشأن اسلام با هدایت های الهی به عنوان بهترین فرصت به سهولت در اختیار مسلمانان قرار داد، استفاده کافی می شود؟
آیا وقت آن نرسیده است که متفکران مسلمان با بیدار کردن ملت ها و در نتیجه وادار کردن دولت های مسلمان زمینه های درمان دردهای امت اسلامی را فراهم سازند؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید