حموی میگوید: حمراء الاسد مکانی است که در هشت مایلی مدینه قرار گرفته و محلی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از پایان جنگ احد به تعقیب مشرکین پرداخت. (1) هنگامی که مسلمانان از جنگ احد بازگشتند عده زیادی از آنان شهید و برخی هم جراحات سنگینی به تن داشتند، پیامبر اکرم دستور داد که نیروهای رزمی سپاه که در جنگ مجروح شدهاند سلاح خود را بر زمین نگذارند و به تعقیب دشمن بپردازند، این تعقیب چند هدف را به دنبال داشت:
الف - دشمن پس از بازگشت به سوی مکه، در منطقه حمراء الاسد توقف کردند و در آن جا با یکدیگر به مشورت پرداختند و نقشهای طراحی کردند که در این جنگ کار سپاه اسلام را یکسره سازند، بنابراین در صدد حمله مجدد به سپاه اسلام بودند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس اطلاعاتی که از دشمن به دست آورده بود، پیش از آنکه مشرکین قریش نقشه خود را عملی سازند سپاه اسلام را آماده جنگ نمود، پس حضرت علی - علیه السلام - را به ماءموریت فرستاد تا از وضعیت آنان اطلاعاتی کسب نماید. (2)
ب - پیامبر خدا برای تعقیب دشمن از نیروهای زخمی استفاده نمود، زیرا پاداشی که از طرف خداوند به آنان وعده شده بود با تکمیل و اتمام عمل صورت میگرفت، و تکمیل آن به این بود که از حمله احتمالی دشمن جلوگیری شود، این تعقیب سبب شد که دشمن از تصمیم حمله منصرف شود.
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از احد به مدینه بازگشت جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله خداوند تو را امر مینماید که با آن گروه که در جنگ احد مجروح شدهاند به تعقیب دشمن بپردازی، (3) قرآن کریم در این باره میفرماید: الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للدین احسنوا منهم واتقوا اجر عظیم. (4)
در ذیل آیه فوق از ابن عباس و قتاده و سدی نقل شده که سبب نزول آیه فوق این بود که: هنگامی که ابوسفیان به سوی حمراء الاسد بازگشت و از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم گرفت که حمله را مجدداً آغاز نماید و رسول خدا صلی الله علیه و آله و باقیمانده مسلمین را از پای درآورد. (5)
نکته: دنباله این مطلب آمده است: و سمع بهم النبی فدعا اصحابه الی الخروج و قال: لایخرج معنا الا من حضرنا امس لقتال و من تاءخر عنا فلا یخرج معنا از کلمه سمع استفاده میشود که حضرت این خبر را به واسطه ماءموران اطلاعاتی که در داخل دشمن داشت استفاده کرد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: ولاتهنوا فی ابتغاء ان تکونوا تاءلمون فانهم یاءلمون کما تاءلمون و ترجون من الله ما لایرجون و کان الله علیما حکیما (6) از این رو، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان داد نیروهایی که در روز گذشته از جبهه احد بازگشتهاند اگر چه مجروح و خسته هستند لکن باید به تعقیب دشمن بپردازند پس قبل از این که دشمن بتواند تصمیمات لازم را اتخاذ نماید در حمراء الاسد موضع گرفت و نیروها را مستقر کرد، سپاه مشرکین نیز در منطقه روحاء واقع در حمراء الاسد توقف کرده بودند.
عدهای از سران نظامی دشمن چون عکرمة بن ابی جهل، حارث بن هشام، عمروبن عاص و خالدبن ولید تصمیم گرفته بودند که بار دیگر حمله را به مدینه آغاز نمایند، پس نیروهای خود را آماده کرده و به سوی مدینه رهسپار شدند، در بین راه به مسافری برخوردند که از مدینه میآمد، او را گرفته و از وی اطلاعات کسب نمودند. شخص مسافر گفت: در بین راه که از مدینه میآمدم به حضرت محمد برخورد کردم که همراه سپاهیانش در حمراءالاسد مستقر شده و قصد حمله به شما را داشتند.
این گزارش در تصمیم سران نظامی قریش خلل وارد کرد و آنان را از تصمیمشان برگردانید، ابوسفیان فرمانده کل سپاه مشرکین خطاب کرد: محمد به ما حلیه و نیرنگ زده و تصمیم گرفته که با نیرنگ وارد نبر شود و تقاص کشتههای احد را از ما بگیرد. گرچه در آغاز ما بر آنان تجاوز کردیم و آنان را شکست دادیم، لکن طبیعت تاریخ عرب نشان داده است که متجاوز هیچگاه، در جنگ پیروزی به دست نخواهد آورد. پس بهتر است که قبل از درگیر شدن به آنان به سوی مکه بازگردیم. (7)
ترس و وحشت زیادی بر دشمن حاکم شده بود، ابوسفیان به نعیم بن مسعود اشجعی - که در مدینه زندگی میکرد - برخورد کرد و گفت: این پیام را از طرف ما به محمدبرسان و به وی اطمینان بده که ابوسفیان میگوید: همه هم پیمانان از ما جدا شده و قصد ندارند در جنگ ما را یاری کنند، ما تصمیم داریم که به مکه بازگردیم، و قصد جنگ با شما نداریم. پس اگر پیامبر قبول کند و متقاعد شود و از جنگ منصرف شود ما ده بار شتر پر از خرما و کشمش به تو هدیه میکنیم.
نعیم بن مسعود در حمراء الاسد به خدمت پیامبر مشرف شد و پیام ابوسفیان را به حضرت گزارش کرد، لذا پیامبر تصمیمش را تغییر داده و با سپاه اسلام به مدینه بازگشت، (8) جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: خداوند در دل مشرکین رعب و وحشت زیادی انداخته که دیگر به شما حمله نخواهند کرد.
پینوشت:
1. معجم البلدان، ص 301
2. تفسیر قمی، ج 1، ص 124
3. همان
4. آل عمران/172
5. تفسیر تبیان، ج 2، ص 5
6. نساء/ 104
7. تفسیر قمی، ج 1، ص 125
8. تفسیر قمی، ج 1، 125
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید