آری روز تاریخی غدیر از اعیاد مهم اسلامی است و باید هم اینچنین بـاشد. روز هیجدهم ذی حجه چنان جـای خـود را در میان روزهای شادی و اوقات جشنهای دینی گشوده است که هرگز فناپذیر نخواهد بود.
پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و اله) به امر پروردگار جهان با شرایط سنگین قومی را که در گرداب جهل و انحطاط و قساوت فرو رفته بـودند، به ساحل نجات می رساند و به شاهراه سعادت آشنا می سازد. پس از بیست و سه سال رنج و زحمت، قوانین روح بخش اسلام را به جای اوهام و بت پرستی بر کرسی حکومت می نشاند. بت ها را می شکند، بت کده ها را به صورت معبد توحید درمی آورد؛ شالوده ی یـک حـکومت عالم گیر را می ریزد و بدین ترتیب مقام نبوت، به وظیفه خود خاتمه می دهد، و میدان انجام وظیفه و صحنه ی فعالیت را را به منصب امامت و ولایت می سپارد؛ و عهده دار و صاحب این مقام شامخ را در چنین روزی معرفی می کند.
اگر بـنا اسـت که روز تخت نشینی سلاطین را روز جشن و مسرت بنامند و روز تاجگذاری پادشاهان جهان را روز عید قرار دهند و به عنوان عظمت آن روز اجتماعاتی تشکیل، و به احترام آن شعرها سروده شود و زبان ها به تبریک و تهنیت گفتن گشوده گردد، و دسـت ها بـه منظور بذل و بخشش از آستین ها به در آید و رسم احسان و انعام اجرا شود -چنانکه در هر ملتی مرسوم و معمول است-شایسته ترین روز برای اجراء این مراسم روزی است که منصب خلافت کبرای اسلامی و ولایت عـظمای دیـنی بـا تشریفات آسمانی و شکوه و جلال مـعنوی، طـبق وحـی الهی به امیر مؤمنان علی علیه السّلام اعطاء می شود، روزی که در آن، این آیه نازل گشته است «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت عـلیکم نـعمتی و رضـیت لکم الاسلام دینا : امروز دین شما را به حد کـمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم» (آیه 3 سوره ی مائده)
طارق بن شـهاب کـتابی «یـهودی یا نصرانی روزی در مجلس خلیفه ی دوم گفت اگر در دین ما چنین آیـه ای (آیه ی 3 سورهی مائده که ذکر گردید) درباره ی روزی نازل می شد مسلما ما آن روز را عید می گرفتیم و خلیفه ی دوم هم تصدیق نمود.
روی هـمین اصـل مـسلمانان شرق و غرب از دوران نبوت این روز را روز عید و سرور قرار داده اند،(کتاب«الاثار البـاقیه فـی القرون الخالیه»تألیف ابوریحان بیرونی ص 334) ائمه علیهم السلام نیز فضیلت این روز را بارها گوشزد فرموده اند.
در کـتاب کـافی در ایـن زمینه روایاتی است از جمله حسن بن راشد از امام صادق علیه السّلام مـی پرسد غـیر از عـید فطر واضحی برای مسلمانان عید دیگری هست؟ امام می فرماید: بلی عیدی است که بزرگ تر و شریف تر از آنـها اسـت. مـی گوید: آن چه روزی است می فرماید:روزی که امیر مؤمنان علی علیه السّلام به پیشوائی امت مـعرفی شـده است.(کافی ج 1 ص 303).
من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکس من آقای او هستم عـلی هـم آقـای اوست!
پیغمبر اسلام صلی اللّه علیه و اله در سال دهم هجرت بامر پروردگار عالم تصمیم گرفت بـرای انـجام مراسم حج بجانب مکه عزیمت کند،فرمان صادر شد که مسلمانان برای (1)نـزول ایـن آیـه در 18 ذی حجه علاوه بر اینکه نزد مفسرین شیعه مسلم است در ج 1 کتاب«الغدیر»از شانزده نفر از مفسرین و مـحدثین اهـل تسنن نیز نقل شده است2 این موضوع را مسلم،مالک،بخاری،ترمذی؛نـسائی کـه هـمه از بزرگان اهل سنت میباشند نقل کردهاند(تیسیر الوصول ج 1 ص 122)
فرا گرفتن اعمال حج ملازم خدمت آن حضرت بـاشند مـردم بسیاری در مدینه حضور یافتند و بدین گونه حضرتش به جانب مکه حرکت کرد. جمعیت انـبوهی کـه از اهل بیت آن حضرت و وجود مهاجرین و انصار و مسلمانان دیگر تشکیل یافته بود افتخار خدمتش را داشتند، تعداد آنها نـود هـزار تا صد و بیست و چهار هزار در کتاب های تاریخ ثبت شده است، آنها جـمعی بـودند که همراه حضرتش حرکت کرده بودند. امـا تـعداد کـسانی که در مکه حضور یافتند از اهالی مکه و یـمن بـیش از اینها بود.
چون مراسم حج را عملی ساخت و به جانب مدینه رهسپار گردید و به «غـدیر خـم» (غـدیر خم:محلی بوده که آب در آن جمع می شده است.) در نزدیکی جحفه که منزلی اسـت مـیان مکه و مـدینه و در آن مـنزل راه مـصر و عراق و مدینه از یکدیگر جدا می گردد رسـید،جـبرئیل امین علیه السّلام از جانب خداوند متعال این آیه را آورد: «یاایها الرسول بلغ مـا انـزل الیک من ربک و ان لم تفعل فـما بلغت رسالته»(نزول این آیه در این مورد علاوه بر اینکه میان مفسرین و مورخین شیعه مسلم است درج 1 کتاب «الغدیر» از سی نفر از بزرگان مـعروف اهل سنت نیز نقل شده است.
یعنی ای پیـغمبر آنـچه از جانب خدا بر تو نـازل شـده به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت نکرده ای» (آیه 67 سوره ی مائده)
طبق ایـن دسـتور آسمانی پیغمبر فرمان داد کسانی کـه جـلوتر رفـته بودند برگردند، و کـسانی کـه در دنبال هستند از آن نقطه نـگذرند، تـا همه ی جمعیت در آنجا متمرکز گردند. هنگام ظهر و هوا بسیار گرم بود بطوری که بـعضی ها گـوشهای از عبای خود را روی سر انداخته و گوشه ی دیـگر را زیـر پا قرار داده بـودند کـه پاهـا از حرارت زمین نسوزد؛ پیـغمبر صلی اللّه علیه و اله پس از اداء نماز ظهر در وسط انبوه جمعیت خطبه ای خواندند که ترجمه قسمتی از آن از نـظر خـوانندگان محترم می گذرد. پس از اداء حمد و ستایش پروردگار عـالمیان فـرمودند:
«نـزدیک اسـت بـه جهان دیگر رخت بـر بندم. مـن در اداء وظیفه سنگین رسالت مسئولم و شما نیز مسئولیتی دارید، متوجه باشید که چه خواهید گفت؟ گفتند شهادت می دهیم کـه بـا کـمال خیرخواهی و سعی بلیغ تبلیغ رسالت فرمودی،خـداوند بـتو پاداش نـیک عـطا فـرماید.
بعد از آن فرمود:پس از من درباره ی دو چیز مهم چگونه رفتار خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت عرض کرد: آن دو چیز مهم چیست؟ فرمود: کتاب خدا و عترت من بر اینها پیش نگیرید، و در رعـایت آنـها کوتاهی نکنید؛ که هلاک می گردید. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و روی دست بلند کرد به طوری که همه آن حضرت را دیدند و شناختند. فرمود:ای مردم آن کس که نسبت به مؤمنان از جان آنها اولی تر مـی باشد کیست؟ گفتند خدا و پیغمبر او داناتر می باشند. فرمود خدا مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و من اولی هستم به آنها از جان های آنان، فمن کنت مولاه فعلی مـولاه یـعنی هرکس من آقای او هستم عـلی آقـای اوست. این جمله را سه دفعه تکرار کرده. بعد از آن فرمود حاضران به غائبان برسانند.»(الغدیر جلد 1)
عرض تهنیت و بیعت
آنگاه پیغمبر صلی اللّه علیه و اله بخیمهء مخصوص خود تشریف بـردند و فـرمودند که علی علیه السـّلام در خـیمه دیگری بنشیند و همه مسلمانان که حضور داشتند برای عرض تبریک و تهنیت به محضر آن حضرت شرفیاب شوند، و دستش را به عنوان بیعت بفشارند، طبق فرمان پیغمبر صلی اللّه علیه و اله همه مسلمانان به عرض تهنیت مـفتخر شـدند مخصوصا معاریف اصحاب مانند ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر به احترام این مقام شامخ آسمانی تبریک گفتند و بیعت نمودند.(در جلد اول کتاب «الغدیر »موضوع تهنیت و تبریک اب بکر و عمر را از شصت طریق از طرق اهل تـسنن نـقل کرده است.)
تاجگذاری
از آنجا که رسم این است که در روز تعیین ولیعهد تاجگذاری صـورت مـی گیرد و سلاطین جـهان طی تشریفات باشکوهی جانشین خود را به اجتماع معرفی می کنند و می دانیم که نشانه پادشاهان جهان تاجهای آراسته به طلا و مـرصع به جواهر گرانبها است و هم می دانیم که پیغمبر اسلام به طلا و جواهر تـوجهی نـداشت، لذا بـه جای تاج مکلل و مرصع عمامه مخصوص خود را که به عمامه سحاب معروف بود، بـا دسـت خـود در آن اجتماع باشکوه بر فرق همایون علی علیه السّلام نهاد ،و فرمود: من کنت مولاه فعلی مـولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله یعنی هـرکس من آقا و مولای او هـستم عـلی آقا و مولای اوست.خدایا دوست بدار هرکس که علی را دوست بدارد، و دشمن بدار هرکس که علی را دشمن بدارد و یاری کن هرکس که علی را یاری کند و هرکس که از یاری علی خودداری کند تو نـیز او را یاری مکن.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید