آگاهی عرب جاهلی در منطقه حجاز و اطراف از آداب و رسوم و علوم و فنون منحصر بود به اندکی ستارهشناسی آن هم به منظور راهیابی در بیابانهای بیکران، و تعیین اوقات آمدن باران، و شناخت نسب قبائل مختلف و پراکنده خود و آشنائی به آثار قدمها و جایپای انسان و حیوانات. امتیاز آنها بیشتر به شعر و خطابه بود که باید گفت در این دو فن به حد کمال رسیده بودند.
قدرت و تسلطعرب جاهلی درفنون خطابه و سخن سرائی و شعر و شاعری به خصوص قصیده و تغزل و توصیغ اشیاء اگر د تمام جهان بینظیر نباشد، به طور حتم کم نظیر بوده است.
چیزی که عرب جاهلی و بعدها عرب مسلمان را در این خصوص ممتاز نموده است، اینست که در میان ملل و اقوام دیگر تا آن روز یازن سخنور و شاعر سابقه نداشته و یا اگر داشته است اندک بودهاند، ولیدرعرب جاهلی زنان سخنور و شاعر آنهم در حد اعلی زیاد بودهاند.
عرب جاهلی اشعار خود را در بازارهای دهگانه خود به خصوص بازار «عکاظ» واقع در نزدیک شهر طائف که این بازارهای موسمی سالی چند بار در نقاط مختلف شبه جزیره برگذار میگردید، و یک مجمع تجاری و ادبی فصلی و همگانی بود، میخواندند و با ایراد آن و سخنرانیها و خطابههای پرشور، ابراز وجود و خودنمائی میکردند.
اشعار شعرای جاهلی چنان پخته و نغز و دلکش بود که حتی تا امروز یعنی پس از گذشت چهادره قرن نیز طراوت ولطافت و رسائی وزیبائی خود را حفظ کرده است. بخصوص «معلقات سبع» یعنی هفت قصیده ناب که آن را بنابر مشهور پس از قرائت بر مردم و تصویب رئیس بازار عکاظ مینوشتند، و در خزانه او یا بر دیوار کعبه میآویختند و به همین جهت آنها را «معلقات» یعنی آویزهها میخواندند.
درباره صاحبان معلقات اختلاف است. بیشتر اینعده را نام میبرند که به موازات ظهور اسلام میزیستند، و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعضی از آنها را دیده بود: امرءالقیس، طرفه، زهیز، لبید بن ربیعه، عمرو بن کلثوم، اعشی، نابغه ذبیانی. بعضی این عده را نیز صاحبان معلقات دانستهاند: انتره، حارث بن حلزه، نابغه جعدی، عبید بن ابرص، علقمة نبن عبده و مهلهل. از شعرای معروف جاهلیتیکی هم «خنساء» یعنی یک زن بوده است.
سرآمد شعرای عهد جاهلی امرءالقیس کندی است که در سال 540 میلادی درگذشت، و اسلام را درک نکرد. مشهورترین اشعار وی قصیده ناب اوست که با الفاظ و تعبیرات نغز و دل انگیز و پرسوز و گداز سروده شده و با این بیت آغاز میگردد: قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فحوملیعنی: همرهان لحظهای درنک کنید تا من به یاد یار سفر کرده و سرمنزل او بگریم و ریگستان میان «دخول» و «حومل» را از سرشک دیدگانم سیراب سازم.
درباره خطابه عرب جاهلی باید گفت، آنها تا آنجا اهمیت به خطابه میدادند که اگز خطیبی در قبیلهایبود او را باعث آبروی قبیله میدانستند و بهوجود وی بردیگران فخر میکردند. حتی در یک مورد که جوانی به خواستگاری دختری رفته بود کسان دختر پرسیدند داماد چه دارد؟ گفتند: چیزی ندارد، ولی در قبیله ما فلان خطیب است که میتواند از بامداد تا شامگاه بایستد و لاینقطع سخن بگوید و سخنانش تکراری نداشته باشد! جمعیت گردآمدند وخطیب قبیله از طلوع آفتاب تا غروب به سخن گفتن پرداخت، و همین نیز مهریه دختر شد و عروسی سرگرفت!
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید